آخرین اخبار
۰۷ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۵:۳۹
بازدید:۶۹۴
برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم تا هر روز تفسیر یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم.
کد خبر : ۳۵۳۹۸

 برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم تا هر روز تفسیری یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز ۷ شهریور غزل شماره ۴۴ می‌پردازیم:

 

 


کنون که بر کفِ گل جامِ بادۀ صاف است / به صد هزار زبان بلبلش در اوصاف است
بخواه دفترِ اشعار و راهِ صحرا گیر / چه وقتِ مدرسه و بحثِ کشفِ کشاف است

فقیهِ مدرسه دی مست بود و فتوی داد / که می حرام ولی بِه ز مالِ اوقاف است
به دُرد و صافِ تو را حکم نیست خوش درکش / که هرچه ساقی ما کرد عینِ الطاف است

ببُر ز خلق و چو عنقا قیاسِ کار بگیر / که صیتِ گوشه نشینان ز قاف تا قاف است
حدیثِ مُدعیان و خیالِ همکاران / همان حکایتِ زر دوز و بوریا باف است

خموش حافظ و این نکته های چون زرِ سرخ / نگاهدار که قلّابِ شهر صراف است

شرح و تفسیر غزل شماره ۴۴ دیوان حافظ شیرازی

شرح و تفسیر بیت یکم

کنون که بر کفِ گل جامِ بادۀ صاف است / به صد هزار زبان بلبلش در اوصاف است

اکنون که بر کف گل جام باده صافی است یعنی جامی پر از باده هست . بلبل با صد هزار زبان در اوصافِ آن است . از قرار معلوم خواجه وقتی این غزل را سروده که فصل بهار بوده یعنی زمانی که گلها شکفته و بلبل فریاد و فغان می کرده . [ کنون = مخفف اکنون به معنی حالا / کف گل = استعاره از جام باده است ]

شرح و تفسیر بیت دوم

بخواه دفترِ اشعار و راهِ صحرا گیر / چه وقتِ مدرسه و بحثِ کشفِ کشاف است

چون فصل بهار است و ایام گل ، پس حالا دیوان غزل به دست آر و راه صحرا و بستان را پیش گیر . یعنی به جانب باغ و بستان روان شو ، چون حالا نه وقتِ مدرسه است و نه زمان بحثِ کشفِ کشاف. و به یک کلام ، زمان عیش و نوش است . [ دفتر اشعار = مراد دیوان غزل است ]

شرح و تفسیر بیت سوم

فقیهِ مدرسه دی مست بود و فتوی داد / که می حرام ولی بِه ز مالِ اوقاف است

مدرس مدرسه دیروز در حالی که مست بود فتوی داد و گفت :شراب اگر چه حرام است اما از مالِ وقف بهتر است . زیرا شراب حق الله می باشد . اما مالِ اوقاف حقِ بندگان است و حق الله با توبه ساقط می شود اما حقِ عباد با توبه ساقط نمی شود . پس علتِ رجحان شراب بر مالِ اوقاف همین امر است .

شرح و تفسیر بیت چهارم

به دُرد و صافِ تو را حکم نیست خوش درکش / که هرچه ساقی ما کرد عینِ الطاف است

در بارۀ دُردی و صافی باده حکم و دستور تو مؤثر نیست یعنی این وظیفۀ تو نیست که بگویی من شراب صاف می خواهم و به من دُردآمیز ندهید . زیرا این کار بسته به مصلحتِ ساقی است و ساقی ما عادل است و هر کار که می کند عین لطفِ اوست.

حاصل معنی: آدابِ مجلسِ باده اقتضامی کند که ساقی ، شخصِ عادل باشد و تمامِ امورِ مجلس به او مفوّض می گردد ، پس کسی که اختیار تمام امور مجلس را در دست دارد . یعنی حاکمِ مجلس است و هر حکمی کند کسی نمی تواند مانع اجرای حکم او باشد و این جاست که خواجه می فرماید : ساقی ما یعنی ساقی ازل ، کاری که کرده عین الطاف است . [ الطاف = جمع لطف است و در لغت به معنای نرم و ملایم آمده ، اما در اصطلاح به معنی نیکی است ]

شرح و تفسیر بیت پنجم

ببُر ز خلق و چو عنقا قیاسِ کار بگیر / که صیتِ گوشه نشینان ز قاف تا قاف است

از خلق دنیا دوری گزین و مصلحت کار خود را از عنقا قیاس بگیر . یعنی از مردم دنیا منزوی و منقطع باش و کار دنیا را از عنقا قیاس بگیر که شهرت گوشه نشینان و آوازۀ آنان قاف تا قاف است . مراد این است که شهرت عالمگیر عنقا به واسطۀ انزوا و انقطاع او است از مردم . [ ببُر = منقطع شو / قیاس بگیر = نمونه بگیر ، الگو بگبر / صیت = شهرت / گوشه نشین = معتزل و منزوی / قاف = به معنای مطلق کوه است ولی بعدها گفته اند کوهی که دور دنیا را احاطه کرده است و در این بیت مراد معنای اخیر است ]

شرح و تفسیر بیت ششم

حدیثِ مُدعیان و خیالِ همکاران / همان حکایتِ زر دوز و بوریا باف است

اشعار و سخنان مدعیان سست نظم و اشعار مخیل و مصنع اقران و امثال ما همان قصۀ زردوز و بوریاباف است بدین معنی که روزی بوریاباف در بازار زردوزان دعوا می کرده که ما با شما همکار و هم پیشه ایم زیرا ما هم چون شما صاحب دستگاهیم و کار ما وشما هر دومان به وسیله آلات و ابزار انجام می گیرد و بدون آلت نمی شود . پس خواجه می فرماید که ادعای همیشگی مدعیان سست نظم با ما عین همین قضیه است . [ حدیث = خبر ، سخن / مدعیان = مراد کسانی که در شاعری ادعای برابری با خواجه داشته اند در حالی که کاری از دستشان نمی آمده / خیال = در اینجا به معنای تخیل و تفکر است / همکاران = جمع همکار به معنی هم پیشه و صنعت تاش / بوریاباف = حصیر باف / در این بیت مدعیان شاعر به بوریاباف و خودِ شاعر به زردوز تشبیه شده است ]

شرح و تفسیر بیت هفتم

خموش حافظ و این نکته های چون زرِ سرخ / نگاهدار که قلّابِ شهر صراف است

ای حافظ خاموش باش و این نکاتِ چون زرِ خالص اشعارت را حفظ کن و اشاعه مده و به کسی مگو زیرا قلّابِ شهر صراف است . یعنی مدعی سست نظم ، شعرِ بدِ خود را به جای شعر شاعر مقتدر زده و اشعار چون طلای خالص تو را می دزدد و به جای تزریقات نامربوط و ناموزون خود اشاعه می دهد . [ زر سرخ = مراد طلای خالص است / قلاب = قلب زن ، ضرب زدن سکه ناسره ]

 

211111WQ

اشتراک گذاری:
برچسب ها :
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها