.
به گزارش صد آنلاین، این زن از دلایل جدایی میگوید.
*چند سال با شوهرت زندگی کردی؟
ما 5 سال است که ازدواج کردهایم. دو سال هم قبل از آن با هم در ارتباط بودیم.
*چطور با هم آشنا شدید؟
من به کلاسهای طراحی سایت میرفتم. محمد هم در آن کلاسها شرکت کرده بود. آنجا با هم آشنا شدیم.
*شوهرت چه ویژگیهایی داشت که فکر کردی میتوانی با هم خوشبخت شوی؟
محمد بسیار مهربان است. هنوز هم مهربانی او دلم را آب میکند. واقعا خوشبخت بودم ولی دیگر نمیشود ادامه داد.
*چه اتفاقی بین شما افتاده است؟
از ابتدایی که تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم شرایط بدی در زندگی ما ایجاد شد. ما خوشبخت بودیم اما فقط تا زمانی که تصمیم به ازدواج نداشتیم. وقتی تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم دخالتهای خواهرشوهرم شروع شد.
*خواهرشوهرت چه میکرد؟
او به طور مرتب در زندگی من دخالت میکرد. وقتی خواستیم مراسم عروسی بگیریم از لباس عروس تا آرایشگاه و رنگ لاک من نظر داد. مدتی قبل از عروسی دعوای شدیدی بین خواهر من و خواهر محمد اتفاق افتاد و همین باعث شد عروسی به هم بخورد.
*چطور شد دوباره آشتی کردید؟
یک سال از ماجرا گذشت ما برای طلاق اقدام کرده بودیم. البته من درخواست داده بودم بعد محمد راضی نشد و خلاصه آنقدر رفت و آمد تا اینکه قبول کردم آشتی کنیم و دوباره با هم زندگی کنیم.
*باز هم عروسی گرفتید؟
نه. رفتیم ماه عسل و بعد هم زندگی مشترک را شروع کردیم اما دخالتهای خواهرشوهرم ادامه داشت.
*محمد میداند که ناراحتی تو از خواهرش است؟
راستش ناراحتی من از محمد است که چرا اجازه میدهد خواهرش در زندگی ما دخالت کند.
*دلیل شوهرت برای این کار چیست؟
میگوید چون سن خواهرش از ازدواج گذشته و هنوز نتوانسته ازدواج کند نمیخواهد به او سخت بگیرد و دلش بشکند.
*شما بچه هم دارید؟
بله یک پسر داریم که باز هم خواهرشوهرم در تربیت بچه من دخالت میکند.
*اگر شوهرت قبول کند که دیگر اجازه دخالت ندهد به زندگی با او برمیگردی؟
محمد اصلا این کار را نمیکند تا به حال چندین بار قول داده اما همین که خواهرش گریه میکند دوباره همه چیز از ابتدا شروع میشود. من دیگر راهی برای ادامه دادن ندارم. شوهرم را دوست دارم ولی این وضعیت اذیتم میکند. / منبع : اعتماد آنلاین