«اگر از صدام بگذریم، اگر مسأله قدس را فراموش کنیم، اگر از جنایتهای آمریکا بگذریم از آلسعود نخواهیم گذشت...»؛ این جمله بخشی از پیام حضرت امام خمینی (ره) پس از حج خونین سال ۱۳۶۶ است؛ حجی که قبل از رسیدن عید قربان، حاجیان آن بهجای قربانی کردن، خود قربانی شده و خونینبال به «لبیک» خود عینیت بخشیدند.
سردار «قاسم صادقی» از رزمندگان دوران دفاع مقدس و از اعضای گروه فدائیان اسلام در این دوران، که امروز خیلیها او را بهدلیل تلاشهایش در جهت نشر ارزشهای دفاع مقدس خصوصاً در یادمان «دشت ذوالفقاری» آبادان میشناسند، یکی از شاهدان عینی حج خونین سال ۱۳۶۶ بوده که در گفتوگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، به روایت این حادثه خونین و جنایات سعودیها در به خاک و خون کشیدن زائران ایرانی پرداخته است.
صبح روزی که قرار بود اعمال «براپت از مشرکین» برگزار شود، جلسهای در کاروان برگزار و در آنجا گفته شد که از طرف بعثه اعلام کردهاند امروز همه تقریباْ تقریباً ۴ بعدازظهر مقابل هتل جمع شویم و پیاده بهطرف بعثه برویم؛ بنابراین سر آن ساعت، از مقابل هتل بلندگو را در دست گرفتیم و شروع کردیم با شعار «الموت لآمریکا»، «الله اکبر» و... بهسمت بعثه حرکت کردیم.
عرفات - حج سال ۱۳۶۶ - نشسته: (نفر سمت راست) حجتالاسلام مهدی طائب، ایستاده بالا: (نفر سمت راست) قاسم صادقی، (نفر وسط) سردار حسن محقق
زمانی که بهطرف بعثه درحال حرکت بودیم، در مسیر دیدم که دوطرف بزرگراهی که تقریباً ۴۰ متر عرض داشت، خودروهایی که در آن افراد مسلح حضور دارند، توقف کردهاند. ابتدا شک کردیم که چه اتفاقی افتاده است و آنها برای چه آمدهاند و گمان کردیم که برای تأمین امنیت حضور پیدا کردهاند؛ بنابراین به حرکت خود ادامه دادیم و کاروانهای دیگر هم آمدند و سرانجام مقابل بعثه جمع شدیم؛ در حالی که جمعیت حدود چند هزار نفر میشد و علاوه بر ایرانیها، برخی از حاجیهای کاروانهای کشورهای دیگر از جمله لبنان، پاکستان و افغانستان هم با ما همراه شده بودند.
مراسم «برائت از مشرکین» که مقابله بعثه آغاز شد، ابتدا یکی از قاریان به تلاوت قرآن کریم پرداخت و سپس «محمود مرتضاییفر» معروف به «وزیر شعار» اقدام به سر دادن شعار کرد و در ادامه «مهدی کروبی» نماینده امام خمینی (ره) در بعثه، به قرائت پیام ایشان پرداخت. زمانی که آقای کروبی شروع به خواندن پیام امام خمینی (ره) کرد، از ساختمانهای روبهروی بعثه بهوسیله آینه، نور در چشم او انداختند؛ اما وی سر خود را کمی اینطرف و آنطرف میکرد و دوباره پیام امام را میخواند؛ تا اینکه از چهار یا پنج جهت شروع کردند به ایجاد مزاحمت برای او، تا آقای کروبی نتواند پیام حضرت امام را بخواند.
این موضوع موجب شد تا نفرتی در دل زائران ایجاد شود و شروع به سر دادن شعار کنند؛ اما آنها کماکان به انداختن نور در صورت آقای کروبی ادامه دادند. خواندن بیانیه تقریباً تمام شده بود که آقای مرتضاییفر بهروی تریبون رفته و شروع به سر دادن شعار کرد و زائران که از این موضوع ناراحت بودند نیز شعارها را تکرار کردند تا اینکه در همین حال، دوباره با آینه در صورت آقای مرتضاییفر هم نور انداختند!
در همین حال؛ مرحوم «ذبیحالله بخشی» معروف به «حاجیبخشی» که از تهران با خود یک پرچم ۲۰ متری آمریکا آورده بود، یک چوب هم تهیه کرد و به بالای ساختمان شهرداری آن منطقه که روبهروی ساختمان بعثه قرار داشت، رفت و آن پرچم را به آتش کشید و اقدام به شعار دادن کرد؛ بنابراین شعارهای جمعیت نیز کوبندهتر شد که بهیکباره دیدیم از ساختمانهای اطراف، کولر گازی، شیشه، بلوک، میز، صندلی و... بر سر زائران ریخته شد و از جلوی کاروانها که میخواستند بهسمت خانه خدا حرکت کنند نیز مأموران سعودی با آنها درگیر شدند؛ البته قبل از آن هم مأموران نگذاشته بودند که جانبازان ویلچری که در ابتدای کاروانها بودند، حرکت کنند؛ بنابراین درگیری ایجاد شده و آنها تیراندازی کرده بودند که عدهای از زائران مجروح و شهید شدند.
