به گزارش صد آنلاین ، «در سه سال گذشته مسئله آموزش به یک مسئله جدی تبدیل شده است.» رضا امیدی با این جمله صحبت های خود را آغاز می کند. او همچنین به این نکته اشاره میکند که در دهه های گذشته مطبوعات و رسانه های مجازی به ندرت در مورد آموزش و پرورش گزارش تهیه میکردند اما چند سالی می شود که خبرنگاران به صورت مرتب و مداوم از آموزش کودکان و موانعی که بر سر راه آنهاست می نویسند.
او در ادامه می گوید: سال 87 برنامه ای تحت عنوان «جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوارها» کلید خورد که این برنامه به اجرای سیاست هدف مندی یارانه ها در سال 89 منجر شد.
آن زمان من در سازمان برنامه و بودجه بندرعباس کار میکردم و مسئول فنی یکی از شهرستان های استان بودم و در همین مورد اطلاعات افراد آن منطقه را گردآوری میکردم. هنگام بازدید روستایی متوجه شدم یک مرد 30 ساله 6 بچه دارد و 3 کودک او به سن مدرسه رسیده بودند اما سن آنها با پایه تحصیلی یکی نبود.
در آخر متوجه شدم بچه ها به خاطر فقر با چند سال تاخیر وارد مدرسه شده اند. در گذشته این موارد که منجر به بازماندگی از تحصیل شود کم پیش می آمد، اما در سال های اخیر به ویژه 7 ،8 سال اخیر که با دو جهش فقر همراه بودیم، فقر یکی از عوامل ترک یا بازماندگی از تحصیل است.
طبق گفته های این جامعه شناس، بعد از فقر خانواده ها، کاهش ساعات حضور در مدرسه از دلایل ترک و بازماندگی از تحصیل است اما کمتر به آن توجه میشود. او میگوید: زمان برداشت محصولات کشاورزی در برخی از شهرستان های جنوبی کشور دقیقا در میانه سال تحصیلی است.
در این دوران چون دانش آموز باید در برداشت کمک کند با عدم حضور دانش آموزان پسر در مدرسه مواجه میشویم. البته آمارهای رسمی هم حکایت از این دارند که سن ترک تحصیل پسران در مقطع راهنمایی بیشتر است.
با این حال زمان برداشت محصول در برخی مناطق مثل استان فارس در تابستان است و این موضوع باعث میشود تا ساعات حضور دانش آموزان در مدرسه بیشتر باشد.
طبق گفته امیدی، کم شدن ساعات حضور دانش آموزان به ویژه در مناطقی عمدتا فقیر از جمله جنوب کرمان، شرق هرمزگان و سیستان و بلوچستان، ترک تحصیل را افزایش میدهد. در سال های اخیر و دهه گذشته به طور متوسطه سالانه 240 یا 250 هزار دانش آموز ترک تحصیل کرده داشتیم که این میزان از بازماندگی از تحصیل جدا است.
دومین عامل ترک یا بازماندگی از تحصیل که رضا امیدی، مطرح کرد، عدم دسترسی به مدرسه و جا به جایی مقطع است. او معتقد است بسیاری این موضوع را به مقوله های فرهنگی نسبت میدهند اما در واقعیت دور بودن یا عدم دسترسی به مدارس است که دانش آموزان را از تحصیل جدا میکند.
او می گوید: تجربه 10 ساله من در سازمان برنامه و بودجه نشان میدهد، هرجا دبیرستان ساختیم سن ازدواج دختران هم معقول تر شد و بالا آمد. به معنای این که وقتی دبیرستان نبود دختران مکلف بودند پس از پایان راهنمایی ازدواج کنند.
وقتی در منطقه ای مدارس شبانه روزی احداث شد شاهد بودیم که سطح تحصیصل دختران هم افزایش پیدا میکند.
مثلا دختران برای پایه های بالا تر نمیتوانستند به شهرها یا روستاهای دیگر بروند اما با ساخت مدارس شبانه روزی این اتفاق افتاد. از این رو عدم دسترسی به مدرسه بسیار مسئله مهمی است.
امیدی با اشاره به این موضوع که سرباز زدن دولت از ساخت مدارس یک خطای مهم است می گوید: چند ماه پیش در دبیرخانه مقابله با فقر، گزارشی در مورد بودجه منتشر شد؛ آنجا متوجه شدم که از سال 69 به بعد یک ردیف بودجه در بحث مدرسه سازی باز شده که طبق آن دولت میگوید پرداخت دولت منوط به این است که خیرین به تعهدات خودشان عمل کرده باشند.
طبق این قانون، از دهه 60 اگر خیرین 20 تا 30 درصد یک مدرسه را بسازد، دولت موظق است ما به التفاوت مدرسه را تامین کند و بسازد؛ این درحالی است که امسال بیش از 60 درصد اعتبارات مدرسه سازی که دولت در بودجه تعریف کرده منوط به این است که حداقل خیرین هم به همین میزان بودجه بگذارند و این امر مسابقه ای بین استان ها ایجاد کرده و هر استانی که بتواند خیرین بیشتری جذب کند از این منابع سهم بیشتری میگیرد. یعنی قاعده برعکس شده، قبلا دولت میگفت من مدرسه میسازم خیرین هم کمک کنند، الان میگوید ساختن وظیفه شماست و من هم کمکتان میکنم.
