او گفت: دامادم که ۳۰ سال از دخترم به نام بهناز بزرگتر است بعد از جدایی از همسر اولش به خواستگاری دخترم آمد و دو سال قبل آنها با هم ازدواج کردند. داماد مرد ثروتمندی است و آنها زندگی خوبی داشتند تا اینکه چند روز قبل دخترم هراسان با من تماس گرفت و حرفهایی زد که از شنیدن آن شوکه شدم. بهناز میگفت شوهرش او را به شدت کتک زده و او را دو هفته در خانه شان در تجریش زندانی کرده است. دخترم با من تماس گرفت تا به کمک او بروم.
من همراه دایی بهناز به خانه آنها رفتم و دخترم را در وضعیت آشفتهای دیدم. بهناز به شدت کتک خورده و آسیب دیده بود و قادر به حرکت نبود. من و برادر همسرم دخترم را به بیمارستان رساندیم و دخترم تحت عمل جراحی قرار گرفت، اما یکی از پاهایش قطع شد و پزشکان اعلام کردهاند عصبهای پای دیگرش نیز به شدت آسیب دیده و او و دیگر قادر به حرکت نیست و باید برای تمام عمرش روی ویلچر بنشیند. حالا آمدهام تا از دامادم شکایت کنم.
به دنبال اظهارات این مرد مأموران پلیس پیگیری پرونده شدند و دریافتند زن جوان پس از درگیری با شوهر سالخورده اش به شدت کتک خورده و آسیب دیده است. با افشای این ماجرا احمد بازداشت شد و به درگیری با همسرش اعتراف کرد.
مرد ثروتمند در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد. در ابتدای جلسه زن جوان که روی ویلچر نشسته بود به قضات گفت: دو سال قبل وقتی احمد به خواستگاری ام آمد، چون مرد ثروتمندی بود با او ازدواج کردم. ما در خانه ویلایی در تجریش زندگی میکردیم و زندگی خوبی داشتیم. او مرد آرامی بود، اما آخرین بار وقتی به خاطر رفت و آمدهای فرزندانش به او اعتراض کردم از کوره در رفت و با میله شومینه به جانم افتاد و به شدت مرا کتک زد.
این زن درباره علت درگیری با شوهرش به قضات گفت: شوهرم از همسر سابقش صاحب چند فرزند است که آنها همگی هم سن و سال من هستند. هر بار که آنها به خانه مان میآمدند با من رفتار تحقیرآمیزی داشتند و مانند یک کلفت با من رفتار میکردند. به همین خاطر آخرین بار به همسرم اعتراض کردم، اما او با میله شومینه به سر و صورت، دهان و پاهایم زد که دندان هایم شکست و پاهایم به شدت آسیب دید. اما او اجازه نداد تا به بیمارستان بروم. شوهرم دو هفته مرا در خانه زندانی کرد و در این مدت اجازه نداشتم تلفنی با خانواده ام تماس بگیرم. صورتم ورم کرده بود و حتی نمیتوانستم صحبت کنم. تا اینکه آخرین بار وقتی همسرم برای خرید از خانه بیرون رفته بود توانستم با پدرم تماس بگیرم. پدر و دایی ام به خانه مان آمدند و مرا به بیمارستان بردند. در بیمارستان تحت عمل جراحی قرار گرفتم، اما یکی از پاهایم به خاطر عفونت قطع شد و اعصاب پای دیگرم نیز به شدت آسیب دیده و حالا باید تا آخر عمر ویلچر نشین باشم.
این زن با اشاره به همسرش گفت: احمد میخواست مرا بکشد، اما من معجزهآسا زنده ماندم. من از شوهرم شکایت دارم و دیه میخواهم.
من بهناز را کتک نزدم
سپس مرد سالخورده در جایگاه ویژه ایستاد و اظهارات عجیبی را مطرح کرد.
او گفت: دعوای من و همسرم بر سر پول بود. او از من خواست تا کارت عابر بانکم را به او بدهم، اما چون مقاومت کردم میله شومینه را برداشت و به سمت من حمله کرد. سپس با پدر و دایی اش تماس گرفت و آنها دنبال بهناز آمدند و او را با خودشان بردند. من نمیدانم در این مدت چه اتفاقی افتاد که همسرم پاهایش را از دست داد. من او را کتک نزده ام و اتهامم را قبول ندارم.
با پایان اظهارات این مرد قضات وارد شور شدند و ادامه جلسه را برای معرفی شاهدان به بعد موکول کردند.
در جلسه دیروز مرد سالخورده دو باغبان را به عنوان شاهد به دادگاه معرفی کرد تا ثابت کند بی گناه است.
دو باغبان گفتند ما آخرین بار زن جوان را دیدیم که سالم خانه همسرش را ترک کرد.
در این میان زن جوان شوهر سالخورده اش را دروغگو خواند و پدر و دایی اش را به عنوان شاهد معرفی کرد.
آنها گفتند:وقتی بهناز با ما تماس گرفت و برای کمک به خانه او رفتیم حالش به شدت بد بود و شوهرش او را کتک زده بود.
با پایان اظهارات شاهدان قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.