زمانی که درگیریها شدت گرفت، نیروهای سعودی در میان زائران گاز اشکآور پرتاب کردند و باز هم از ساختمانهای مجاور وسایل بر سر زائران ریخته شد. در همین حال آقای مرتضاییفر اعلام کرد که از تهران به ما خبر رسیده است که رزمندگان اسلام بالگرد آمریکاییها را در خلیجفارس سرنگون کردند؛ بنابراین شعارها کوبندهتر و کوبندهتر شد تا اینکه از «الموت لآمریکا»، «الموت لاسرائیل» و «الموت لصدام» به «الموت لآلسعود» هم رسید و سپس تیراندازی آغاز شد.
مأموران سعودی ابتدا با گلولههای مشقی و پلاستیکی بهسمت زائران تیراندازی کردند، آنها بهگونهای شلیک میکردند که گلولهها با فاصله کوتاهی از بالای سر زائران رد میشد. مأموران سعودی همچنین گاز اشکآور هم در میان زائران میانداختند؛ لذا جمعیت مانند موجی به جلو و عقب میرفت. در همین حال نیز عدهای از زائران با تعدادی از مأموران سعودی درگیر شده و از سویی دیگر نیز تعدادی از زائران از جمله زنان و پیرمردها مجروح شده و یا به شهادت رسیده بودند؛ لذا تعدادی از مجروحان را برداشتیم؛ اما نمیدانستیم آنها را برای امدادرسانی به کجا ببریم!
هتلهای کشورهای دیگر که در اطراف محل حادثه قرار داشتند، دربهای خود را بسته بودند؛ اما دربهای هتلهای لبنانی و فلسطینی باز بود؛ بنابراین مجروحان را به هتلهای لبنانیها و فلسطینیها بردیم و درمان آنها پیگیری کردیم؛ اما درگیریها همچنان ادامه داشت تا اینکه تقریباً آفتاب داشت غروب میکرد. در همین اوضاع، برای اینکه جان زنان را نجات دهیم، آنها را به داخل یک کوچه بنبست هدایت میکردیم که بهیکباره درب چند مغازه باز شد و تعدادی از زنان برای نجات جان خود به داخل مغازهها رفتند؛ اما رفتن آنها به داخل مغازهها همانا و مفقود شدن آنها هم همانا؛ هنوز هم اینکه چه بلایی سر آنها آمده است، کسی اطلاعی ندارد! سعودیها تعدادی از شهدای این حادثه را هم در قبرستانهای خودشان خاکسپاری کردند.
درگیریها تا غروب ادامه پیدا کرد که گفتند از سوی بعثه اعلام کردهاند کسی درگیر نشود؛ بنابراین درگیریها کمی آرام شد؛ اما کف خیابان مملو از چادر، روسری، کیف، کفش، قمقمه و... بوده و به خون شهدا و مجروحان آغشته بود. همزمان با این اوضاع، صدای اذان مغرب که بلند شد، زائران در همان اوضاع به نماز ایستادند؛ بهطوری که هر کسی که روحانی بود، جلو میایستاد و تعدادی از زائران هم پشت سر او قامت میبستند و سعودیها هم درحالی که آنروز با چماق بر سر زائران میزدند، هنگام نماز دیگر کاری با زائران نداشتند؛ این درحالی است که بعداً متوجه شدم، شخصی بهنام «محسن ارومی» که از نیروهای امنیت پرواز بود، هنگام حمل مجروحان با نیروهای سعودی درگیر شده و یکیدو نفر از آنها را به درک واصل کرده و سعودیها نیز با چماق بر سرش زده و او را به شهادت رساندهاند.
شهید «محسن ارومی» (نفر وسط)
حدود ساعت ۱۲ شب بود که ما همچنان بهدنبال زائران در هتلها، پاسگاهها و بیمارستانها میگشتیم تا اینکه در نهایت حدود ساعت ۱ بامداد وقتی میخواستیم برای زیارت به خانه خدا برویم، در همان بزرگراهی که این اتفاق به مصافت ۲ کیلومتر افتاده بود، هیچ آثاری از جنایت سعودیها دیده نشده و آنها در مدت کوتاهی صحنه جنایت را بهطور کامل از بین برده بودند؛ این موضوع من را یاد جنایت رژیم پهلوی در ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۹ میاندازد که شاه هم پس از این حادثه، همین کار را انجام داد و پس از اینکه چندصد نفر را به شهادت رساند، سریع آثار جنایت خود را پاک کرد.
انتهای پیام/ ۱۱۳y