به همین دلیل است که سرعت مدرسه سازی در ایران به شدت کاهش یافته و منابعی که اختصاص میدهیم کفاف نیازهایمان را نمیدهد.
امیدی در بخش دیگری از صحبت هایش به بالا بودن هزینه ساخت مدرسه میپردازد. آنطور که او می گوید: در سال 95 می توانستیم با بودجه ای حدود یک میلیارد تومان یک مدرسه شبانه روزی 6 کلاسه یا خوابگاه و آزمایشگاه در استان هرمزگان بسازیم، اما الان برای ساخت این مدرسه چیزی بالغ بر 10 میلیارد تومان نیاز داریم.
در واقع بودجه مدرسه سازی ما زیاد نشده، پس دسترسی ما هم محدود است و به میزان نیاز ما مدرسه ساخته نمیشود. بنابراین دو عامل فقر و عدم دسترسی به مدرسه همچنان مهمترین دلایل ترک و بازماندگی از تحصیل است.
او در ادامه می گوید: بر اساس پژوهش ها، در کنار عوامل گفته شده مسائلی مثل معلولیت هم به ترک تحصیل و بازماندگی از تحصیل دامن میزند.
زمانی که برای دانش آموزان معلول مناسب سازی وجود ندارد یا سرویس ایاب و ذهابی نیست تا او را به مدرسه برساند مشخص است که ترک تحصیل میکند. این کمبود تنها مختص روستاها و شهرستان ها نیست، در شهرهای بزرگ هم شرایط مدرسه رفتن برای معلولان دشوار است.
دلیل این امر کنار گذاشتن یک سری سیاست ها از جمله ایاب و ذهاب دانش آموزان معلول است. بر اساس قوانین، دولت وظیفه دارد ایاب و ذهاب معلولان را تامین کند.
موضوع دیگری که امیدی در مورد آن صحبت میکند این است که در مناطقی پراکندگی و تراکم جمعیت داریم و توجیه اقتصادی نداشت در یک روستا که 10 دانش آموز دارد مدرسه ساخته شود اما در بزرگترین روستای اطراف مدرسه های شبانه روزی تاسیس میکردند که دانش آموزان از روستاهای نزدیک به آنجا می آمدند و همین موضوع باعث میشد تا بچه ها علاوه بر آموزش غذایی هم دریافت کنند و بعضی از آنها که سوتغذیه داشتند وضعیتشان کمی بهتر شود.
از طرفی جاذبه ای هم برای خانواده ها ایجاد میشد تا بچه های خود را به این مدارس بفرستند. این سیاست مهمی بود که در چند سال گذشته از دست رفت. در راستای ارزان تمام شدن آموزش، تصمیم گرفته شد به جای اینکه مدرسه شبانه روزی بسازند که هم تغذیه بدهند و هم هزینه ایاب و ذهاب بدهند آموزش دانش آموزان را به پیمانکاران خصوصی بسپارند و اسمش را گذاشتند «خرید خدمت آموزشی»، به این صورت که آموزش روستاها را به مراکزی که سابقه کار آموزشی داشتند سپردند و به چند نفر از افراد آموزش های حداقلی دادند و به شهرستان ها فرستادند تا با کمترین هزینه و حقوق به دانش آموزان درس بدهند.
از سوی دیگر کمترین حقوق را هم به این افراد اختصاص دادند طوری که تابستان و تعطیلات به آنها حقوق نمیدهند و بیمه آنها بر اساس ساعات کاری است. این طرح حالا به شهرهای بزرگتر هم رسیده است و بر اساس آمار در سال 96، 4.5 درصد دانش آموزان کشور زیر نظر سیاست خرید خدمات آموزشی تحصیل کرده اند.
این سیاست جدا از اینکه بسیاری از نیازهای سابق را رفع نمیکند، کیفیت آموزش را هم به شدت پایین می آورد. طبق گزارش ها مواردی بوده که دانش آموز کلاس پنجم است اما هنوز نمیتواند اسم خود را درست املا کند.
بر اساس گفته امیدی پیامد دیگر این سیاست، توزیع ناعادلانه منابع دولت به مناطق محروم است. ما در سال 1402 حدودا 14 میلیون دانش آموز داریم که در مدارس دولتی درس میخوانند؛ اگر بودجه آموزش پرورش را تقسیم بر تعداد دانش آموزانی که در مدارس دولتی درس میخوانند کنیم، تقریبا 10 میلیون به هر دانش آموز تعلق میگیرد.
حالا هرچه به سمت مناطق محروم میرویم سرانه دانش آموزان به سالانه 3 تا 4میلیون کاهش پیدا میکند؛ چون سازو کار ارزان قیمت چیده شده، توجهی به کیفیت نمیشود و مسئولین فقط خواسته اند که رفع تکلیف کنند و بگویند این افراد تحت پوشش آموزش و پرورش اند.
