ای نوع از اختلال مجموعهای منحصر به فرد از چالشها و مشکلات خلقی گوناگون را در فرد ایجاد میکند و در بسیاری از موارد با نوع یک این ناهنجاری اشتباه گرفته میشود. در این مقاله قصد داریم تا علایم، ویژگیهای کلیدی و تفاوتهای آن با اختلال دو قطبی نوع یک را مورد بررسی قرار دهیم.
اختلال دوقطبی نوع دو یک اختلال خلقی است که شامل جابهجایی روانی فرد بین دورههای افسردگی و دورههای هیپومانیک میشود. برخلاف حالتهای شیدایی شدیدتر که در اختلال دوقطبی نوع یک مشاهده میشود، افراد مبتلا به این نوع از اختلال بیشتر هیپومانیا را تجربه میکنند. هیپومانیا یکی از ویژگیهای بارز این اختلال محسوب میشود. در طول این دورهها، افراد ممکن است به طور غیرعادی احساس انرژی، خوش بینی و خلاقیت کنند. در حالی که هیپومانیا میتواند بهره وری را افزایش دهد، به اندازه شیدایی تمام عیار که در اختلال دوقطبی نوع یک مشاهده میشود، شدید نیست. با این حال، همچنان میتواند منجر به رفتارهای تکانشی و تصمیم گیریهای ضعیف و مخرب شود.
علایم اختلال دو قطبی نوع دو کمی متفاوت است و به اندازه نشانههای نوع یک شناخته شده نیست. در این بخش علائم متمایز اختلال دوقطبی نوع دو را مورد بررسی قرار میدهیم.
مشخصه اصلی این اختلال وجود دورههای هیپومانیک است. در این دورهها افراد انرژی، خلاقیت و افزایش سطح فعالیت را تجربه میکنند. در حالی که این حالات شدت کمتری نسبت به شیدایی کامل در اختلال دوقطبی نوع یک دارد، هیپومانیا همچنان میتواند منجر به تکانشگری، رفتارهای پرخطر و اختلال در الگوهای خواب شود.
دورههای افسردگی در این نوع اختلال با غم و اندوه عمیق، از دست دادن علاقه یا لذت به فعالیتها، خستگی و تغییر در الگوی خواب و اشتها مشخص میشود. افراد ممکن است در این دورهها با احساس ناامیدی و بی ارزشی دست و پنجه نرم کنند که بر توانایی آنها برای ادامه فعالیتهای روزمره تأثیر میگذارد.
یکی از ویژگیهای بارز اختلال دوقطبی نوع دو، ماهیت چرخهای نوسانات خلقی است. افراد ممکن است تغییراتی را بین حالتهای افسردگی و هیپومانیک تجربه کنند که فراوانی و شدت تغییر این چرخهها از فردی به فرد دیگر متفاوت است.
میتوان گفت که تشخیص اختلال دو قطبی نوع دو کمی چالش برانگیز است و تمایز دادن آن از نوع یک، روند شناسایی را پیچیدهتر میکند. در این بخش رویکردهای مورد استفاده برای تشخیص این وضعیت پیچیده سلامت روان را بررسی خواهیم کرد.
تشخیص این نوع اختلال به دلیل عوامل متعددی میتواند چالش برانگیز باشد. دورههای هیپومانیک ممکن است نامحسوس باشد و به راحتی با تغییرات طبیعی خلق و خو اشتباه گرفته شود. افراد مبتلا به این اختلال اغلب در طول دورههای افسردگی به دنبال کمک میگردند و این امر برای متخصصان ضروری است که یک تاریخچه خلقی جامع برای شناسایی وجود هیپومانیا به دست آورند.
راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5) معیارهای خاصی را برای تشخیص این نوع اختلال بیان میکند. این معیارها شامل وجود حداقل یک دوره هیپومانیک و یک دوره افسردگی اساسی است. ارزیابی دقیق متخصصان سلامت روان به امکان تفاوت قائل شدن اختلالات دوقطبی از سایر اختلالات خلقی کمک میکند.
یک ارزیابی جامع برای اختلال دوقطبی نوع دو، شامل یک ارزیابی کامل روانپزشکی، بررسی دقیق تاریخچه پزشکی، سابقه خانوادگی و بررسی علائم دیگر میشود. همچنین توجه به حرفهای مشترک بین فرد، خانواده و درمانگران قبلی فرد، به تشخیص دقیقتر این اختلال کمک میکند.
