در یکی از دیدارهایی که با سفیر وقت ژاپن در ایران (جناب آیکاوا) داشتم، ایشان گفتند مقالات شما درباره کشورم مرا حیرت زده کرده است. آیا می توانم از شما درخواستی داشته باشم. گفتم بفرمایید. درخواست اقای سفیر، نوشتن کتابی درباره یک دهه پر استرس در کشور سامورایی ها بود.
به لطف خدا و با همکاری انتشارات سیمرغ، به زودی این کتاب با عنوان «دهه گمشده ژاپن» به چاپ خواهد رسید.
بخشی از این گنجینه عبرت را در اینجا می خوانید.
"دهه گمشده ژاپن"
از آنجایی که بحث ما در مورد «دهه گمشده ژاپن» است، لازم می دانم اطلاعاتی درباره این کشور و نقش و تاثیرات آن در جنگ جهانی دوم و نیز اقتصاد آن بیان کنم. در جنگ جهانی اول، ژاپن از متفقین بود و در جنگ جهانی دوم با متفقین جنگید. پایان جنگ جهانی دوم برای ژاپن بسیار ناگوار بود، آنها پس از جنگی طولانی در اقیانوس آرام، سرانجام پس از بمباران اتمی هیروشیما و ناگاساکی، بدون قید و شرط تسلیم شدند. نتیجه این جنگ خانمانسوز برای ژاپن به اندازهای تلخ و هراس انگیز بود که بسیاری از تحلیلگران در توصیف آن، عبارت «به کلی ویران شده» را به کار بردند. ژاپن پس از اشغال توسط آمریکا، با یک برنامه پیگیر توسعه صنعتی، به رشد اقتصادی چشمگیری دست یافت و به یکی از بزرگترین اقتصادهای دنیا و همچنین دومین قدرت صنعتی جهان تبدیل گشت. این کشور همچنین از بزرگترین همپیمانان و شرکای تجاری آمریکا در قاره آسیا است.
در تاریخچه تاریخ اقتصادی، تعداد کمی از اپیزودها به اندازه «دهه گمشده» ژاپن گیج کننده و هشداردهنده هستند. این دوره که دهه 1990 را در بر می گیرد و حتی تا اوایل دهه 2000 کشیده می شود، یادآور شکنندگی رونق اقتصادی و تأثیر عمیق حباب های مالی بر بافت اجتماعی و اقتصادی یک کشور است. این به عنوان شاهدی است بر این که چگونه ترکیبی از نیروهای بازار، نقصهای نظارتی، و شکستهای سیستمی میتواند یک نیروگاه اقتصادی را به یک دوره طولانی رکود سوق دهد.