۱۸ مهر ۱۴۰۳ - ۰۸:۱۰
۷ عضو باند اتباع گروگانگیر بازداشت شدند 

اعضای باند وحشتناک آدم ربایان بازداشت شدند

اعضای باند وحشتناک آدم ربایان بازداشت شدند
بازدید:۶۹۷
صد آنلاین | مأموران در نخستین گام پلاک خودرو را از مرکز استعلام گرفتند که مشخص شد خودرو متعلق به مرد افغانی به نام احمد است. احمد به مأموران گفت خودرو در اختیار یکی از شرکایش به نام فیروز است. او گفت: «من و فیروز کارگاه تولیدی داریم و وضع مالی‌مان خیلی خوب است
کد خبر : ۱۱۸۱۵۷
به گزارش صد آنلاین، اعضای یک شبکه مخوف آدم‌ربایان افغانستانی که با گروگان گرفتن مردان پولدار برای اخاذی میلیاردی از خانواده‌هایشان، اعضای بدن آن‌ها را می‌بریدند و فیلم را ارسال می‌کردند، دستگیر شدند. مأموران در تلاشند دو عضو فراری باند را بازداشت کنند. 
 
 
 
 
اوایل شهریورماه امسال مأموران کلانتری گلبرگ حین گشت‌زنی در یکی از خیابان‌های اطراف نارمک به خودروی پژو پارس پارک شده‌ای که شیشه‌های آن پایین بود، مشکوک شدند. 
مأموران در نخستین گام پلاک خودرو را از مرکز استعلام گرفتند که مشخص شد خودرو متعلق به مرد افغانی به نام احمد است. احمد به مأموران گفت خودرو در اختیار یکی از شرکایش به نام فیروز است. او گفت: «من و فیروز کارگاه تولیدی داریم و وضع مالی‌مان خیلی خوب است. امروز فیروز خودروی مرا برای انجام کاری امانت گرفت و خبری از او ندارم.»
 
 اعلام مفقودی 
با به دست آمدن این اطلاعات، مأموران به سراغ خانواده فیروز رفتند و خانواده فیروز هم اعلام کردند از سرنوشت پسرشان بی‌خبر هستند. یکی از اعضای خانواده فیروز گفت: «او هر روز به محل کارش می‌رفت و شب‌ها به خانه برمی‌گشت. چند ساعت قبل به خانه آمد و گفت با فردی برای انجام معامله‌ای قرار کاری دارد و الان هم از او بی‌خبریم.»
 
 ۴ هزار دلار 
با شکایت خانواده فیروز، مأموران پلیس تحقیقات خود را به دستور قاضی غلامحسین صادق‌زاده، بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران برای پیدا کردن ردی از مرد گمشده آغاز کردند. 
بررسی دوربین‌های مداربسته و گفته‌های شاهدان نشان داد ساعتی قبل از کشف پژو، خودروی سواری دیگری با تصادف ساختگی پژو پارس را متوقف می‌کند و سپس چهار مرد با تهدید چاقو راننده را به زور به داخل خودروی خودشان منتقل و از محل به سرعت فرار می‌کنند. 
در حالی که تحقیقات درباره حادثه آدم‌ربایی ادامه داشت، همسر فیروز دوباره به اداره پلیس رفت و از اخاذی ۴ هزار دلاری از سوی آدم‌ربایان خبر داد. 
 
 بریدن گوش 
همسر مرد ربوده شده گفت: «یک روز قبل آدم‌ربایان فیلم دلخراشی از شوهرم به گوشی همراهم فرستادند. آن‌ها شوهرم را به شدت شکنجه می‌دادند و در حالی که او التماس می‌کرد، یکی از آدم‌ربایان با چاقو گوشش را برید و دور انداخت. آن‌ها تهدید کردند اگر ۴ هزار دلار را به حسابی که اعلام می‌کنند واریز نکنیم یا به پلیس خبر بدهیم گردن شوهرم را با چاقو می‌زنند. وقتی من، پدر و مادر شوهرم فیلم را دیدیم از ترس ۴ هزار دلار را فراهم کردیم و مقداری از آن را به حساب صرافی در افغانستان و مقداری هم به حساب مرد ایرانی در تهران واریز کردیم. آن‌ها قرار بود شوهرم را آزاد کنند، اما یک روز گذشت و او را آزاد نکردند و الان نگران شوهرم هستیم.»
 
 بازداشت ۷ آدم‌ربا 
با اطلاعاتی که خانواده فیروز در اختیار مأموران قرار دادند، پرونده وارد مرحله تازه‌ای شد و مأموران صاحب شماره حسابی را که آن‌ها پول واریز کرده بودند، شناسایی کردند. صاحب کارت مرد ایرانی بود که در تحقیقات گفت کارت را در اختیار یکی از کارگران افغانش به نام بصیر قرار داده است. بصیر وقتی از سوی مأموران بازداشت شد، اعتراف کرد کارت صاحب‌کارش مدتی است که در اختیار پسرش حفیظ است. بررسی‌های مأموران نشان داد حفیظ که مدتی قبل به صورت غیرقانونی وارد ایران شده با چند مرد افغان دیگر باند آدم‌ربایی تشکیل داده و نقش او در این باند، مبادله پول است. 
بنابراین مأموران حفیظ را بازداشت کردند و وی هشت نفر از اعضای باند آدم‌ربایی را به پلیس معرفی کرد. با اعتراف متهم، آدم‌ربایان وقتی پلیس را در یک قدمی خود دیدند، فیروز را آزاد کردند و مأموران موفق شدند شش عضو این باند را بازداشت کنند، اما متوجه شدند دو سردسته باند به نام‌های فیصل و مظفر فرار کرده‌اند. 
در حالی که مأموران در تلاشند دو سردسته باند را بازداشت کنند، هفت آدم‌ربای دستگیر شده صبح دیروز به آدم‌ربایی‌های سریالی اعتراف کردند و برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران قرار گرفتند. 
 
