آخرین اخبار
۰۵ دی ۱۴۰۳ - ۲۲:۲۶
پرونده فارن افرز از بازگشت ترامپ به قدرت (بخش دوازدهم)

سیاست تهاجمی ترامپ نسبت به چین در دور دوم

بازدید:۱۵۶
رابرت اوبراین می نویسد: حزب کمونیست چین برای جانشین شدن به جای ایالات متحده به عنوان رهبر جهانی، در حال توسعه فناوری و نوآوری در زمینه های حیاتی مانند وسایل نقلیه الکتریکی، انرژی خورشیدی، هوش مصنوعی و محاسبات کوانتومی با هدف گسترش قدرت و امنیت خود است. برای انجام این کار، پکن به یارانه های عظیم، سرقت مالکیت معنوی، و شیوه های تجاری ناعادلانه متکی است. به عنوان مثال، در صنعت خودرو، پکن از صنایعی که به قهرمانان ملی تبدیلشان کرده، مانند شرکت BYD حمایت کرده و با سرازیر کردن یارانه به آنها و تولید میلیون‌ها خودروی الکتریکی ارزان قیمت و روانه کردن آنها به بازارهای ایالات متحده و کشورهای همپیمانش از سئول تا توکیو، دیترویت و بایرن ورشکستگی شرکت‌های رقیب غربی آنها را هدف گذاری کرده است.
کد خبر : ۱۳۵۱۲۵

نویسنده: رابرت سی اوبرین Robert C. O’Brien، مشاور امنیت ملی دولت دوم دونالد ترامپ

 صحبت از شفافیت درباره چین، در لابه‌لای ضعف و شکست آمریکا فریاد بازگرداندن صلح ترامپ از طریق قدرت است. هیچ جا به اندازه رقابت با چین نیاز فوری نیست.

بایدن از ابتدای دوره ریاست جمهوری خود پیام های درهمی را نسبت به تهدیدهای پکن ارسال کرده است. اگرچه بایدن تعرفه‌ها و کنترل‌های صادراتی وضع شده توسط ترامپ را حفظ کرده، اما او همچنین مقامات کابینه خود را طی یکسری سفر به پکن فرستاده است، در آنجا آنها هشدارهای قاطعانه در مورد تجارت و امنیت داده‌اند، اما همچنین شاخه زیتون را گسترش و وعده برخی همکاری‌ها با چین را داده‌اند؛ همکاری‌ای که از قبل و در دولت ترامپ هم وجود داشت. این یک سیاست تجملاتی فراتر از ماهیت دیپلماسی است. نشست ها و اجلاس ها برگزار می شود بدون این که دستاوردی داشته باشند.

در همین حال، پکن به آنچه رئیس جمهور و مشاوران ارشد او در ملاء عام می گویند توجه زیادی دارد. بایدن از اقتصاد چین به عنوان یک «بمب ساعتی متحرک» یاد کرده، اما به صراحت هم گفته است: «نمی‌خواهم چین را مهار کنم» و «صادقانه بگویک به دنبال صدمه زدن به چین نیستیم. اگر چین خوب عمل کند، وضعیت همه ما بهتر است.» باور کردن به چنین چیزی به معنای این است که چین واقعاً یک دشمن نیست.

 

 

 

حزب کمونیست چین برای جانشین شدن به جای ایالات متحده به عنوان رهبر جهانی، در حال توسعه فناوری و نوآوری در زمینه های حیاتی مانند وسایل نقلیه الکتریکی، انرژی خورشیدی، هوش مصنوعی و محاسبات کوانتومی با هدف گسترش قدرت و امنیت خود است. برای انجام این کار، پکن به یارانه های عظیم، سرقت مالکیت معنوی، و شیوه های تجاری ناعادلانه متکی است. به عنوان مثال، در صنعت خودرو، پکن از صنایعی که به قهرمانان ملی تبدیلشان کرده، مانند شرکت BYD حمایت کرده و با سرازیر کردن یارانه به آنها و تولید میلیون‌ها خودروی الکتریکی ارزان قیمت و روانه کردن آنها به بازارهای ایالات متحده و کشورهای همپیمانش از سئول تا توکیو، دیترویت و بایرن ورشکستگی شرکت‌های رقیب غربی آنها را هدف گذاری کرده است.

برای حفظ برتری رقابتی خود در برابر این هجوم، ایالات متحده باید بهترین مکان در جهان برای سرمایه گذاری، نوآوری و تجارت باقی بماند. اما قدرت فزاینده نظارت دولتی ایالات متحده، از جمله اجرای بیش از حد تهاجمی قانون ضد انحصار، سیستم تجاری آزاد آمریکا را تهدید می کند و در معرض نابودی قرار داده است. حتی در شرایطی که شرکت‌های چینی از حمایت ناعادلانه پکن برای از کار انداختن شرکت‌های آمریکایی برخوردار می‌شوند، دولت‌های ایالات متحده و متحدان اروپایی آن رقابت را برای همان شرکت‌های آمریکایی سخت‌تر می‌کنند. این دستورالعمل انحطاط ملی است. دولت های غربی باید این مقررات غیر ضروری را کنار بگذارند.

از آنجایی که چین به دنبال تضعیف قدرت اقتصادی و نظامی آمریکاست، واشنگتن باید این لطف چین را جبران کند؛ درست  همان طور که در دوران جنگ سرد انجام داد، زمانی که برای تضعیف اقتصاد شوروی کار کرد. جانت یلن، وزیر خزانه داری آمریکا گفته که «جدایی کامل اقتصادی [از چین] نه عملی است نه مطلوب» و ایالات متحده «این ایده را رد می کند که باید اقتصاد خود را از چین جدا کند». اما واشنگتن باید در واقع به دنبال جدا کردن اقتصاد خود از چین باشد. ترامپ بدون اینکه آن را به این شکل توصیف کند، با اعمال تعرفه‌های بالاتر بر نیمی از کالاهای صادراتی چین به آمریکا، سیاست جداسازی را آغاز کرد و پکن این گزینه را برای از سرگیری تجارت عادی در صورت تغییر رفتارش – فرصتی که از آن استفاده نکرد – در نظر گرفت. اکنون زمان آن فرا رسیده که با اعمال تعرفه 60 درصدی بر کالاهای چینی، همان طور که ترامپ از آن حمایت کرده است، و کنترل های سخت تر بر صادرات هر فناوری که ممکن است برای چین مفید باشد، فشار بیاوریم.

 

 

البته واشنگتن باید خطوط ارتباطی خود را با پکن حفظ کند، اما ایالات متحده باید دیپلماسی اقیانوس آرام خود را بر متحدانی مانند استرالیا، ژاپن، فیلیپین و کره جنوبی، شرکای سنتی مانند سنگاپور و شرکای نوظهور مانند اندونزی و کره جنوبی و ویتنام متمرکز کند. منتقدان پیشنهاد می کنند که درخواست ترامپ از متحدان آمریکا در آسیا برای کمک و فعالیت بیشتر به دفاع از خود، ممکن است آنها را نگران کند. برعکس: گفت‌وگوهای من با مقامات این منطقه نشان داده است که آنها از صحبت های آشکار ترامپ در مورد نیاز به روابط دوطرفه استقبال می کنند و معتقدند رویکرد او امنیت را افزایش می دهد.

 

 


مانورهای نظامی مشترک با چنین کشورهایی ضروری است. ترامپ چین را از بازی‌های جنگی سالانه حاشیه اقیانوس آرام در سال 2018 به یک تیم دفاعی خوب دعوت کرد درحالی که محتمل‌ترین حریف خود را برای دیدن برنامه‌ریزی و تمرین دعوت نمی‌کنند. به طور طبیعی چین کشتی های جاسوسی را برای مشاهده فرستاد. کنگره در سال 2022 نشان داد که ایالات متحده باید تایوان را برای پیوستن به رزمایش ها دعوت کند. اما بایدن از انجام این کار خودداری کرده است، اشتباهی که باید جبران شود.

تایوان سالانه حدود 19 میلیارد دلار برای دفاع خود هزینه می کند که کمتر از سه درصد از تولید اقتصادی سالانه آن است. اگرچه این بهتر از اکثر متحدان و شرکای ایالات متحده است، اما هنوز خیلی کم است. کشورهای دیگر در این منطقه خطرناک نیز باید بیشتر هزینه کنند. نقص تایوان صرفاً تقصیر خودش نیست: دولت های گذشته ایالات متحده سیگنال های متفاوتی در مورد تمایل واشینگتن برای تامین تسلیحات تایوان و کمک به دفاع از آن ارسال کرده اند. دولت بعدی باید روشن کند که همراه با تعهد مستمر ایالات متحده، انتظار می رود تایوان بیشتر برای دفاع خود هزینه کند و گام های دیگری مانند گسترش خدمت سربازی را نیز بردارد.

 

 

 

در همین حال، کنگره باید با اعطای انواع کمک‌های مالی، وام‌ها و انتقال تسلیحاتی که ایالات متحده مدت‌هاست به اسرائیل پیشنهاد داده است، به ایجاد نیروهای مسلح اندونزی، فیلیپین و ویتنام کمک کند. فیلیپین به ویژه در مقابله با نیروهای چینی در دریای چین جنوبی به حمایت سریع نیاز دارد. نیروی دریایی باید یک برنامه سقوط برای نوسازی کشتی‌های از رده خارج انجام دهد و سپس آنها را به فیلیپین اهدا کند، از جمله ناوچه‌ها و کشتی‌های تهاجمی آبی خاکی که در فیلادلفیا و هاوایی رزرو هستند.

نیروی دریایی همچنین باید یکی از ناوهای هواپیمابر خود را از اقیانوس اطلس به اقیانوس آرام منتقل کند و پنتاگون باید به فکر استقرار کل تفنگداران دریایی در اقیانوس آرام باشد و آنها را به ویژه از ماموریت‌های خاورمیانه و شمال آفریقا خلاص کند. پایگاه‌های ایالات متحده در اقیانوس آرام اغلب فاقد دفاع موشکی و حفاظت از جت‌های جنگنده کافی هستند، نقصی رسواکننده که وزارت دفاع باید با انتقال سریع منابع از جاهای دیگر برطرف کند.

منبع: فارن فارز / ترجمه: علی موسوی خلخالی

اشتراک گذاری:
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها