به گزارش صد آنلاین ، دختری یک سال قبل به ماموران خبر داد پدرش در خانه کشته شده است. وقتی پلیس به محل رسید، متوجه شد مرد میانسال با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده است. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، موژان، دختر مقتول، مورد بازجویی قرار گرفت. او گفت: میخواستم برای گربههایم غذا بخرم. به همین دلیل از خانه بیرون رفتم و وقتی آمدم، متوجه شدم مردی نقابدار از خانه خارج شد و بعد هم با جسد پدرم روبهرو شدم. پدرم در فضای مجازی کارهایی کرده بود که احتمالا به همین دلیل کشته شده است.
بررسیها نشان داد، جنایت خانوادگی است چرا که موژان نسبت به مرگ پدرش بسیار خونسرد بود و از اینکه اگر به اداره آگاهی برود گربههایش تنها میمانند نگران بود. همچنین زخمهایی روی دست دختر بود که ادعا کرد موقع تمیز کردن مرغ برای گربههایش ایجاد شده است. به این ترتیب دختر جوان بازداشت شد؛ اما همچنان مدعی بود پدرش به دست افراد ناشناس کشته شده است.
بعد از گفتههای این پسر معلول، موژان که دیگر چارهای نداشت اعتراف کرد و گفت: پدرم از بچگی ما را اذیت میکرد. غذای درست به ما نمیداد و ما را در بدبختی نگه میداشت. وقتی دیپلم گرفتم میخواستم کنکور شرکت کنم. او حتی اجازه نداد در کنکور ثبت نام کنم و اجازه نمیداد از خانه بیرون بروم. برادرم دچار معلولیت است. دکترها گفته بودند با کاردرمانی میتواند توانش را به دست آورد و راه برود، اما پدرم اجازه نمیداد برادرم کاردرمانی شود. برای خودش میوه و غذا میخرید. در پشت بام میخورد و زبالهاش را روی ما میانداخت. روز حادثه برای اینکه از دستش خلاص شوم او را با چاقو زدم.
متهم درباره اینکه مادرش در زمان قتل کجا بود، گفت: مادرم را به بیرون از خانه فرستادم تا مانع من نشود. وقتی پدرم خواب بود به اتاق رفتم و او را با چاقو زدم.
با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد. وقتی محاکمه موژان در شعبه ۴ دادگاه کیفری استان تهران آغاز شد، کیفرخواست علیه متهم خوانده شد. سپس اولیایدم در جایگاه قرار گرفتند و اعلام کردند شکایتی ندارند و گذشت میکنند.
در دامه دختر جوان در جایگاه قرار گرفت او گفت: آنقدر از پدرم کینه داشتم که فقط میخواستم از دست او خلاص شوم.
متهم گفت: خیلی اذیتمان میکرد بداخلاق بود فحاش بود و کتک میزد. مادرم زن ضعیفی بود و نمیتوانست از ما دفاع کند. پدرم را کشتم، چون من را به دیوانگی رسانده بود. او برادرم را به عمد معلول نگه داشته بود.
این دختر گفت: من حتی به یاد ندارم چند ضربه به پدرم زدم گفتند که پدرم ۱۸ ضربه خورده است.