1.تصور زندگی در زمان پیامبر اکرم(ص) و ارتباط آن با عصر حاضر
تصور زندگی در زمان پیامبر اکرم(ص) در مدینه و گسترش اسلام در آن زمان امکانپذیر است. کسانی که در مکه یا مدینه هستند، این تصور را بهتر درک میکنند. از دیدگاه فعلی، ما ارزش پیامبر را بهتر میشناسیم تا شاید اگر در زمان ایشان بودیم، نگاهمان سطحی بود. اگر اکنون امکان بازگشت به آن زمان فراهم شود، ارزش پیامبر را بیشتر میدانیم و احتمالا زندگی خود را وقف ایشان میکردیم. در آن زمان، آمادگی برای برآورده کردن نیازهای پیامبر(ص) وجود داشت: تهیه آنچه میخواستند، کمک به نیازمندان، انفاق، رفتن به جنگ. این تصور، قدرت یاریگری را به ما میدهد.
با همین قدرت میتوانیم در سه سطح با پیامبر مرتبط شویم:
1. برآوردن نیازهای اظهارشده توسط ایشان
2. کشف نیازهای ایشان و پیشنهاد برآوردن آنها
3. ایجاد نیازهایی که باعث رشد جامعه میشود.
نکته اصلی این است که ما هرگز به خود اجازه ندادهایم فکر کنیم که همین الان پیامبر در بین ما زنده است و ما با نماینده او یعنی امام معصوم(عج) زندگی میکنیم.
2.نقد نگرش فعلی به امام زنده (امام زمان عج)
ما به شکل چهارمی با امام زندهای که نماینده پیامبر است، برخورد میکنیم. این برخورد چهارم این است که خودمان موجودی پرنیازیم که نیازهای خودمان را سربار ایشان میکنیم.وقتی در زندگی شکست میخوریم، انتظار داریم امام شکستهای ما را درست کند. وقتی وضعیت مالی، فرهنگی، علمی، خانوادگی ما خوب نیست، انتظار داریم امام بیاید و وضعیت ما را ترمیم کند. این مثل این است که هر روز درب خانه رسول خدا(ص) باشیم و مشکلات اقتصادی، تربیتی، ازدواج، شغلی و... خود را مطرح کنیم و از ایشان راه حل بخواهیم.
این وضعیت حتی در میان کسانی که اهل بیت(ع) و پیامبر(ص) را قبول دارند (آدمهای خوب) نیز شایع است. مسائل شخصی زندگی ما آنقدر مهم شده که فراموش کردهایم امام نیازها و مطالباتی دارد. موضوعیت نیاز امام در ذهن ما وجود ندارد، چه رسد به کشف آن یا نیازآفرینی برای ایشان.این وضعیت شایع نیست، اما هست و جریانساز نشده است.خلاصه این وضعیت این است که همه ما درگیر زندگیهای شخصی خود شدهایم و در آن گیر افتادهایم و انتظار داریم کسی (امام) ما را نجات دهد.
سؤال افراد در عصر حاضر معمولا شخصی است و نشان میدهد که آنها اصلا بنا ندارند در جامعه حضور داشته باشند و مسائل امام را حل کنند.این وضعیت شبیه زندگی یتیمان اهل بیت(ع) است که مورد طعنه و انتقاد قرار گرفتهاند.
3. وظیفه مؤمنان: تبدیل شدن به دست، چشم، و پای امام
درستش این است که ما نگاه کنیم امام چه چشمی میخواهد تا ما چشم او باشیم، چه دستی میخواهد تا ما دست او باشیم، چه پایی میخواهد تا ما پای او باشیم.این یعنی ما باید کاری را که امام باید انجام دهد، به وسیله ما انجام شود؛ مثال زدن درب خانه مردم برای کمک، جنگیدن با دشمنان.این است معنی "امام": کسی که جلو میرود و مسیر را باز میکند؛ اگر این جلو رفتن با یاران نباشد، معنی ندارد. باید برای امام کار کرد و جسارت داشت. باید آنچه را لازم است یاد گرفت: کتاب خواندن، حرفه بلد شدن، قدرت بدنی زیاد کردن، هر کاری که لازم است. نمیتوان نسبت به امام بیتفاوت بود. باید باور کنیم که ما چشم، دست و سرباز (جنود) امام هستیم. باید نیازهای امام را کشف کرده و آنها را برطرف کنیم.باید خود را با صداقت و معرفت تقدیم امام کنیم: عمر، ثروت، دارایی، بچهها، همه چیزمان مال ایشان باشد. باید بهجای امام فکر کنیم: اگر امام در محله یا شهر ما بود چه میکرد؟. خداوند به انسان تفکر و تعقل داده تا از آنها استفاده کند.احیای مسجد محله، نظافت آن، چای دادن، کلاس قرآن گذاشتن، خدمات هنری و... نمونههایی از کارهایی است که میتوان برای امام انجام داد.
