به گزارش صد آنلاین، معنویت دینی، برخلاف انتقادها، بر پایه عقلانیت و رجوع به حکمت الهی استوار است، در حالی که معنویت سکولار ممکن است در دام خرافات و تفکرات غیرمنطقی گرفتار شود و در این مطلب حجت الاسلام محمد جعفری به بیان نکاتی پیرامون این موضوع پرداخته است:
تعبد در معنویت دینی از نگاه منتقدان
در مقام بررسی تطبیقی میان معنویت سکولار و معنویت دینی، بیتردید گسترهی مباحث بهقدری وسیع است که اگر بخواهیم به تمامی آنها بپردازیم، مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد.
با این حال، تلاش بر آن بوده است که در این مجال، به برخی از مهمترین موضوعات پرداخته شود.
در فضای روشنفکری دینی و معنویِ داخل کشور، که توسط برخی از اندیشمندان و روشنفکران طراحی شده است، یکی از انتقادهای مطرحشده نسبت به معنویت دینی، مقولهی تعبد است.
از دیدگاه این افراد، تعبد یکی از نقاط ضعف معنویت دینی تلقی میشود.
مراد آنان از «تعبد» آن است که انسان دینی، نسبت به برخی شخصیتها قداست و حجیت قائل است و در نتیجه، در برابر اوامر آنان تسلیم و مطیع است. این تسلیمپذیری، چه در برابر خداوند متعال و چه در برابر اولیای الهی باشد، از منظر این جریان فکری تفاوتی ندارد.
در نگاه این روشنفکران، چنین انسانی، «متعبد»، «دیگر فرمانپذیر» و «فاقد استقلال در تصمیمگیری» است.
در مقابل انسان معنویِ سکولار،نقطهی قوتی دارد و آن، عدم تعبد و تکیه بر عقل، دانش و اندیشهی خود است. او «خودفرمانفرما» است و این ویژگی، بهزعم این گروه، سبب میشود که ظرفیت رشد فردی و فکری او بیش از انسان متعبد و دیندار باشد که تنها گوش به فرمان دیگران دارد.
این ادعا یکی از چالشهایی است که در برابر معنویت دینی مطرح میشود.
جواب شبهه منتقدان:
در پاسخ به این شبهه، میتوان به نکاتی اساسی اشاره کرد. نخست آنکه بنیان و زیرساخت معنویت دینی بر «تعبد» استوار نیست، بلکه بر «اعتقاد» بنا شده است.
این یک ادعای ساده یا بدون پشتوانه نیست، بلکه واقعیتی استوار و ریشهدار در سنت دینی. انسان دیندار و مؤمن، دارای باورهایی است که این باورها برگرفته از عقلانیت و تفکر منطقی است. در لسان قرآن کریم و در سنت روایی ما، بر تأمل و تعقل تأکید فراوان شده است. آیاتی نظیر «لعلکم تعقلون» و «لعلکم تتفکرون» بارها در قرآن کریم تکرار شده و گویای این حقیقتاند که رسیدن به باورهای دینی باید از مسیر عقلانیت عبور کند.
بنابراین، زیربنای معنویت دینی مبتنی بر «اعتقادات عقلپذیر» است.
آری، پس از پذیرش اصول و بنیانهای اعتقادی بر پایهی عقلانیت، مجموعهای از گزارهها در دین وجود دارد که عقل بشر، بهتنهایی، قادر به درک صحت یا بطلان آنها نیست.
این گزارهها را میتوان «عقلگریز» نامید، نه «عقلستیز». گزارههای عقلگریز، به این معنا هستند که عقل بشر نسبت به درستی یا نادرستی آنها توان داوری قطعی ندارد، نه آنکه در تعارض با عقل باشند.
برای نمونه، بسیاری از احکام فقهی ما در این دسته جای میگیرند. بخشی از احکام، البته عقلپذیر و قابل تبیین عقلانیاند، اما بخش قابلتوجهی نیز وجود دارد که هرچند حکمتهایی برای آنها ذکر شده است ـ چه در منابع روایی و چه در تحلیلهای عقلی ـ اما در نهایت نمیتوان تبیین صد درصد عقلانی برای آنها ارائه داد.
عقلانیت در تعبد دینی و نقد معنویت سکولار
حال این پرسش مطرح میشود که آیا پذیرش این احکام بهواسطهی تعبد، به معنای تعطیلی عقل است؟ پاسخ منفی است.
این نوع از تعبد، تعبدی است عقلانی و مبتنی بر اصل رجوع غیرمتخصص به متخصص. در اینجا، ما به حکمت و علم الهی، به خیرخواهی و مصلحتجویی خداوند متعال اعتماد میکنیم؛ همانگونه که در امور روزمرهی زندگی، در مسائلی که تخصص نداریم، به متخصص مراجعه میکنیم.
آیهی شریفهی «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» دقیقاً بر همین معنا دلالت دارد: یعنی رجوع جاهل به عالم و غیرمتخصص به متخصص.
از اینرو، تعبد در معنویت دینی، نه تنها غیرعقلانی نیست، بلکه کاملاً عقلپذیر است. این تعبد، تعبد «مُدلَّل» است؛ به عبارت دقیقتر، تعبّدی است که پشتوانهی استدلالی دارد و بر پایهی شناخت عقلانی از خداوند و آموزههای دینی بنا شده است.
در مقابل، معنویت سکولار که ادعای «خودفرمانفرمایی» دارد، متکی بر عقلی ناقص و ادراکاتی محدود است.
بسیاری از باورهایی که در این قالب شکل میگیرند، فاقد حجیت عقلانیاند و مبتنی بر «ندای قلبی» یا «ادراکات شهودی شخصی»اند که اعتبار معرفتشناختی مشخصی ندارند. از همینجاست که در برخی جریانهای عرفانی نوظهور و معنویتهای سکولار، خرافهگرایی و اندیشههای غیرعقلانی و گاه متضاد با اصول بدیهی عقل بشر دیده میشود؛ اموری که باید در جای خود مورد بررسی و نقد قرار گیرند./ حوزه