مگر میشود مبتنی بر «میگویندها»، ایمان آورد یا کفر ورزید. اگر عدهای میگویند: «دلیلی وجود ندارد»، بسیاری هم میگویند: «دلایل متعددی وجود دارد».
خداوند متعال، عقل را حجّت باطنی در همگان قرار داده است، لذا آدمی با عقلی که به نور علم میبیند، میشناسد و تصدیق میکند.
بنابراین، برای شناخت، صرف «میگویند» کافی نیست، بلکه باید دلایل عقلی اقامه کنند. آن که میگوید: «خدایی هست» باید دلیل عقلی داشته باشد و آن که میگوید: «خدایی نیست» نیز باید دلیل عقلی داشته باشد و آن که میگوید: «هیچ دلیل عقلی و علمی برای اثبات خدا وجود ندارد»، کلاً با عقل و علم کاری ندارد و تفکر و تعقل را تعطیل نموده است! وگرنه میگفت: «شاید باشد، شاید هم نباشد، فعلاً نمیدانم و باید بیشتر تحقیق کنم».
خداوند منّانی که به آدمی عقل شریف را موهبت نموده است، حتی به کفار هم میفرماید برای اثبات ادعاها و انکارهایشان، دلیل عقلی بیاورند:
«أَمَّنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَمَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» (النّمل، 64)
- يا کیست آن كه آفرينش را آغاز كرد، و سپس آنرا بازمی گرداند، و كسی كه شما را از آسمان و زمين روزی میدهد، آيا إلهی با خدا هست؟! بگو دليلتان را بياوريد اگر راست میگوئيد.
خدا کیست؟
ایمان آورنده یا کافر به خداوند متعال، باید تعریف درستی از خدا داشته باشد تا بداند که به چه کسی ایمان آورده یا کفر میورزد؛ لذا اگر کسی تعریف درستی از خدا نداشته باشد، نه ایمانش درست است و نه کفرش؛ بلکه در اوهام خود سیر میکند!
حضرت امام صادق علیه السلام، در مباحثۀ زندیقی به نام ابن ابی العوجاء، از او پرسید: «تو مصنوع هستی یا غیر مصنوع؟» اگر میگفت: «مصنوع هستم»، وجود صانع به اثبات میرسید؛ لذا گفت: «غیر مصنوع»! امام پرسیدند: «حالا بگو، اگر مصنوع بودی، چگونه میبودی؟»؛ او هر چه اندیشید، دید هر چه بگوید و آن چه خودش هست، صفات مصنوع است و از جواب باز ماند.
امام به او فرمودند: «اگر کسی یک کیسه اشرفی در دست بگیرد و بگوید در این کیسه اشرفی هست، و تو اصلاً ندانی اشرفی چیست؟ آیا میتوانی بگویی: «در کیسه اشرفی نیست؟» گفت: نه! فرمودند: «تو هنور فرق مصنوع و غیر مصنوع را نمیدانی و مدعی هستی که مصنوع نیستی!» (اصول کافی، ج1، کتاب توحید).
این حال کسی است که فقط کلمهای به نام «خدا» را شناخته است و اصلاً نمیداند که خالق و مخلوق - صانع و مصنوع - مالک و مملوک - رازق و مرزوق و ... یعنی چه؟!
حال باید از او پرسید: «بگو اگر خدایی حیّ، خالق، علیم، حکیم، قادر و قوی وجود میداشت [که دارد]، زمین و آسمان چگونه باید میبود که اکنون نیست؟!»
خالق
شعارهای قدیم (ازلی) بودن عالم ماده - پدید آمدن از هیچ - انفجار بزرگ (بیگ بنگ) و ...، همه به لحاظ عقلی و علمی رد شدهاند و کفار برای آن که مبادا به وجود خداوند سبحان اذعان کنند، میگویند: «یک نیروی غیر طبیعی و فوق العاده و ناشناخته، سبب پیدایش شده است!»
