به گزارش مجله سلامت صد آنلاین ، جریان خودکشی در بین اعضای جامعه پزشکی، این روزها بیشتر به یک اپیدمی شبیه است و متأسفانه دستکم به فاصله هر چند ماه، خبر تلخ خودکشی یکی از اعضای کادر درمان را میشنویم. پدیده «خودکشی پزشکان» از حدود پنج سال پیش با عناوین مختلفی همچون «فوت ناگهانی» فلان پزشک جریان پیدا کرد و در سال ۱۳۹۸ پررنگتر شد. از آن تاریخ تا به امروز، جامعه پزشکی دو موج مختلف خودکشی را پشتسر گذاشت که موج دوم آن در سه سالِ گذشته اتفاق افتاد و طی آن ۱۳ رزیدنت خودکشی کردند. این تجربه دردناک، دی ماه سال ۱۴۰۲ نیز با خودکشی سه رزیدنت دیگر در طول یک هفته تکرار شد.
متأسفانه در آغاز سال جاری نیز زنجیره خودکشی کادر درمان، با مرگ پزشک جوانی به نام پرستو بخشی، متخصص قلب و عروق در بیمارستان دلفان از سر گرفته شد. یک ماه بعد از این اتفاق، جامعه پزشکی با دو خودکشی دیگر نیز مواجه شد؛ که اولی درگذشت خانم دکتر سمیرا آلسعیدی، دانشیار روماتولوژی و عضو مرکز تحقیقات روماتولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران، در اوایل اردیبهشتماه بود و مورد دوم که یک هفته بعد اتفاق افتاد، خودکشی خانم دکتر زهرا ملکی، پزشک طرحی در جاسک، بود.
طبق بررسیهای انجامشده، آمار خودکشی در جامعه پزشکی ۳.۱ تا ۵ برابر افزایش پیدا کرده است. هادی یزدانی، پزشک و دکترای حرفهای پزشکی، خودکشی در جامعه پزشکی را به یک دومینو تشبیه میکند و معتقد است دو موردِ اخیر نیز متأثر از ماجرای خودکشی پرستو بخشی هستند. او در آخرین گفتوگوی خود با خبرآنلاین، گفته بود: «هرچند در دو خودکشی اخیر میتوان احساس بیپناهی، ناامیدی و یأس مطلقِ متأثر از این ماجرا را به وضوح دید، اما شواهد نشان میدهد مرگِ پرستو بخشی آغازگر یک زنجیره است و میتواند سرمنشأ خودکشیهای دیگر باشد.
پدیده «خودکشی پزشکان» از موردِ دکتر بخشی شروع نشده و ما در گذشته بارها شاهد این اتفاق تلخ بودهایم، اما در این موردِ استثنائی، مسئله نقص سیستماتیک در وزارت بهداشت و قوانین موجود در آن، مانند قانون طرح، نحوه توزیع نیروها، کمیسیون موارد خاص، دخالت نیروهای محلی در کار پزشک طرحی و ... بهقدری برجسته است که بیشتر موردتوجه قرار میگیرد.»
ساعات کاری طاقتفرسا، شرایط تحقیرآمیز، عدم حمایت و روابط پادگانی بین اساتید و رزیدنتها از مشکلات قابل توجه این حوزه است که به اشکال گوناگون منجر به خودکشیهای زنجیرهای میشود و ماهیت این ماجرا برای جامعه پزشکی خطرناک است.محمدرضا صبری، فوق تخصص قلب کودکان و استاد تمام دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، چندی پیش اظهار داشت: «برخی رشتههای پزشکی اغلب تا ۱۵ شب در ماه کشیک دارند، از همین رو چندین بار از سوی وزارتخانه ابلاغ شد که حداکثر تعداد کشیک رزیدنتها در طول ماه، از ۱۲ شب بیشتر نباشد. اما عموماً در برخی موارد از دستیاران کار بیشتری میکشند و حتی روز بعد نیز آنها را مرخص نمیکنند». که همین مورد، بار روانی مضاعفی را به فرد تحمیل میکند و با سلب آسایش و امنیت روانی، ممکن است سبب کاهش بهرهوری و حتی بروز خطاهای پزشکی شود.
نازنین رحیمنژاد، متخصص چشمپزشکی، طی گفتوگو با خبرآنلاین به دیگر مشکلات اعضای جامعه پزشکی اشاره داشت: «مطابق قوانین جدید، یک دستیار پزشک یا یک متخصص طرحی، اجازه ندارد خارج از محلی که برای او مشخص شده، به فعالیت بپردازد. درواقع در این مرحله، او یک «دانشجو» تلقی میشود، اما وظایف سنگینی بر عهده دارد و حقوق آنچنانی هم به او تعلق نمیگیرد. در هیچکجای جهان چنین قانونی پذیرفته نیست؛ که شخص نه میتواند در جای دیگری مشغول به کار شود، نه در جای فعلی «شاغل» تلقی میشود؛ با حجم سرسامآور فشار کاری و مسئولیتهای فراوانی هم که دارد، صرفاً عنوان «دانشجو» را یدک میکشد.»
شرایط اجتماعی نامطلوب، یکی دیگر از اهرمهای فشار بر اعضای کادر درمان است. افزون بر فشارهای مالی و نداشتن آرامش روانی تحت شرایطِ سخت کاری و شیفتهای طولانی، روابط و شرایط اجتماعی هم در برخی موارد منجر به پرخاشگری و واکنشهای هیجانی جبرانناپذیر میشود. همانطور که پرستو بخشی، قربانی این مورد شد؛ طبق اظهارات هادی یزدانی، «پرستو بخشی نمادی از قربانیان این ظلم و تحقیر سیستماتیک است. هرچند او با ترومای مرگ والدین در زندگی مواجه بوده، اما میشد او را از این سیاهی نجات داد و حفظ کرد، میشد کاری کرد که امید به زندگی او به صفر نرسد. با استفاده از ظرفیتها و بسترهای قانونی موجود، مانند کمیسیون موارد خاص در دوره طرح، میشد با او مهربانانهتر برخورد کرد».
حجم بالای کار، مسئولیتهای فراوان، عدم دریافت حقوق مکفی و نداشتن امنیت شغلی مجموعه عواملی است که ممکن است انگیزه اعضای کادر درمان را برای ادامه فعالیت سلب کند. طبیعی است که در این شرایط افراد به فکر مهاجرت باشند. طبق آمار مصوب رصدخانه مهاجرت، ۷۴ درصد از پزشکان و پرستاران تا تابستان ۱۴۰۱ تمایل به مهاجرت از کشور داشتهاند.
همانطور که ۴ هزار پزشک طی سال گذشته از ایران مهاجرت کردند. این میزان بهقدری قابل توجه است که در آخرین گزارش سازمان جهانی بهداشت اشاره شده که ایران با وجود ۸ هزار پزشک جراح ایرانی در امریکا، هفتمین رتبه را در خصوص پزشکانی با ملیت متفاوت از مبدأ دارد.امروزه با جمعیت عظیم پزشکانی مواجه هستیم که شغلشان را تغییر میدهند و طبابت نمیکنند. از طرف دیگر پزشکانی هستند که مهاجرت را ترجیح میدهند؛ این مهاجرتِ اجباری هم نوعی مرگ خودخواسته است.