به گزارش مجله سلامت صد آنلاین ، عفونتهایی همچون طاعون، جذام، سیاهسرفه و سل که روزگاری منجر به از بین رفتن جوامع بشری میشدند امروزه تنها بهصورت محدود و در برخی از نقاط دنیا مشاهده میشوند. همزمان با این دستاوردهای علم پزشکی و سایر پیشرفتهای حاصلشده در سایر علوم، امید بشر به زندگی نیز افزایش یافته و میزان متوسط طول عمر انسان که روزگاری ۴۰ تا ۵۰ سال برآورد میشد، در اغلب مناطق دنیا به اعداد بالای ۷۰ سال رسیده است.
اما این افزایش طول عمر، جدا از تمامی فواید و اثرات مثبت، به ایجاد بیماریهایی منجر شده که افزایش سن بهعنوان یکی از دلایل اصلی بروز آنها مطرح است. یکی از مهمترین این بیماریها اختلالات منجر به تحلیل پیشرونده مغز است که علائم آنها تحت عنوان دمانس یا زوال عقل نامیده میشود و شایعترینشان بیماری آلزایمر است. البته سن ابتلا به آلزایمر به ٤٩ سال رسیده و پیش بینی می شود تا چند سال آینده به مرحله میانسالی برسد. بنابراین آلزایمر صرفا ناشی از کهنسالی نیست.
پیشرفت این بیماری روندی تدریجی و مخرب دارد. این بیماری مثل نگریستن به تصویری است که به تدریج محو میشود و خطوط و مرزبندیها از بین میروند. آنگاه گذشته و خاطرات و پیشینه انسان در پس صفحهای مات ناپدید میشود. با این حال لحظات و گاهی ساعتهایی هم وجود دارند که همه چیز سر جای خودش قرار میگیرد. در این لحظات کمیاب هوشیاری فرد به طور کامل بازمیگردد. دقایقی هم وجود دارند که بیمار از موقعیتش آگاه است و میتوان آنچه در گذشته اتفاق افتاده را در پاسخها یا واکنشهای او بازیافت.
احمد در ۶۴ سالگی زمانی که هنوز کارمند بود، دچار فراموشی شد. مثل بسیاری از موارد دیگر، آلزایمر او با فراموش کردن کیسه خرید، جا گذاشتن کلیدها و گم کردن تلفن همراه آغازشد. پس از بازنشستگی، یک سکته مغزی را از سر گذراند و فراموشکاریها به طور غمانگیزی افزایش پیدا کردند. او حالا به سختی چیزی را به یاد میآورد و حتی اینکه آیا غذا خورده یا نه برای او یک مسئله است. احمد دچار زوال عقل شده که بیماری آلزایمر یکی از فرمهای آن است. اکنون زندگی نه تنها برای او طاقتفرسا شده بلکه برای مراقبانش هم تبدیل به یک چالش اساسی شده است. همسر و دختر احمد مراقبت از او را به عهده دارند. کاری که به گفته دخترش ستاره بسیار دشوار است و او را از پا درآورده است.
بیماری آلزایمر معمولا با اختلال در خاطرات کوتاهمدت آغاز میشود. بروز کژتابیهایی در رابطه با نزدیکان و خشم و بیاعتمادی و احساس بیگانگی از پیامدهای آن است. کمکم حافظه بلندمدت شخص هم از بین میرود و او دیگر نمیتواند رویدادهای زندگیاش و حتی عزیزانش را به یاد بیاورد. چیزها معنای خود را از دست میدهند، دایره واژگانی فرد تحلیل میرود، ارتباطات اجتماعی فقیر میشوند و سرانجام رشتهای که فرد را به جامعه پیوند میدهد میگسلد.
مریم روانکاو است و سالها پیش در یکی از بیمارستانهای روان پزشکی با یک بیمار سالخورده آشنا شد. پیرمردی کوتاهبالا و بیاندازه ملتهب و مضطرب. فرزندانی داشت که هر یک به کار خود مشغول بودند، او دیگر نمیتوانست به تنهایی در منزل زندگی کند. میخواست به هر ترتیبی که شده به خانه برگردد. میگفت «یه سیبزمینی در باغچه خاک کرده ام. همسایه دید. اگر نَرم میدزده و بعدش من امشب گرسنه می مونم.» او در آن لحظه زندگی نمیکرد. آلزایمر سبب شده بود که ساعت زندگی او به سال ها قبل برگردد.
