دیپلماسی ایرانی: در شماره پیشین واقعیت کنشگری هند به تصویر کشیده و روشن شد که به مرور هند تبدیل به کنشگری در خور اعتنا در سطح جهانی تبدیل شده است و ابتکارات مخصوص بهخود را دارد و به طور همزمان در کنشهای بعضاً به ظاهر متضاد نقش دارد به گونهای که کمتر کسی میتواند آن را نادیده بگیرد. در ادامه و تکمیل بحث باید این پرسشی را پاسخ گفت که دلایل این تحرک و کنشگری بینالمللی چیست؟ سه دسته دلیل مربوط به عرصه داخلی، عرصه خارجی و فضای فیمابین عرصه داخلی و خارجی قابل ذکرند.
در عرصه داخلی، نخبگان سیاسی هند، در ۳۰ سالی که از فروپاشی نظام دوقطبی میگذرد، به ارزیابی و نقد سیاستهای گذشته هند بین خود پرداخته و لزوم بازنگری در برخی از بینشها و روشها را یادآور شدند. شاید اغراق نباشد که بیان شود ریشه این بازبینیها به سالهای قبل از تفسیر در نظام بینالمللی برمیگردد. تحول در دیدگاههای هندیها، با بازنگری در مباحث مربوط به سیاستهای کلان اقتصادی آغاز شد. سینگ که در دهههای پیشین وزیر اقتصاد و سرانجام نخستوزیر هند شد، در این چرخش نقش اساسی داشت. او بارها سازی اقتصاد هند از نگرشهای عمیقا دولت محور و سوسیالیستی، فضای تنفس خاصی را برای کنشگری اقتصادی در درون هند گشود. نتایج این رهاسازی اقتصاد از زنجیرههای جاافتاده و جاخوشی کرده دولتگرایانه، به مرور در خروج چند صد میلیون هندی از مدار فقر، کارآیی خود را نشان داد. … فیالواقع این نگرش اقتصادی متحول بود که اثرات خود را در حوزههای دیگر سیاستگذاری داشته و به هند موقعیت دیگر و متفاوتی را بخشید. رهاسازی کنترل شده و نه لجامگسیخته اقتصادی، به تولید ثروت انجامید. همزمان بخشی از نخبگان هند دگرگون شده و نسل جدیدی از آنها که اعتماد به نفس ملی و نهایتاً اعتماد به نفس بینالمللی بیشتری نسبت به نسل پیشین داشتند، جابجا شدند. این پدیدهها، گفتمان اقتصاد سیاسی هند را دگرگون ساخت.
اما این دگرگونی صرفاً در عرصه داخلی نبود. نخبگان سیاسی هند به این جمعبندی رسیدند که با نگرش جنگ سردی نمیتوان به پویاییهای نوین بینالمللی رسید. تحلیل واقعیتهای جدید بینالمللی از نظر نخبگان هندی، زمانی بهتر روشن میشود که به سه دهه پیش برگردیم و در چشماندازی مقایسهای نگاهی به دو کنشگر دیگر داشته باشیم که هر دو، هر چند در مقابل هم و هر چند از دو بخش متفاوت دنیا بودند، برداشتهای شبیه به هم در ارزیابی و شکلدادن به واقعیتهای بینالمللی داشتند. یکی از آنها صدام است که در یک زمینه برداشت درستی داشت که جهان تغییر پیدا کرده است و آمریکا و شوروی دیگر مانند گذشته نیستند، اما در زمینه دیگری، سخت در اشتباه بود و آن اینکه چون آمریکا و شوروی مانند گذشته نیستند، پس میتوان دست به اشغال نظامی کویت زد. این برداشت؛ نابودی او را رقم زد. مورد دیگر ایالات متحده است که در دوران بوش، با ارزیابی نادرست و با اشغال نظامی عراق و افغانستان، تمامی اعتبار جهانی آمریکا را نابود کرد. هندیها نیز به این برداشت رسیدند که جهان تغییر پیدا کرده است. اما اینگونه اندیشیدند که فضا برای قدرتهای منطقهای در شرایط نوین بینالمللی باز شده و در صورت استحکام اقتصادی داخلی، از فضای بیرونی، با محاسبهای غیر از معیارها و عیارهای جنگ سردی میتوان بهرهبرداری کرد و چنین شد که در درون سیستم بینالمللی به گسترش مناسبات دوجانبه و چند جانبه خود دست زدند. تواناییهای ساختاری نهادهای سیاسی و اداری هند در عرصه دیپلماسی، مخصوصاً دیپلماسی چندجانبه، البته به آنها کمک کرد.
اما در کنار باز شدن فضای بینالمللی برای کنشگری هند، باید به عنصر و ساحت دیگری که حد فاصله بین عرصه داخلی و خارجی بود نیز اشارتی داشت و آن اهمیت یافتن مهاجران هندی در سرتاسر جهان در ایجاد پیوند بین هند و جهان است. آنچه از آن به عنوان دیاسپورای هندی یاد میشود، در سه دهه گذشته، اولاً در غالب جوامع و مکانهائی که مستقر هستند، موقعیت بهتری یافتهاند و این شامل دیاسپورای هندی از خلیجفارس گرفته تا ایالات متحده میشود ثانیاً پیوند آنها با سرزمین اصلی در قالبهای گوناگون، عمیق دو مجموعه دولتی هند، بهرهبرداری جدی از آنها کرده است. در کمتر مکانی مانند ایالات متحده، مهاجرین هندی یا آمریکائیهای هندیتبار، به موقعیتهای همهجانبه دست یافتهاند. آمریکاییهای هندیتبار نه فقط در دانشگاههای آمریکا، بلکه در عرصههای اقتصادی و حتی سیاست داخلی آمریکا فعال هستند و فعالیت آنها، به گونهای مختلف، سودی هم برای هند دارد. در انگلیس، یک هندیتبار به نخستوزیری رسید که برای هند که زمانی مستعمره انگلیس بود، پدیده شگفتانگیزی است. مهاجرین هند فقط در غرب مطرح نیستند، در شرق آسیا و کاراییب هم نقشآفرین هستند. از آنچه باید مد توجه قرار گیرد آنکه سیاستهای دولت هند، در تحکیم پیوند این هندیتبارها با سرزمین اصلی، موثر بوده است.
در واقع، مدیریت مهاجرت هند، یکی از دلایل برآمدن جهانی هند است، اما این برآمدگی جهانی هند، هر دلیلی داشته باشد، بدون چالش نیست. چالشهای درونی و بیرونی هند نیز قابل ملاحظهاند که نوشتار بعدی به آنها پرداخته خواهد شد.