4.ضرورت تخصصگرایی و خدمت در عرصههای مختلف
مسلمان بودن اساسا یعنی هویت خود را در راهاندازی کار جامعه اسلامی و امام جستجو کردن و کار بلد بودن.کسی که در جامعه گرهای را باز نمیکند، نیازی را برطرف نمیکند، اساسا مسلمان نیست (طبق روایات متعدد).دغدغه مسلمان باید رساندن خیر به دیگران و چرخاندن چرخ جامعه باشد. باید در جامعه حضور داشته باشد و کاری بلد باشد.برای یاری امام باید زور و بازو داشت، تفنگ گرفت، قلم دست گرفت، زبان را زبان امام کرد، وارد میدان اقتصاد شد و هزینه جامعه دینی را تامین کرد، یا یکی از مسائل و مشکلات جامعه را برطرف کرد.باید کار بلد بود، باید بیخاصیت نبود. باید حرفه و فن بلد بود، تخصص داشت.هویت مسلمانی باید در رفع نیازهای جامعه جستجو شود؛ اگر کسی برای خلق نافع نباشد، مسلمانیاش امضا نمیشود. چنین فردی در نظام تمدنی قرار ندارد و همراه با امام نیست.
اولین کار این است که فرد در یک حوزه وارد شود و بعدا ظرفیت خود را برای حل نیازها از دو نیاز به صدها و هزارها نیاز در فضای تمدنی گسترش دهد. باید آنقدر وسعت پیدا کرد که بتوان برای همه (در حوزه تخصص خود) فکر کرد.بخشی از این کار ذهنی است و با آرمانسازی و خارج شدن از پیله زندگی شخصی ممکن میشود. باید استعداد خود را کشف کرده و در یک منطقه پیش رفت تا گرهگشا شد. اینها تازه مقدمه مسلمان شدن است. بعد از اینکه در یک حوزه متخصص شدید و خود را در اختیار امام قرار دادید، آنگاه قرآن خواندن معنا پیدا میکند و حقایق قرآن در عمل شما ظهور مییابد.
امروزه در بسیاری از حوزههای تخصصی جهل داریم. همه چیز نیاز به متخصص دارد، حتی مورچهشناس یا پشهشناس. تخصص قابل حذف نیست و در طول تاریخ، علما و متخصصین (پزشک، منجم،...) حتی توسط پادشاهان ظالم نیز مورد نیاز بودهاند. همه میتوانند متخصص شوند، هرچند ظرفیتها متفاوت است. نداشتن متخصص در یک حوزه، منجر به تلفات و مشکلات میشود؛ و مسئولیت این کمکاری برعهده کسانی است که باید در آن حوزه کار میکردند. تخصص یک فرآیند است که کمکم فرد را مرجع میکند. باید در حوزه تخصص خود مرجع دیگران شد؛ مثال یک متخصص نوجوان باید درباره اعتکاف نوجوانان نظر دهد نه کسی که در این حوزه کار نکرده است. وقتی متخصص نباشد، برنامهریزیها کمترین بازدهی را دارد و مشکلات به گردن دیگران (نسل، دانشگاه) انداخته میشود. باید روی موضوعات خاصی مانند جذب بیحجابها به حجاب، بهصورت تخصصی کار کرد. پاسخ به سؤالات تخصصی، نیازمند ساعتها تحقیق است و نمیتوان همینطور جواب کلی داد.
5. ارتباط تخصصگرایی و نیازهای امام زمان (عج)
نیازهای امت همان نیازهای امام است زیرا امام، امت خود را اداره میکند. وقتی کسی در حوزه تخصص خود نیاز جامعه را برطرف میکند و مرجع میشود، در واقع برای امام کار میکند. با مشخص کردن حوزه کار و تخصص، فرد جای خود را در منظومه یاران امام پیدا میکند. باید با امام زمان(عج) "فامیل" شد، یعنی ارتباط عمیق و مسئولیتپذیری متقابل داشت و کار خود را مستقیماً برای ایشان دانست. امام شکستهای قبلی و ناتمامیهای فرد را ترمیم میکند و مسیر را برای او باز میکند.