جسم سالخورده بیش از همه به معنای خاطره است. سالمند حافظهاش را که از دست بدهد، به گذشته پرتاب میشود. یک مسافر زمان در یک سفر بیبازگشت. این موارد کم نیستند. مدتی قبل پیرمرد دیگری در راهروهای بیمارستان گم شده بود. او هم مضطرب بود. مدام، بیوقفه، با چشمانی به اشک نشسته میگفت با قنداق تفنگ که میزدم، جمجمههاشان میترکید. مثل گردو. مثل گردو. گفتم: کجا؟ پاسخی نداد. او هم مسافر زمان بود و از بخت بد پرتاب شده بود به کانون بحران زندگیاش در جنگ هشت ساله ایران و عراق…
این نمونهها در دنیا کم نیستند؛ در هر ۶۸ ثانیه یک نفر به آلزایمر دچار میشود و پیشبینی میشود در سال ۲۰۵۰ فقط در ایالات متحده آمریکا ۱۶ میلیون نفر به آلزایمر مبتلا باشند. به گفته مدیرعامل انجمن آلزایمر در ایران این بیماری درمانی ندارد و باعث کاهش عملکرد شناختی مغز میشود. او از شناسایی ۴۰۰ مبتلای جدید در کشور خبر داده و گفته است: بیش از یک میلیون نفر در کشور مبتلا به دمانس (انواع مشکلات شناختی) هستند که ۷۰ درصد آن را آلزایمر تشکیل میدهد.
پیام سعادت، استادیار گروه نورولوژی دانشگاه علوم پزشکی در مورد این بیماری می گوید: «آلزایمر یکی از رایجترین اشکال زوال عقل است که عملکرد مغزی فرد مبتلا را دچار اختلال میکند. با این حال مطالعات نشان میدهند که از هر ۳ نفر، ۲ نفر در جهان اطلاعات اشتباه یا کمی در مورد بیماری آلزایمر دارند. اطلاعات ناقص و اشتباه در مورد آلزایمر یک مشکل جهانی و گسترده است زیرا بسیاری گمان میکنند که آلزایمر فرآیندی از پیری و بیماری کهنسالی است و درک درستی از هشدارها، علائم و اهمیت این بیماری ندارند.»
او عنوان میکند: «آلزایمر یک عنوان کلی برای بیماریای است که با از دست رفتن حافظه و دیگر تواناییهای شناختی فرد مرتبط است به طوری که زندگی روزمره فرد مبتلا را دچار اختلال اساسی میکند. حدود ۶۰ تا ۸۰ درصد از موارد زوال عقل مربوط به آلزایمر است. اگرچه این که گفته میشود بیماری آلزایمر در دوران پیری بیشتر اتفاق میافتد تا اندازهای درست است. شواهد نشان میدهند که بسیاری از بیماران مبتلا بالای ۶۵ سال سن دارند با این حال نمیتوان این بیماری را یک بیماری کاملا مرتبط با بیماریهای کهنسالی دانست. به عنوان نمونه ۲۰۰ هزار فرد مبتلا به بیماری آلزایمر در ایالات متحده آمریکا زیر ۶۵ سال سن دارند.»
او در ادامه به این پرسش که چرا افراد به آلزایمر مبتلا میشوند، اینگونه پاسخ میدهد: «واقعیت این است که نورولوژیستها به عامل یا عوامل خاصی که موجب این بیماری میشوند اشارهای نمیکنند. به عقیده پزشکان ژنتیک، سبک زندگی و محیط و مکان زندگی میتواند در مواردی به عنوان عوامل بیماری معرفی شود اما آنها میگویند که در مورد یک چیز کاملا مطمئن هستند؛ سلولهای مغزی فرد بیمار در طی زمان دچار آسیب میشود.»
استادیار گروه نورولوژی دانشگاه علوم پزشکی بابل با بیان اینکه تشخیص آلزایمر کار سادهای نیست، اظهار می کند: «پزشکان معمولا قادر به تشخیص زوال عقل هستند اما اینکه آیا فرد قطعا دچار آلزایمر شده است یا خیر فقط بعد از آزمایشهای میکروسکوپی مغز فرد بعد از مرگ او امکانپذیر است. همواره این احتمال وجود دارد که بیماری به ویژه در کشورهایی که امکانات تشخیصی کمی در اختیار دارند به درستی تشخیص داده نشود.»
سعادت درباره اینکه چه کسانی در معرض خطر ابتلا به آلزایمر هستند، می گوید: « شرایط زیستی انسانها تا حدود زیادی تغییر کرده و هنگامی که صحبت از آلزایمر و فراموشی به میان میآید بیشتر افراد تصور میکنند این بیماری فقط گریبان سالمندان را میگیرد، غافل از اینکه جوانان نیز از تیررس این بیماری در امان نیستند و در کنار هم قرار گرفتن شماری از علتها میتواند آنها را مستعد ابتلا به آلزایمر یا زوال عقل کند. سالانه صدها هزار نفر به زوال عقل زودرس در سنین جوامی مبتلا می شوند.
