همه میدانیم در این فوتبال دوز شعار چقدر از مدیریت و حرفهایگری بیشتر است و درست در همین ماجرا باشگاهی از کشور کوچک همسایه -آن هم نه باشگاههای بزرگ و باسابقه که تیمی محلی!- به ما درس مدیریت و حرفهایگری داد. اگر العین و الوحده و النصر چنین میکردند دلمان را خوش میکردیم که دههها با بزرگان در تماس بوده و یاد گرفتهاند اما وقتی...
باشگاه استقلال -که داستان فیش جعلیاش بابت محبی به بدقولیها در مورد همین قایدی اضافه شده- نامه نوشت و تنها هواداران را دلخوش کرد که پیگیر است. اما کیست که نداند وقتی یک مدیر اعتماد دیگران را خدشهدار میکند به پای همه نوشته شده و دیگر کسی برای مدیران بعدی هم تره خرد نمیکند.
باشگاه سانتاکلارا به صراحت به باشگاه استقلال اعلام کرده به دلیل ارائه فیش جعلی برای پرداخت ۱۴۰ هزار یورو آنها را در دادگاه بینالمللی ورزش خواهد دید و یکی از مدیران باشگاه الاهلی هم در مورد مهدی قایدی به یکی از رسانههای ایران گفت: این بار تمایل ما این است با باشگاه جدیدی برای انتقال قرضی مهدی قایدی مذاکره کنیم.
باشگاه الاهلی در پاسخ به نامه رسمی آبیها از نیازش به قایدی نوشت اما بلافاصله او را به اتحاد کلبا داد تا درسی با دو نکته به ما بدهد؛ اول اینکه دیگر کسی به ما اعتمادی ندارد و ربطی به مدیر قبل و بعد هم ندارد و دوم اینکه معنای نیاز داشتن تنها بازی کردن بازیکن نیست!
مهدی قایدی از روز اول جایی در تمرینات شباب الاهلی نداشت و هر مربی دیگری هم بیاید او را نخواهد خواست اما در فوتبال حرفهای از یک بازیکن به روشهای مختلف استفاده میکنند. مثلا دیپلماسی ورزشی یا درآمدزایی یا حتی تضیف رقبا. شباب مهدی قایدی را میخواست اما نه برای استفاده بلکه برای قرض دادن! و این یکی از هزاران اصل مدیریت و حرفهایگری است که آنها دارند و ما بهجای همه فقط ادعا داریم!