6. رابطه عمل و قرآن خواندن
بعضیها میگویند باید اول قرآن خواند تا به مرحله عمل رسید. اما اینجا میگوید باید اول جای خود را در جامعه و خدمت به امام مشخص کرد و وارد عمل شد، آنگاه قرآن خواندن معنا مییابد و برای اقامه (عملیاتی کردن دین) به کار میآید. قرآن خواندن بدون عرصه عینی عمل، بیفایده است. قرآن در مرحله بعد از مشخص کردن جایگاه و خدمت، قدرت استنباط میدهد و به حل مسائل مهم کمک میکند. پاکی وجودی فرد (بخشی حاصل از قرآن خواندن) باعث الهام گیری و افزایش توفیقات الهی میشود. این الهامات اولیه نیاز به پژوهش عمیق قرآنی ندارد، اما حل مسائل پیچیدهتر نیازمند ساعتها پژوهش است.
7. موانع و راههای غلبه
یکی از مشکلات این است که نظام آموزشی رشتهها را به نیت یاری امام آموزش نداده است. خیلیها بعد از آشنایی با قرآن، تخصص خود را رها کردهاند یا دنبال آن نرفتهاند و اکنون احساس میکنند برای خدمت در آن حوزه تخصصی دیر شده است. راهکار این است که از همین نقطه شروع کنید، هرچند لاکپشتی. مهم این است که در یک زمینه مشخص جلو بروید و متخصص شوید، نه اینکه از این شاخه به آن شاخه بپرید. بهانه وقت نداشتن یا تمرکز نداشتن مطرح است. حتی در بیارزشترین کارها (از نظر شما) میتوان فضایی آرمانی ایجاد کرد به شرطی که نگاه، رفع نیاز از امت باشد و بخواهید حقایق را از طریق آن کار جاری کنید و مرجع شوید. مانند محمد امین(ص) که قبل از رسالت، امین مردم در حوزه اموال بود.
نبود متخصص به این دلیل است که افراد تمرکز ندارند و از شاخهای به شاخه دیگر میپرند. فرد باید مسائل مربوط به حوزه تخصصی خود را در سطح جهانی دنبال کند و بتواند به سؤالات پاسخ دهد. برای شروع، نیاز نیست همه چیز را از اول شروع کنید؛ باید نگاه خود را به آن رشته/کار تغییر دهید و آن را در خدمت امام و جامعه ببینید. حتی اگر رشتهتان بیربط به نظر میرسد، میتوانید از آن برای خدمت استفاده کنید (مثال مهندس عمران در عمران، یا یک کارشناس معدن یا عمران در فضای مجازی برای کودکان و نوجوانان).
برای خدمت تخصصی باید اطلاعات و تکنولوژی روز را در آن حوزه دنبال کرد (مثال در فضای مجازی). زمان گذاشتن برای تخصص، ضروری است. انگیزه خارج شدن از زندگی شخصی و درگیر شدن در مسائل امام، این است که هویت فرد در شخصیت امام پیدا میشود. فرد مانند قطرهای میشود در دریا بهجای خشکشدن در کویر زندگی شخصی. با اتصال به امام به شبکه گسترده یاران ایشان وصل میشود. مشکلات شخصی (بیماری، قرض، افسردگی و...) بخشی از زندگی دنیاست و نباید مانع حرکت در مسیر خدمت به امام شود.
8.ارتباط با ظهور امام زمان (عج)
نبود متخصصین در امت که مشکلات را به نیت خدمت به امام حل کنند، قطعا در تأخیر ظهور مؤثر است. کار و تخصص گرایی مؤمنان چهبسا در امر ظهور تعجیل ایجاد کند. اگر این حرف شنیده شود و در کشور اوج گیرد و هزاران نفر در رشتههای مختلف متخصص شوند و این تخصصها دست آدمهای قرآنی بیفتد، همه حوزهها (فناوری، انرژی، صنعت، کشاورزی،...) در منظومه واحدی قرار میگیرند. چنین جامعهای میتواند الگویی برای کشورهای دیگر شود و بر یمن، سوریه و... تأثیر بگذارد./ تسنیم