برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفتهایم تا هر روز تفسیری یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز ۱ آبان غزل شماره ۷۳ میپردازیم:
روشن از پرتوِ رویت نظری نیست که نیست / منتِ خاکِ درت بر بصری نیست که نیست
ناظرِ رویِ تو صاحب نظرانند آری / سِرّ گیسویِ تو در هیچ سَری نیست که نیست
اشکِ غمّازِ من ار سرخ برآمد چه عجب / خجل از کردۀ خود پرده دری نیست که نیست
تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی / سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست
تا دَم از شام سَرِ زلفِ تو هر جا نزنند / با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست
من از این طالعِ شوریده برنجم ور نی / بهره مند از سرِ کویت دگری نیست که نیست
از حیایِ لبِ شیرینِ تو ای چشمۀ نوش / غرقِ آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز / ورنه در مجلسِ رندان خبری نیست که نیست
شیر در بادیۀ عشقِ تو روباه شود / آه ازین راه که در وی خطری نیست که نیست
آبِ چشمم که بَرو منّتِ خاکِ درِ توست / زیرِ صد منّتِ او خاکِ دری نیست که نیست
از وجودم قدری نام و نشان هست که هست / ورنه از ضعف در آنجا اثری نیست که نیست
غیرِ این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است / در سراپایِ وجودت هنری نیست که نیست
شرح و تفسیر بیت یکم
روشن از پرتوِ رویت نظری نیست که نیست / منتِ خاکِ درت بر بصری نیست که نیست
هیچ نظری نیست که از پرتو و ضیاء روی تو روشن نباشد و هیچ چشمی نیست که منّتِ خاک درِ تو در آن نباشد . یعنی تمام عالم به رویت ناظر و توتیای خاکِ درِ تو در هر بصر ظاهر است .
شرح و تفسیر بیت دوم
ناظرِ رویِ تو صاحب نظرانند آری / سِرّ گیسویِ تو در هیچ سَری نیست که نیست
به روی تو صاحب نظران ناظرند . یعنی عشاق و گرفتارانِ رویِ تو تماماََ اهلِ نظر و از بزرگانند نه اشخاصِ گمنام و هیچ سَری نیست که هوا و آرزوی گیسوی تو در آن نباشد یعنی محبت تو در هر سَری هست.
شرح و تفسیر بیت سوم
اشکِ غمّازِ من ار سرخ برآمد چه عجب / خجل از کردۀ خود پرده دری نیست که نیست
اگر اشکِ چشمِ من از غمِ عشقت سرخ گشته است . جای تعجب نیست زیرا هیچ پرده دری نیست که از کردۀ خود خجل نباشد . سرخ شدن اشک عبارت از خونین شدن آن است . اِسنادِ پرده دری به اشک به سبب این است که سِرِ عاشق را فاش کرده است . حاصلِ سخن اینکه اگر اشکِ چشمم خونین شده است عجب نیست بلکه جزایش همین است و باید بکشد به جهتِ اینکه او است که سِرِ عشق مرا فاش ساخته است . [ سرخ برآمد = قرمز شد / خجل = شرمنده / کرده = کاری که انجام گرفته / پرده در = پاره کننده پرده ]
شرح و تفسیر بیت چهارم
تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی / سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست
خطاب به جانان می فرماید : برای اینکه به دامنت گردی از نسیم ننشیند راهی نیست که در آن از دیده ام سیل اشک جاری نشود . یعنی تمام راه ها را برایت آبپاشی می کنم . [ سیل خیز = سیلاب ]
شرح و تفسیر بیت پنجم
تا دَم از شام سَرِ زلفِ تو هر جا نزنند / با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست
برای اینکه از شام زلفِ تو در هر جا دَم نزند یعنی سخن نگوید . سحری نیست که با صبا گفتگو نداشته باشم . یعنی برای اینکه رازِ سَرِ زلفِ تو را در هر جا فاش نکند هر سحری با صبا در گفتگویم .
شرح و تفسیر بیت ششم
من از این طالعِ شوریده برنجم ور نی / بهره مند از سرِ کویت دگری نیست که نیست
من از طالعِ شوریدۀ خود در رنجم و اِلّا کسی نیست که از سَرِ کوی تو بهره مند نگردد . یعنی همه از محله و کوی تو محفوظ می شوند ، به جز من که از طالعِ بَدِ خود در زحمتم . [ شوریده = درهم و برهم / ور = مخفف و اگر / بهره مند = سود برنده و برخوردار ]
شرح و تفسیر بیت هفتم
از حیایِ لبِ شیرینِ تو ای چشمۀ نوش / غرقِ آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست
ای چشمۀ شهد از حیای لبِ شیرینِ تو هیچ شکری نیست که غرقِ آب و عرق نشود . یعنی لبت به قدری شیرین است که شکر از خجالت غرقِ آب و عرق گشته و حل شده است و تبدیل به آب گشته است . [ نوش = در اینجا یعنی شهد ]
شرح و تفسیر بیت هشتم
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز / ورنه در مجلسِ رندان خبری نیست که نیست
صلاح نیست که اسرار از پرده بیرون افتد یعنی فاش گردد . و اِلّا خبری نیست که در مجلسِ رندان نباشد . یعنی رندان به تمام اسرار واقفند امّا جایز نمی دانند که آن را فاش سازند .
شرح و تفسیر بیت نهم
شیر در بادیۀ عشقِ تو روباه شود / آه ازین راه که در وی خطری نیست که نیست
در صحرای عشق تو شیر ، روباه می شود . آه از این راهِ عشق زیرا خطری نیست که در آن نباشد . یعنی وادی عشق ، وادیِ بس خطرناک است و مخوف که بهادران چون شیر ، در آن از شدّتِ ترس زبون می گردند . [ بادیه = صحرا ]
شرح و تفسیر بیت دهم
آبِ چشمم که بَرو منّتِ خاکِ درِ توست / زیرِ صد منّتِ او خاکِ دری نیست که نیست
آبِ چشمِ من زیرِ بارِ منّتِ درِ تو است . زیرا که خاکِ درِ تو اشک مرا جذب می نماید و آن را نگه می دارد و از بین نمی برد . یعنی که چشمم خاکِ درِ تو را آبیاری می کند و هیچ دری نیست که خاکش زیرِ بارِ منّتِ اشکم نباشد . زیرا روزی چند بار خاکِ هر دری را آبیاری می کند .
شرح و تفسیر بیت یازدهم
از وجودم قدری نام و نشان هست که هست / ورنه از ضعف در آنجا اثری نیست که نیست
از وجودِ من همین قدر نام و نشان مانده که وجودی داشتم . یعنی نام و نشانی که بر بودنِ وجودم دلالت می کند . خلاصه فقط اثری از وجودم باقی مانده که آن نشانۀ وجودِ من است . وگرنه ضعفی نیست که در آن نباشد . یعنی از وجودم همان یک اسم باقی مانده است امّا هر ضعفی که تصور می رود در آن هست .
شرح و تفسیر بیت دوازدهم
غیرِ این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است / در سراپایِ وجودت هنری نیست که نیست
غیر از این نکته که حافظ از تو راضی نیست ، هنری نیست که در سراسر وجودت نباشد یعنی هر هنری که هست در وجودِ شریفِ تو وجود دارد . اِلّا اینکه به واسطۀ کناره گیری و دوری ات از حافظ ، از تو راضی نیستم . [ هر نکته در تو وجود دارد غیر از نکتۀ وفا ]