برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفتهایم تا هر روز تفسیری یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز ۱۵ شهریور غزل شماره ۵۰ میپردازیم:
به دامِ زلفِ تو دل مبتلای خویشتن است / بکُش به غمزه که اینش سزای خویشتن است
گرت ز دست برآید مرادِ خاطرِ ما / به دست باش که خیری به جای خویشتن است
به جانت ای بتِ شیرین دهن که همچون شمع / شبانِ تیره مردام فنای خویشتن است
چو رای عشق زدی با تو گفتم ای بلبل / مکن که آن گلِ خندان برای خویشتن است
به مشکِ چین و چگل نیست بوی گل محتاج / که نافه هاش ز بندِ قبای خویشتن است
مرو به خانۀ اربابِ بی مروّتِ دهر / که گنجِ عافیتت در سرای خویشتن است
بسوخت حافظ و در شرطِ عشقبازی او / هنوز بر سرِ عهد و وفای خویشتن است
شرح و تفسیر بیت یکم
به دامِ زلفِ تو دل مبتلای خویشتن است / بکُش به غمزه که اینش سزای خویشتن است
دل، خودش ، خود را گرفتار دام زلف تو کرده است . یعنی کسی دیگر سبب ابتلای او نشده است . پس حالا با غمزه ات او را هلاک کن که شایسته همین است . زیرا برای چه خود را به چنین مشکلی گرفتار کرده که کسی نمی تواند خلاصش نماید . [ مبتلای خویشتن = سبب ابتلای خود گشته / سزای خویشتن = یعنی سزاوارش است ]
شرح و تفسیر بیت دوم
گرت ز دست برآید مرادِ خاطرِ ما / به دست باش که خیری به جای خویشتن است
اگر از دست تو برمی آید که مراد خاطر ما را برآوری . زود باش که این هم در جای خود یک عمل خیر است . یعنی مراد خاطر کسی را برآوردن در جای خود یک امر خیر است . [ بدست باش = زود باش]
شرح و تفسیر بیت سوم
به جانت ای بتِ شیرین دهن که همچون شمع / شبانِ تیره مردام فنای خویشتن است
به جانت قسم ای بت شیرین من ، یعنی ای محبوب من ، مرادم چون شمع در شب های تاریک افنای خویشتن است .
شرح و تفسیر بیت چهارم
چو رای عشق زدی با تو گفتم ای بلبل / مکن که آن گلِ خندان برای خویشتن است
خواجه خطاب به بلبل می فرماید : چون به فکر عشق افتادی و تدبیر عاشقی را ریختی . ای بلبل ، سخنم و نصیحتم به تو این است که به فکر عشق مباش ، زیرا آن گل خودرُو به سخن و نصیحت کس عمل نمی کند . یعنی خودرأی و خودپسند است . و هرگز به فکر کسی تابع نمی شود . پس با این وصف ای عندلیب دچار زحمت می شوی ، بیا و از این خیال منصرف شو . [ رأی = فکر / گل خودرُو = گلی را گویند که خود به خود روییده باشد یعنی در اثر تربیت و توجه کسی وجود پیدا نکرده ]
شرح و تفسیر بیت پنجم
به مشکِ چین و چگل نیست بوی گل محتاج / که نافه هاش ز بندِ قبای خویشتن است
بوی لطیف و فرح بخش گل به مشک چین و چگل احتیاج ندارد . زیرا بوی لطیف چون مشک از خوبی قبای خویشتن است . یعنی از باغ خودش است حاصل کلام : این که هر کس که در فن خود کامل و ماهر باشد محتاج استغاثه از دیگران نمی شود . مراد از قبا ، خودِگل و منظور از بند آن ، متصل و ممتزج بودن گل است . [ نافه = غلاف مشک است / چگل = در ترکستان جایی را گویند که زیبایان زیاد دارد که جملگی بت پرست اند / چین = یک معنای آن پیچ و شکنی است در زلفان و گیسوان محبوب ها و گاهی گرهی است که در ابروانشان پیدا می شود . و دیگر : شهری است در ترکستان که کاسه های چینی از آنجا می آید و زیبایان چینی ضرب المثل شده اند . چون همگی دارای صورت سفید و چشم و ابروی مشکی اند . ]
شرح و تفسیر بیت ششم
مرو به خانۀ اربابِ بی مروّتِ دهر / که گنجِ عافیتت در سرای خویشتن است
به درِ خانه ثروتمند بی مروت دنیا مرو . که گنج عافیت ، در سرای خودت است . حاصل کلام : در خانۀ خود با توکل و قتاعت زندگی کردن خیلی بالاتر است از رفتن به در خانۀ ارباب بی مروت زمانه که قدر و ارزش شخص را نمی دانند . [ ارباب = جمع رب به معنی اصحاب ]
شرح و تفسیر بیت هفتم
بسوخت حافظ و در شرطِ عشقبازی او / هنوز بر سرِ عهد و وفای خویشتن است
حافظ سوخت در حالی که در شرط عشق و جانبازی هنوز هم نسبت به عهد و پیمان اولیه خود وفادار است . یعنی با این که در راه عشق و محبت جانانش محو شده ولی باز هم به عهد خود وفا دار است . حاصل کلام : از جان گذشت ولی از جانان نگذشت.