خاله مینا مرا مجبور به فروش موادمخدر میکرد و اجازه نمیداد بدون اجازه او جایی بروم اما من یک روز که خاله مینا خواب بود، فرار کردم و به خانه برگشتم.» اینها را دختری 9ساله میگوید که خالهاش او را ربوده بود و مجبور به مواد فروشی میکرد.
اول تیر امسال پسر افغانستانی به اداره پلیس رفت و از ربوده شدن خواهر 9سالهاش خبر داد. وی گفت: من خیاط هستم و به همراه خواهر 9سالهام در آپارتمانی در یکی از محلههای تهران زندگی میکنیم. چند روز قبل خالهام به خانهام آمد. او معتاد به شیشه، موادفروش و خلافکار است. میگفت جایی برای خواب ندارد و میخواهد چند روز مهمان خانه من باشد. باوجود اینکه راضی نبودم او با خواهرم در خانه تنها باشد، اما ناچار شدم بپذیرم. خالهام مدتی با ما زندگی کرد تا اینکه یک روز وقتی من به سرکاررفته بودم، خواهرکوچکم را ربود و فرار کرد.همسایهها هم دیدهاند که آخرین بار خالهام، با خواهرم از خانه خارج شدهاند و از آن پس دیگر برنگشتهاند.
من مطمئنم که او خواهرم را ربوده تا برایش مواد بفروشد. با این شکایت، مأموران به دستور بازپرس جنایی تهران تحقیقات خود را برای پیدا کردن کودک 9ساله آغاز کردند تا اینکه او 7روز بعد به خانه برگشت و اسرار یک گروگانگیری را فاش کرد. وی گفت: خالهام به بهانه خریدن لباس و لوازمالتحریر مرا از خانه بیرون برد و دیگر اجازه نداد به خانه برگردم. خاله مینا مرا به پاتوقهای مختلف که افراد خلافکار و معتاد در آنجا زندگی میکردند میبرد و مجبورم میکرد تا برایش مواد بفروشم. میگفت اگر خودش مواد بفروشد پلیس به او مشکوک شده و دستگیرش میکند اما من اگر مواد فروشی کنم کسی به من مشکوک نمیشود. من هم از ترس مجبور بودم هرچه خالهام میگوید را انجام بدهم. وی ادامه داد: او همیشه حواسش به من بود و اجازه نمیداد جایی بروم. چندبار میخواستم از دستش فرار کنم و به خانه نزد برادرم برگردم اما نشد تا اینکه بعد از یک هفته بالاخره موفق شدم. زمانی که خالهام خواب بود، پاتوق را ترک کرده و با پای پیاده به خانه برگشتم. بازپرس جنایی پس از شنیدن اظهارات این کودک، دستور بازداشت خاله وی را صادر کرد.
211111a