حسّ منفی نسبت به مسئولین و نیز به مردم مذهبی به عنوان داعیان انتخابات، مانع از مشارکت در انتخابات میشود؛ چه راهحل و ایدهای دارید؟
صوت (12:50)
مسئولان و مردم مذهبی، داعیان انتخابات نمیباشند، بلکه تمامی هموطنان داعیان انتخابات هستند. تکلیف مسئولان برگزاری انتخابات سالم و پر شور میباشد و تکلیف مردم، شرکت پُرشور در انتخابات میباشد، هر چند که افراد عاقل، آگاه، بصیر و مذهبی، حتماً شرکت مینمایند.
به نظر میرسد هیچ راهحلی و ایدهای، به جز بازگشت به خویشتن، خود شناسی مجدد، و تفکر معقول و با بصیرت، نسبت به خود، جامعه، گذشته و آینده وجود ندارد!
الف - آدمی گمان دارد که در هر امری «اختیار» دارد و یا دست کم در بسیاری از امور «اختیار» دارد، اما اختیار او فقط در مواردی است که میتواند از بین دو یا چند گزینه، یکی را انتخاب نماید و باید توجه و دقت داشته باشد و بداند که «انتخاب نکردن نیز خودش نوعی انتخاب میباشد» (حتماً این مباحث کوتاه را بخوانید یا بشنوید).
ب - شرکت یا عدم شرکت در انتخابات، یک امر «احساسی» نیست، بلکه کاملاً «عقلی» میباشد و به همین دلیل «تکلیف شرعی» نیز هست. هر کسی باید در تصمیم بر مشارکت یا عدم مشارکت، دلیل و حجّت عقلی و شرعی داشته باشد تا بتواند برای تصمیمش، به خودش، به جامعه و به خداوند سبحان و حجّتش در زمین، پاسخگو باشد.
حسّ منفی
نگاه مثبت یا منفی و یا به قولی «حسّ مثبت و منفی» نیز نباید احساسی باشد؛ بلکه باید مبتنی بر علم، آگاهی، بصیرت، تعقل و هدفمندی باشد.
●- احساسات، در هر لحظه متغیر میشوند و تبلیغها، ضدتبلیغها، شایعات، جوّسازیها و ...، همه روی آن اثر میگذارند؛ اما تصمیم بر اساس آگاهی، بصیرت، تفکر و تعقل، مصون از عوامل و اسباب تحریک احساسات اتخاذ میگردد.
●- اگر کسی نسبت به تمامی مسئولان در هر امری، احساس منفی دارد، باید بداند که به شدت منفعل و اسیر امواج ضدتبلیغی شده است و دیگران او را به سمتی که میخواهند میبرند!
●- به فرض که کسی، به هر دلیلی، نسبت به تمامی مسئولان حسّ منفی داشته باشد، اما چرا باید نسبت به تمامی مؤمنان، متقیان، افراد سالم، صالح و مذهبی حسّ منفی داشته باشد؟! چرا نسبت به کفار، مشرکان، منافقان، ظالمان، جانیان و مفسدان چنین حسّی نداشته باشد؟!
ممکن نیست کسی بتواند به خودش بگوید: «من هم از مؤمن بدم میآید و هم از کافر - هم از متقی بدم میآید و هم از فاسد - هم از عادل بدم میآید و هم از ظالم - هم از عالِم بدم میآید و هم از جاهل و ...؛ بالاخره به یک طرف تمایل دارد و کشانده میشود.
همین که کسی بگوید: «من نسبت به تمامی مذهبیها حسّ منفی دارم»، خود دلیل محکمی بر اسارت او در رنجیر هوای نفس خود و دیگران میباشد که سبب شده پردههای قطوری بر فکر، عقل، فطرت و بصیرتش بیفتد و اگر زود چاره نکند، به نگاه و حسّ منفی او به خدا، دین خدا، کتاب خدا، معاد خدا و حجج الهی منجر میگردد که در حقشان فرمود:
«أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ» (الجاثیه، 23)
- آيا ديدی كسی را كه إله (معبود) خود را هوای نفس خويش قرار داده و خداوند او را با آگاهی (بر اينكه شايسته هدايت نيست - و نیز به رغم علمی خودش کسب نموده بود) گمراه ساخته، و بر گوش و قلبش مهر زده، و بر چشمش پردهای افكنده، با اينحال چه كسی میتواند غير از خدا او را هدايت كند؟ آيا متذكر نمیشويد؟!
و در توصیف وضعیت انسانی آنها فرمود:
«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ» (الأعراف، 179)
- به طور مسلم گروه بسياری از جن و انس را برای دوزخ آفريديم، آنها دلها (عقلها)ئي دارند كه با آن (انديشه نميكنند و) نمیفهمند و چشمانی دارند كه با آن نمیبينند و گوشهائی دارند كه با آن نمیشنوند، آنها همچون چهار پايانند، بلكه گمراهتر؛ اينان همانا غافلانند.
نه فقط نسبت به دین، مذهب، انسان و جامعۀ مذهبی، بلکه برخی حتی با شنیدن نام خدا و ذکر او به وحدانیت [که إله، رب، معبود و محبوبی جز او نیست]، حالشان به هم میخورد و علتش این است که به آخرت ایمان نیاوردهاند!
«وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ» (الزّمر، 45)
- هنگامی كه خداوند به يگانگی ياد میشود دلهای كسانی كه به آخرت ايمان ندارند مشمئز (و متنفر) میگردد، اما هنگامی كه از معبودهای ديگر ياد میشود، آنان خوشحال میشوند!