 گفتگو با متهم 
حفیظ در بازجویی‌ها گفت که دو سردسته باند به ما دستور می‌دادند از شکنجه‌های خونین افراد ربوده شده، فیلم بگیریم و برای خانواده‌هایشان ارسال کنیم. 
 
حفیظ چه شد که وارد باند آدم‌ربایان شدی؟ 
من به صورت غیرقانونی به ایران آمدم و به دنبال کار بودم که با فیصل و مظفر آشنا شدم. آن‌ها گفتند کار خوب و با درآمد بالایی برایم سراغ دارند و من هم قبول کردم. ابتدا خبر نداشتم کار آن‌ها آدم‌ربایی است، چون مسئول مبادله مالی بودم و پولی را که به حسابم واریز می‌شد، دوباره به حساب‌هایی که آن‌ها اعلام می‌کردند، واریز می‌کردم. 
کی متوجه نقشه آن‌ها شدی؟
بعد از اولین واریزی متوجه شدم و آن‌ها به من گفتند که آدم‌ربایی می‌کنند، اما، چون پول خوبی گیرم می‌آمد، تصمیم گرفتم با آن‌ها کار کنم. پس از آن علاوه بر مبادله مالی نقش دیگری هم به من داده شد. 
چه نقشی؟ 
سردسته‌های باند اطلاعات فردی را به من می‌دادند و من هم باید او را مدتی زیر نظر می‌گرفتم و بعد ساعت ورود و خروجش از خانه یا محل کارش را یاداشت می‌کردم. محل‌های رفت و آمد او را به اعضای دیگر باند خبر می‌دادم و در اینجا وظیفه ام تمام می‌شد و نقش بقیه اعضای باند شروع می‌شد. 
 
افراد گروگان گرفته را چطور شناسایی می‌کردید؟ 
فیصل و مظفر معمولاً افراد سرشناس پولدار و تاجران افغانی را می‌شناختند و اطلاعات خوبی از آن‌ها و خانواده‌هایشان داشتند. آن‌ها اطلاعات محل زندگی و کار آن‌ها را در اختیار من قرار می‌دادند و بعد من اطلاعات را کامل می‌کردم. 
 
باند شما چند عضو داشت؟ 
ما ۹ نفر بودیم که هفت نفرمان بازداشت شدیم و دو سرسته باند هم فراری هستند. کار من تعقیب و به دست آوردن اطلاعات رفت و آمد افراد معرفی شده و در ادامه هم مبادله پول بود. چهار نفر هم که هیکلی هستند، وظیفه‌شان آدم‌ربایی بود و دو نفر دیگر نیز گروگان‌ها را شکنجه می‌دادند و فیلم شکنجه را جهت اخاذی برای خانواده افراد ربوده شده، ارسال می‌کردند. 
 
گروگان‌ها را کجا منتقل می‌کردید؟ 
باغی در نزدیکی شهریار است که از چند سال قبل یکی از اعضای باند نگهبان آن است. صاحب باغ خارج از ایران است و کسی به آن باغ رفت و آمد ندارد و مکان خوبی برای اجرای نقشه آدم‌ربایی بود. 
 
چرا گروگان‌ها را شکنجه می‌دادید؟ 
دستور فیصل و مظفر بود. آن‌ها دستور می‌دادند گروگان‌ها را شکنجه دهیم و از شکنجه فیلم بگیریم. مثلاً دستور می‌دادند یکی گوشش را ببریم و فیلمش را برای خانواده‌اش بفرستیم یا نفر بعدی را بینی یا انگشتش را قطع کنیم. ما اینگونه وحشت در دل خانواده افراد ربوده شده، می‌انداختیم و آن‌ها هم بدون هیچ، چون و چرایی هر چقدر که پول می‌خواستیم، می‌دادند و از ترس هم به پلیس خبر نمی‌دادند. 
 
چرا گروگان آخر را پس از اخاذی آزاد نکردید؟ 
وقتی ۴ هزار دلار واریز شد، فیصل به ما زنگ زد و گفت فیروز وضع مالی‌اش از آنچه فکر می‌کرده بهتر است و طمع کرد و گفت او را چند روز دیگر نگه داریم تا بیشتر از خانواده‌اش اخاذی کنیم، اما وقتی فهمیدیم پلیس در یک قدمی ماست، او را آزاد کردیم.
مهر
اشتراک گذاری:
ارسال نظر
پربیننده‌ها پربحث‌ها