چندین ابزار غربالگری و پرسشنامه مانند پرسشنامه اختلالات خلقی (MDQ) و مقیاس تشخیصی طیف دوقطبی (BSDS)، میتوانند به فرایند تشخیص کمک کنند. این ابزارها به شناسایی علائم بالقوه کمک میکنند و اطلاعات ارزشمندی را در اختیار متخصصان قرار میدهند.
تشخیص این نوع از اختلال اغلب نیازمند یک رویکرد مشارکتی میان گروهی از متخصصان شامل روانپزشکان، روانشناسان و سایر متخصصان سلامت روان است. ارتباط مداوم فرد و تیم مراقبت سلامت روان، آنها برای تشخیص دقیقتر و ایجاد یک برنامه درمانی مؤثر کمک میکند.
اختلال دوقطبی، یک وضعیت سلامت روان است که با نوسانات خلقی شدید مشخص میشود و شامل دو زیرگروه اصلی اختلال دوقطبی نوع یک و اختلال دوقطبی نوع دو میشود. در حالی که هر دوی این اختلالها شامل نوسانات بین حالتهای خلقی افسردگی و هیپومانیک میشوند اما در شدت و مدت زمان شیدایی تفاوتهایی است.
عامل تمایز اولیه بین اختلال دوقطبی نوع یک و نوع دو، در ماهیت دورههای خلقی بالا نهفته است. در اختلال دوقطبی نوع یک، افراد دورههای شیدایی بسیار شدید را تجربه میکنند که با افزایش انرژی، تکانشگری و گاهی روانپریشی مشخص میشود. از سوی دیگر، اختلال نوع دو با دورههای هیپومانیک طولانی مشخص میشود که شدت آن کمتر از شیدایی کامل است، اما همچنان شامل افزایش انرژی، خلاقیت و تکانشگری بالقوه است.
دورههای شیدایی در اختلال دوقطبی نوع یک معمولاً حداقل هفت روز طول میکشد و میتواند آنقدر شدید شود که نیاز به بستری شدن در بیمارستان داشته باشد. در مقابل، دورههای هیپومانیک در اختلال نوع دو از نظر مدت کوتاهتر بوده و حداقل چهار روز طول میکشد و منجر به اختلال یا بستری شدن در بیمارستان نمیشود.
ویژگیهای روانپریشی مانند توهم یا هذیان، بیشتر با اختلال دوقطبی نوع یک در طول دورههای شیدایی مرتبط است. در حالی که روان پریشی میتواند در دورههای افسردگی شدید برای هر دو نوع رخ دهد، اما احتمال بروز آن در اختلال دوقطبی نوع دو کمتر است.
شدت دورههای شیدایی در اختلال دوقطبی نوع یک اغلب منجر به ناتوانی قابل توجه در عملکرد اجتماعی، شغلی یا سایر زمینههای مهم میشود. در اختلال نوع دو، دورههای هیپومانیک ممکن است بهره وری را به شکلی غیر طبیعی افزایش دهند، اما معمولاً آسیب کمتری را برای فرد به همراه دارند.
افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع یک ممکن است با توجه به طولانی شدن دورههای شیدایی، دورههای خلقی کمتری را تجربه کنند. در مقابل، اختلال نوع دو اغلب با چرخههای خلقی مکرر مشخص میشود که شامل جابهجایی مداوم بین حالات افسردگی و هیپومانیک است.
هر دو نوع زیرمجموعه اختلال دوقطبی با افزایش خطر خودکشی به ویژه در دورههای افسردگی همراه هستند. با این حال، این خطر ممکن است در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع دو کمی بیشتر باشد، زیرا احتمال وقوع دورههای افسردگی مکرر وجود دارد.
اختلال دوقطبی نوع دو مجموعهای منحصر به فرد از پیچیدگیها و تغییرات خلقی را در فرد ایجاد میکند. شناخت علائم، تشخیص دقیق و آگاهی از تفاوت آن با اختلال دو قطبی نوع یک، برای افراد مبتلا به این اختلال بسیار مهم است. با تقویت آگاهی درباره این اختلال میتوانیم به ایجاد یک محیط بهتر و سالمتر برای مبتلایان به این نوع اختلال کمک کنیم و این امکان را برایشان فراهم کنیم که زندگی متعادل و رضایت بخشی را تجربه کنند.
21458/ف