به گزارش صدآنلاین، در گذشته، فحشدادن معمولاً نشانه ناراحتی یا دعوا بود، اما امروز در جمع نوجوانان و جوانان، استفاده از دشنام بهعنوان نوعی «نشانه صمیمیت» رواج یافته است.
بنابر روایت شیعه نیوز، در بسیاری از روابط دوستانه، افراد برای نشان دادن راحتی و نزدیکی با یکدیگر از این زبان استفاده میکنند و اگر کسی از آن استفاده نکند، رفتار وی رسمی و جدی تلقی میشود. با این حال، سوالی اساسی مطرح میشود: آیا فحش دادن واقعاً نشانه صمیمیت واقعی است، یا فرهنگی ناپسند است که اثرات منفی خود را به تدریج نشان خواهد داد؟
چرا جوان امروز فحش میدهد؟
چرا امروزه نسل جوان ما فحش میدهند؟ چند عامل باعث شده که جوانان در محاورههای روزمره از دشنام استفاده کنند:
– تقلید جمعی: افراد در مقابل شدن با جمعی که همه در سخن گفتن دشنام میدهند، احساس میکنند اگر فحش ندهند، عقب میمانند یا رسمی و سرد به نظر میرسند.
– نشانه صمیمیت: در برخی جمعهای دوستانه، دشنام به عنوان روشی برای نشان دادن راحتی و نزدیکی به کار میرود. حتی زمانی که قصد توهین وجود ندارد، گفتن دشنام باعث خنده و تقویت تعاملات جمعی میشود.
– ابراز هیجان: برخی افراد در هنگام خوشحالی، ناراحتی یا هیجان شدید، از دشنام به عنوان ابزاری برای بیان احساسات استفاده میکنند.
پیامدهای منفی دشنامدادن
دشنام دادن پیامدهایی دارد که حال روحی انسان را خراب میکند و پیام میدهد که نباید نادیده گرفته شود:
– تضعیف مهارتهای زبانی: استفاده مداوم از دشنام توانایی فرد در بیان درست احساسات و گفتگوهای سازنده را کاهش میدهد.
– کاهش احترام متقابل: دشنام حتی اگر بدون قصد توهین هم باشد، ولی برخی افراد از این رفتار آسیب میبینند.
– اثر معنوی و اخلاقی: بنا بر احادیث، فحشدادن نه تنها بر رزق تأثیر منفی دارد، بلکه ممکن است مستجاب شدن دعا را نیز به تأخیر اندازد.
آثار دشنامدادن بر زندگی انسان
مستجابنشدن دعا:
یادت میآد وقتی مادرت بیمار شده بود. خیلی ناراحت و مضطرب بودی و دائم دعا میکردی که حالش خوب بشه. اما دعات مستجاب نشد و بیماری مادرت ادامه داشت. یادت هست یک بار به مشکل مالی خوردی و خیلی گیر کرده بودی. هر چقدر تلاش کردی و دعا کردی جواب نگرفتی. بنا بر روایات یکی از دلایل مستجاب نشدن دعا، دشنام دادن مکرر به دیگران است.
امام سجاد علیهالسلام در این باره فرمودهاند: از گناهانی که باعث رد شدن دعا میشوند، بدزبانی و فحشدادن است. (۱)
بیبرکتی رزق:
برکت، به معنای خیری پایدار در چیزی است؛ خیری که جزئی از ذات آن میشود و آثار آن گسترش مییابد. برای نمونه، برکت در نسل به معنای بسیاری فرزندان یا ماندگاری نام و خاندان است؛ برکت در غذا یعنی توانایی سیر کردن افراد بیشتر با همان مقدار معمول؛ و برکت در وقت به معنای گنجایش یافتن زمانی محدود برای انجام کارهایی است که معمولاً در آن مدت کوتاه ممکن نیست.
یادت هست تابستان گذشته با تلاش فراوان سرِ کار رفتی و درآمد خوبی هم به دست آوردی؟ آن روزها چقدر خوشحال بودی و برای آن پول حسابی برنامهریزی کرده بودی. اما ناگهان گوشی موبایلت از دستت افتاد و شکست، و ناچار شدی تمام آن درآمد را – و حتی کمی بیشتر – صرف خرید گوشی جدید کنی. این همان معنای «بیبرکتی» در مال است؛ یعنی پولی که با زحمت به دست آمده، اما دوام و برکت در آن نیست و پیش از آنکه ثمرش را ببینی، از میان میرود.
امام صادق علیهالسلام میفرماید: هر کس دشنام دهد، خداوند برکت روزیاش را از او میگیرد، او را به خودش وامیگذارد و زندگیاش را تباه میکند. (۲)
این روایات نشان میدهند که رفتار کلامی ما، به ویژه نسبت به دیگران، میتواند اثر مستقیم و ملموس بر زندگی و روزی ما داشته باشد.
راه برونرفت از دشنامدادن
چگونه در بین دوستان خود، صمیمیت واقعی را بدون استفاده از دشنام ایجاد کنیم؟
– زبان جایگزین بسازیم: به جای فحش، از شوخیهای بیآزار، طنز و عبارات دوستانه استفاده کنیم.
– تمرین برای حفظ احترام حتی در جمع دوستانه: صمیمیت به معنای راحت بودن است، نه پایین آوردن دیگری یا از بین بردن احترام.
– بیان درست احساسات: وقتی ناراحت یا هیجانزدهایم، به جای فحشدادن، احساسات خود را به روشنی بیان کنیم؛ مثلاً «واقعاً ناراحتم» یا «این اتفاق برایم عجیب بود.»
– آگاهی از اثرات معنوی: یادآوری تأثیر فحش بر رزق و دعا انگیزهای ایجاد میکند تا زبان خود را پاک و محترمانه نگه داریم.
جمعبندی
دشنام دادن، حتی اگر به عنوان نشانه صمیمیت تلقی شود، پیامدهای منفی قابل توجهی دارد؛ از تضعیف مهارتهای زبانی و ادب گرفته تا تأثیر معنوی بر دعا و رزق. صمیمیت واقعی بدون استفاده از فحش، نه تنها سالمتر و پایدارتر است، بلکه باعث برکت زندگی و تأثیر مثبت در روابط دوستانه میشود.
بنابراین، مراقب باشیم برای صمیمیت در جمع دوستان، به جای استفاده از دشنامدادن، لبخند، شوخی بیآزار و گفتار محترمانه را جایگزین کنیم تا هم روابطمان مستحکمتر و هم زندگیمان پر برکتتر شود.
پینوشت:
۱-(بحارالانوار، ج۷۰، ص۳۷۵)
۲-(الکافی، ج۲، ص۳۲۵)