به جوانی که چنین ادعایی نمود، گفتم: «بله، درست میگویی، یک نیروی فوق العاده و غیر طبیعی؛ ما نیز همین را میگوییم، با این تفاوت که برای شما ناشناخته است و برای ما شناخته شده؛ «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» - «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا» - «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ» - «إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ» و ...، همه اذعان به وجود همان نیروی فوق العاده میباشد که ما او را «الله» یا «خدا» مینامیم و شما هر چه میخواهید بنامید؛ حتی اگر فقط بگویید: «قوی»، باز هم به او اشاره و اذعان نمودهاید.
خلقت
بهترین دلیل وجود خداوند سبحان، همین عالَم خلقت است که حتی مادهگرایان، دست کم بخشی از خلقت این جهان ماده را میبینند و میشناسند.
وجود عالَم هستی با این عظمت و نیز نظم علیمانه و حکیمانۀ آن، از چند حالت خارج نیست: یا باید از هیچ به وجود آمده باشد - یا خودش خود را پدید آورده باشد و یا دیگری آن را خلق نموده باشد و این دیگری، یا خداست و یا غیر خدا که خودش نیز مخلوق است و نیاز به خالق دارد:
«أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ»
- آيا از هيچ خلق شدهاند يا آنكه خودشان خالق [خود] هستند؟!
«أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بَلْ لَا يُوقِنُونَ»
- آيا آسمانها و زمين را [آنان] خلق كردهاند [نه] بلكه يقين ندارند!
«أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُونَ»
- آيا ذخاير پروردگار تو پيش آنهاست يا ايشان تسلط [تام] دارند؟!
«أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ» (الطور، 35 تا 38)
- آيا نردبانى دارند كه بر آن [بر شوند و] بشنوند پس بايد شنونده آنان برهانى آشكار بياورد.
ربوبیّت
ربّ یعنی: «صاحب اختیار، تربیت کننده و اداره کننده».
پس از خلقت، «ربوبیّت» دلیل قاطع برای اثبات میباشد، چرا که عالم هستی با نظمی علیمانه و حکیمانه و با قدرت (اندازهگذاری) و قوّت تمام اداره میشود.
●- آیا بشر خودش عالم هستی را این چنین دقیق و علمی اندازهگذاری کرده است، یا خالقش؟ «إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ - ماييم كه هر چيزى را به اندازه آفريدهايم» (القمر، 49)
●- آیا بشر مالک و فرمانروای چیزی هست که بتواند آن را ربوبیّت نیز بنماید، یا:
«الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا» (الفرقان، 2)
- خداوندی كه حكومت و مالكيت آسمانها و زمين از آن اوست، و فرزندی برای خود انتخاب نكرد، و شريكی در حكومت و مالكيت ندارد، و همه چيز را آفريد و دقيقا اندازه گذاشت.
●●- بنابراین، هر چه هست، دلیل عقلی و علمی بر وجود خداوند سبحان، مالک، إله و ربّ میباشد، منتهی برای کسانی که تفکر و تعقل مینمایند:
«إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» (البقره، 164)
- در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شب و روز، و كشتيهائی كه در دريا به سود مردم در حركتند، و آبی كه خداوند از آسمان نازل كرده، و با آن زمين را پس از مرگ زنده نموده و انواع جنبندگان را در آن گسترده و (همچنين) در تغيير مسير بادها و ابرهائی كه در ميان زمين و آسمان معلقند، نشانههائی است (از ذات پاك خدا و يگانگی و ربوبیّت او) برای مردمی كه عقل دارند و میانديشند.
«وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» (النّحل، 12)
- او شب و روز و خورشيد و ماه را مسخر (رام) شما ساخت، و نيز ستارگان به فرمان او مسخر (رام) شمايند، در اين نشانههائی است (از عظمت خدا) برای گروهی كه عقل خود را بكار میگيرند.