زندگی توام با اضطراب، وسواس و انزوا خودش را به شکل بیماریهای مختلف ازجمله آلزایمر نشان می دهد و به همین علت سن ابتلا به آلزایمر به ٤٩سال رسیده و تا چند سال آینده به مرحله میانسالی میرسد. بنابراین آلزایمر صرفا ناشی از کهنسالی نیست ولی افراد بالای ۶۵ سال بیشتر در معرض خطر قرار دارند. بر اساس اطلاعات ارائه شده، کسانی که فعالیت بدنی کافی ندارند یا دچار سوءتغذیه یا تغذیه نامناسب هستند بیشتر در معرض ابتلا به بیماری هستند.
ژنتیک، مصرف سیگار، دیابت کنترل نشده، فشار خون بالا و کلسترول بالا عواملی هستند که میتوانند امکان ابتلا را افزایش دهند. همچنین برخی از مطالعات نشان دادهاند که تعلق به دهکهای پایین از نظر اقتصادی و فرهنگی، انزوای اجتماعی، آسیب شنوایی، سکته مغزی، دیابت، بیماری قلبی و افسردگی همگی با خطر بالای زوال عقل زودرس مرتبط هستند و افرادی که در فعالیتهای چالشی ذهنی در طول عمر خود مشارکت داشتهاند مثلا کسانی که مطالعه میکنند و فعالیتهای مغزی بیشتری دارند کمتر در معرض خطر ابتلا قرار دارند.»
زمانی که متوجه شوید یکی از عزیزترین افراد زندگیتان دچار آلزایمر شده، سؤالات زیادی به سراغتان خواهد آمد. اولین سؤال این است که آیا او درمان میشود؟ استادیار گروه نورولوژی دانشگاه علوم پزشکی پاسخ میدهد: «در حال حاضر پزشکان برای کند شدن روند از دست رفتن حافظه داروهایی را تجویز میکنند. برخی از داروهای ضد افسردگی میتوانند تغییرات رفتاری بیمار را کنترل کنند.
اما واقعیت این است که کسی که دچار آلزایمر است درمان نمیشود و فقط میتوان کیفیت زندگی را برای او بهتر کرد. معمولا پرستاران و مراقبان کسانی که دچار آلزایمر هستند، راه سختی در پیش دارند. به عهده گرفتن مسئولیت مراقبت از فرد مبتلا به آلزایمر به معنای پذیرفتن یک شغل پر استرس است. معمولا مراقبان این بیماران احساسات پیچیدهای از عشق، امید، خشم، گناه، تنهایی و ناامیدی را تجربه میکنند.
و اساسا شرایط زندگی در کنار فرد مبتلا به آلزایمر به شدت تغییر میکند. مراقبت از بیمار آلزایمری بسیار نگرانکنندهتر و پر استرستر از مراقبت از فردی است که دچار یک مشکل فیزیکی است. مطالعات نشان میدهند که بسیاری از پرستاران این بیماران دچار افسردگی میشوند و از اختلال خواب و پریشانی روحی رنج میبرند. به همین دلیل مراقبت باید بین اعضای خانواده تقسیم شود. در حال حاضر نیز درمان قطعی برای آلزایمر وجود ندارد به همین دلیل تمام سیاستگذاریها مبتنی بر تشخیص زودهنگام و کاهش سرعت رسیدن افراد به بیماری آلزایمر است.»
البته مداخلات درمانی و مراقبتی مانند مصرف دارو و اقدامات روانشناسی حتی در مراحل اولیه بروز بیماری میتواند مؤثر و کارساز باشد و موجب بهبود اختلال شناختی، حفظ استقلال فردی و کیفیت زندگی بیمار میشود و برگزاری جلسات مشاوره برای مراقبان و سالمندان میتواند موجب بهبود خلق و خو و کاهش فشار روانی ناشی از بیماری آلزایمر شود. ولی بر خلاف تصور عمومی، این بیماری نباید به عنوان بخشی طبیعی از روند سالخوردگی تلقی شود.
رضا بیدکی، فلوشیپ آلزایمر و پارکینسونیسم در این زمینه عنوان میکند: «بسیارند کسانی که سالهای طولانی عمر میکنند اما به هیچ کدام از علائم بیماریهای مرتبط با دمانس دچار نمیشوند. تنها نکته این است که به علت سیر کند رشد بیماری، احتمال بروز علائم آن با افزایش سن انسان زیاد خواهد شد. عامل بعدی نقش سابقه خانوادگی و ژنتیک است. به شکلی که آمار بروز بیماری در افرادی که سابقه بیماری را در یکی از بستگان درجه اول داشتهاند بیشتر است.
