به گزارش صد آنلاین، در اسفندماه سال 1401، پسر جوانی به یکی از کلانتریهای شرق تهران مراجعه کرد و در مقابل افسر نگهبان به قتل خالهاش اعتراف کرد. وی در توضیح این جنایت گفت: «چند سال است که اعتیاد دارم و به خاطر همین موضوع مادرم بارها من را از خانه بیرون کرده است. هر بار که از خانه طرد میشدم، به خانه خالهام میرفتم تا او پادرمیانی کند و مرا به خانه برگرداند. روز حادثه، مادرم دوباره من را بیرون انداخت.
پس از ساعتها گشتزنی در خیابانها، به خانه خالهام رفتم و از او خواستم که با مادرم تماس بگیرد تا مرا ببخشد. اما به جای تماس با مادرم، او گوشیاش را برداشت و قصد داشت با برادر بزرگم تماس بگیرد. از این کارش عصبانی شدم و گوشی را گرفتم. خالهام هم عصبانی شد و به سمتم حمله کرد تا گوشیاش را پس بگیرد. او شروع به فریاد زدن و درخواست کمک از همسایهها کرد.
در این لحظه من با ترس و عصبانیت دستم را محکم روی دهانش گذاشتم و او تلاش میکرد آزاد شود. چند دقیقهای در همین وضعیت گذشت تا ناگهان متوجه شدم دیگر مقاومت نمیکند. وقتی دستم را برداشت، او روی زمین افتاده و صورتش کبود شده بود و نفس نمیکشید. ترسیدم و گوشیاش را برداشتم و فرار کردم، اما چند ساعت بعد خودم را معرفی کردم.»
پس از این اعترافات، تیم جنایی به محل حادثه اعزام شدند و با جسد پروین مواجه شدند. جسد وی به پزشکی قانونی منتقل شد و کارشناسان علت مرگ را فشار بر ناحیه گردن و خفگی اعلام کردند.
با تکمیل تحقیقات، کیفرخواست برای متهم به اتهام قتل عمد و سرقت صادر و پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد.
در ابتدای جلسه دادگاه، پسر مقتول به عنوان تنها ولیدم، درخواست قصاص از پسرخالهاش کرد.
متهم که در جایگاه دادگاه قرار گرفته بود، ضمن قبول اتهام قتل، گفت: «باور کنید که قصدم کشتن خالهام نبوده و من او را مانند مادرم دوست داشتم. اعتیاد باعث شد تا نتوانم درست فکر کنم. اگر خالهام مانند همیشه پادرمیانی میکرد، این حادثه اتفاق نمیافتاد. حالا هم پشیمان و شرمنده هستم.»
در پایان جلسه دادگاه، قضات وارد شور شده و تصمیم نهایی را اتخاذ خواهند کرد.