انسانهای دوست داشتنی
حتی اگر کسی کافر باشد و دین و مذهب بدش بیاید نیز باید انسانهای مؤمن را دوست داشته باشد و نسبت به آنها حسّ خوبی داشته باشد؛ چرا آدمی فطرتاً عاشق کمال است و کمالات در مؤمنان تجلی دارد.
حتی اگر یک ایرانی نسبت به دین، مذهب، انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران، بدبین باشد و حسّ منفی داشته باشد نیز باید مؤمنان این ملّت را دوست بدارد؛ چرا که همینها با جان و مال به میدان آمدند، انقلاب کردند، آنها و کشورشان را نجات دادند، استقلال و تمامیت ارضی را به ارمغان آورند و از آن محافظت نمودند، مقابل هجمۀ گستردۀ دشمنان خارجی و سرسپردگان داخلی مقاومت کردند و برای دفاع از هویت ملّی، حیثت دینی و محافظت از سرمایههای مادی و معنوی این کشور، خون دادند و ... .
خدا آنها را دوست دارد، آنها نیز خدا را دوست دارند، پس مهم نیست که بندگان خدا، چه نظری و چه حسّی نسبت به آنان دارند، بلکه هر کسی مواضع خود را در محضر خدا و پیشگاه مردم، آشکار میسازد:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» (المائدة، 54)
- ای كسانی كه ايمان آوردهايد! هر كس از شما از آئين خود باز گردد (به خدا زيانی نمیرساند)؛ خداوند در آينده جمعيتی را میآورد، كه آنها را دوست دارد و آنها (نيز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع و در برابر كافران نيرومندند، آنها در راه خدا جهاد میكنند و از سرزنش كنندگان هراسی ندارند. اين فضل خدا است كه بهر كس بخواهد (و شايسته ببيند) میدهد و (فضل) خدا وسيع و خداوند داناست.
نارضایتی
نارضایتی از مواضع و عملکرد مسئولان [که تمامی آنها را به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، خودمان انتخاب نمودهایم]، دو وجه دارد.
یک - بدیهی است از آنجا که انسان عاشق کمال است، هیچگاه از وضع حاضر راضی نخواهد بود، چرا که چنین رضایتی، سبب سکون، بیتحرکی، عدم پیشرفت و البته بازگشت او به عقب میگردد.
دو - اما گاه نارضایتی، از مواضع و عملکرد برخی از مسئولان میباشد که آن نیز باید آگاهانه و منطقی باشد. به عنوان مثال: در عصری که اقتصاد جهان دچار بحران شده است - کشورهایی چون امریکا، انگلیس و فرانسه نیز از مرز ورشکستگی عبور کردهاند - بیخانمانی، بیکاری و فقر و گرسنگی، در امریکا و اروپا نیز بیداد میکند - جنگ اکراین سبب و بهانهای برای افزایش قیمت جهانی تمامی کالاهای مصرفی و به ویژه خوراکی شده است - بحرانهایی که امریکا و انگلیس در منطقه [ایران، فلسطین (غزه)، عراق، سوریه، لبنان، یمن، افغانستان و ... ایجاد نموده و سبب رکود تعاملات تجاری و اقتصاد بین الملل شده است - و اضافه بر تمامی اینها، تحریم همه جانبۀ جمهوری اسلامی ایران، نمیشود و نباید چشمها را بست و مجلس، دولت و مسئولان را مقصر در تمامی بحرانهای اقتصادی داخلی و تورم دانست، هر چند که باید به نقاط ضعف آنها، عملکرد نادرست و یا نا به هنگام مجلس و سوء مدیریتها، توجه و انتقاد نمود.
انتخابات
«انتخابات» در هر کشوری، دمیدن نفس تازه به جان کشور و مردم میباشد. قرار نیست که حتماً به همان نمایندگان و مسئولان گذشته رأی دهیم که بگوییم: «از مواضع و عملکرد آنها راضی نیستیم!» چه اصراری هست که حتماً اصولگرایان یا اصلاحطلبان گذشته، باقی بمانند و دوباره قدرت را در دست بگیرند؟! چه لزومی دارد که حتماً به لیست منتخب این آقا یا آن آقا رأی بدهیم؟! دروغ یا راست، نامزدی میگفت: «در فلان لیست، سه یا چهار جای خالی باقی گذاشتهاند و از نامزد داوطلب به حضور در لیست، چند میلیارد میخواهند تا نامش را بیفزایند!» البته إن شاء الله که دروغ است.
بدیهی است که تهیه کنندگان چنین لیستی و پذیرندگان عضویت در آن، همه کلاش هستند و دلشان برای این کشور و این مردم نمیسوزد، بلکه در پی قدرت، شهرت و ثروت خود میباشند.
نتیجه
بنابراین، ما چه به حکم عقل شریف، چه به حکم تکلیف شرعی، چه به حکم وظیفه فردی و اجتماعی، باید با قصد «قربة الی الله و جهاد فی سبیل الله» - با امید منطقی به آینده و نیز با آگاهی و بصیرت به میدان بیاییم، حق انتخاب و رأی را از خود سلب ننماییم و به دیگران ندهیم - از میان خوبان، بهترینهایی را که میشناسیم انتخاب نماییم؛ اگر چه نامشان در هیچ لیستی نباشد و یا حتی بدانیم که رأی نمیآورند.