اینها فاکتورهایی هستند که انسان امکان دخل و تصرف در آنها را ندارد و در نتیجه در مباحث مربوط به پیشگیری از آلزایمر جایگاه چندانی ندارند. جدا از این عوامل، گروهی دیگر از فاکتورهای زمینهساز بروز بیماری آلزایمر به سبک زندگی انسان مربوط هستند و در نتیجه امکان کنترل آنها وجود دارد. برخی از این عوامل عبارتند از: کمبود تحرک و فعالیتهای ورزشی، مصرف دخانیات، فشار خون و کلسترول بالا، بیماری دیابت کنترلنشده و نهایتا رژیم غذایی فاقد سبزیجات و میوهها.»
بیدکی بیان می کند: «مطالعات انجام شده نشان میدهد که دارا بودن تحصیلات دانشگاهی، داشتن فعالیت شغلی پویا، فعالیتهای تفریحی سرگرمکننده مغز مثل مطالعه و بازیهای فکری، نواختن موسیقی و داشتن فعالیتهای اجتماعی همگی نقشی مثبت در پیشگیری از بروز آلزایمر ایفا میکنند. اگرچه مکانیسم بروز این نقش به صورت دقیق مشخص نیست اما میتوان آن را به افزایش ارتباطهای سلول به سلول در بافت مغزی نسبت داد که از مغز در برابر تأثیرات منفی تغییرات ناشی از آلزایمر محافظت میکنند.»
این فلوشیپ آلزایمر تأکید میکند: «در میان انواع بیماریهای مزمن، آلزایمر شرایط ویژهای دارد. چون فرد مبتلا از یک طرف دچار ناتوانی در انجام امور روزمره است و از طرف دیگر نیاز به مراقبتهای ویژه طولانیمدت توسط اطرافیان دارد. به همین دلیل بایستی تأثیر این بیماری را نه تنها بر خود شخص بلکه بر خانواده نزدیک، دوستان، اطرافیان و به صورت کلی جامعه نیز مد نظر قرار داد.
این موضوع به ویژه در مورد اطرافیان نزدیکی که وظیفه مستقیم مراقبت از بیمار را به عهده میگیرند بسیار بارزتر است. مراقبت از بیمار دچار آلزایمر کاری بسیار دشوار و نیازمند صرف انرژی ذهنی و جسمی فراوان است. از آنجایی که به صورت معمول روند بیماری کند و توام با افزایش تدریجی ناتوانیهای بیمار است اطرافیان بایستی به مدت طولانی و گاهی چندین سال از بیمار مراقبت کنند و این موضوع منجر به ایجاد استرس شدید خواهد شد.
استرسی که خود میتواند منجر به بروز انواعی از مشکلات و بیماریها برای فرد یا افراد مراقبتکننده شود و به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر بازدهی و نقش اجتماعی این افراد تأثیر منفی بگذارد، به همین دلایل، مراقبت از بیماران آلزایمری نبایستی تنها به شبکه اطرافیان نزدیک آنها محدود شود. بلکه جامعه و دولت نیز در این میان دارای وظایفی هستند که به نظر میرسد بهخصوص در جوامع درحالتوسعه از جمله ایران از نظر دور مانده است. یکی از این وظایف اساسی افزایش سطح آگاهیهای عمومی در مورد این بیماری است.»
این فلوشیپ آلزایمر خاطرنشان می کند: «شاید مهمترین نکتهای که در مورد بیماری آلزایمر باید آموزش داده شود این است که آلزایمر یک بیماری ناتوانکننده است و نتیجه طبیعی افزایش سن نیست. این اشتباهی است که در بسیاری از برخوردهای روزمره و در میان مردم مشاهده میشود و رسانههایی مثل تلویزیون نیز در بسیاری از مواقع به آن دامن میزنند.
نکته اساسی این است که اگر خانوادهها علائم بیماری را طبیعی و ناشی از سالخوردگی بدانند تلاشی برای کمک به فرد مبتلا و مشاوره با پزشک و سایر مراجع درمانی و توانبخشی برای کاهش رنج ناشی از بیماری نخواهند کرد و در نتیجه بیمار و اطرافیانش با مشکلات بسیار بیشتری مواجه خواهند شد.
در کنار تمامی موارد ذکر شده باید به وظایف اساسی دولت در قبال مبتلایان به آلزایمر نیز اشاره کرد. حمایتهای مالی و بیمهای از بیماران مبتلا به آلزایمر و خانوادههای آنها و ارائه کمکهای تخصصی از جمله برقراری سیستمهای مشاوره دهنده تلفنی و اینترنتی ۲۴ ساعته که در حال حاضر در اغلب کشورهای پیشرفته دنیا وجود دارند تنها نمونههایی از این وظایف هستند.»