امیدی میگوید: آمارهای بازماندگی از تحصیل توسط دو نهاد رسمی ارائه میشود. آماری که وزارت آموزش و پرورش میدهد و در سالنامه هایش منتشر می کند کار جدیدی است چون پیش از این آموزش و پرورش بر این باور بود که ما فقط مسئول دانش آموزان هستیم، نه کودکانی که خارج از مدرسه هستند و قبل آن آمار بازماندگی از تحصیل بیان نمیشد.
از سوی دیگر آماری که آموزش و پرورش ارائه میدهد دست کم 600 تا 700 هزار تا با آماری که سازمان برنامه و بودجه و مرکز پژوهش های مجلس استفاده میکنند فرق دارد. سازمان برنامه و بودجه آمارش را بر اساس سرشماری نفوس و مسکن منتشر میکند.
در این سرشماری ها همه افراد حتی بدون شناسنامه ها ثبت میشوند اما در آمارهای آموزش و پرورش تنها افرادی که شماره ملی دارند ثبت میشود. نکته دوم مسئله اتباع است. بر اساس قوانین حقوقی، کودکان اتباع حق آموزش دارند و ما یک مشکل جدی هم اینجا داریم.
آنطور که رضا امیدی میگوید مشکل دیگری که وجود دارد و نیاز است در مورد آن گفت و گو و مطالبه گری جدی شود مسئله پیش دبستانی هاست.
پیش دبستانی از اهمیت زیادی برخوردار است و باید به عنوان یک دوره تحصیلی اجباری لحاظ شود و کودکانی که در سن پیش دبستانی هستند اما ثبت نام نکرده اند نیز بازمانده از تحصیل قلمداد شوند. پیش دبستانی در کیفیت آموزشی مهم است خصوصا در کشور ما که با زبان مادری و گونه های مختلف زبانی مواجه هستیم.
در بخش دوم این نشست مینا کامران، رئیس هیئت مدیریه روستاتیش در مورد برخی از پروژه های انجام شده به همت روستاتیش صحبت میکند.
طبق گفته های او روستاتیش 8 پروژه آموزشی در مناطق کم برخوردار و ضعیف کشور انجام داده و در ادامه به برخی از دلایل بازماندگی از تحصیل را بررسی کرده و از تجربیاتش می گوید:«در یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان به دلیل نبودن مقطع بالاتر دختران فقط توانستند تا کلاس ششم درس بخوانند که با همیاری خیرین توانستیم برای آنها مدرسه بسازیم.
نتیجه این شد که از 4 روستا 30 دختر به مدرسه برگشتند، اما بعد یک سال دیدیم که این دانش آموزان انگیزه و علاقه ای برای درس خواندن ندارند و همین موضوع تبدیل به یک مسئله جدی شد اما با تمام این تفاسیر حضور در مدرسه برایمان مهم بود. با گفت و گوهای عمیق متوجه شدیم چون کیفیت آموزش های سال های قبل پایین بود بچه ها درست نمیتوانند بخوانند و بنویسند و در واقع این دانش آموزان اصلا درس را متوجه نمیشدند به همین دلیل انگیزه ای هم برای ادامه دادن نداشتند.
از اینجا بود که ما روی بچه های روستایی تمرکز کردیم و یک سری آموزش های غیررسمی آغاز شد و این مسیر یک سال و نیم است که ادامه دارد.
کامران همچنین می گوید: یکی دیگر از پروژه های روستاتیش تهیه سرویس رفت و آمد دانش آموزان به مدرسه شبانه روزی بود. ما توانستیم برای دخترانی که در یکی از مناطق خراسان جنوبی زندگی میکردند سرویس تهیه کنیم تا به مدرسه شبانه روزی بروند.
این روند تا آمدن کرونا ادامه داشت اما با همه گیر مدارس تعطیل شدند و بچه ها به روستاهای خودشان برگشتند. در این مدت بعضی با سرویس به مدرسه می آمدند و برخی دیگر تبلت گرفتند در خانه درس خواندن اما سال بعد بچه ها با بهانه های مختلف از مدرسه خارج شدند و تحصیل را رها کردند.
این در حالی بود که بچه های روستاهایی که با فضای آموزشی بیشتر آشنا بودند به درس خواندن ادامه دادند. در واقع بی انگیزگی دلیل اصلی ترک تحصیل دانش آموزان بود و فقر مسئله اصلی نبود.
یا در منطقه ای در جنوب کشور با اینکه دختران به خوبی آموزش دیده بودند اما در مقطع دبیرستان ترک تحصیل میکردند چون دختران و پسران در آنجا نیروی کار بودند و نمیتواند به خاطر مدرسه کار کردند را رها کنند در صورتی که این گروه از بچه ها اگر مدرسه داشته باشند درس میخوانند. یکی دیگر از پروژهای روستاتیش فراهم کردن امکاناتی بود تا آنها هم بتوانند درس بخوانند.