آخرین اخبار
۲۱ آبان ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۸

جلوه‌هاى رفتارى حضرت زهرا سلام الله علیها

جلوه‌هاى رفتارى حضرت زهرا سلام الله علیها
بازدید:۱۴۸
حضرت فاطمه زهرا(س) مى خواهد كه زنان امتش، چون فرشته، پاك و آزاده باشند، نه بسان بردگان در اسارت نفس و شیطان! و مىخواهد كه زنان جهان، قدر گوهر وجودى خود را بشناسند و آن را با تمام قوا پاس دارند؛ همان ارزشى كه به فرموده امام صادق(ع) از طلا و نقره بالاتر است.

به گزارش صدآنلاین، اینک به برخی از ویژگی‌های زندگی حضرت فاطمه علیها سلام اشاره می‌کنیم.

ایثار در مهمانى
روایت زیر که بنا بر قولى شأن نزول آیه «و یؤثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصه»(۱) می‌باشد، جلوه‌ه‏اى از ایثار حضرت زهرا(س) در زمینه پذیرایى و گرامیداشت مهمان است:
مردى خدمت نبى اکرم(ص) رسید و اظهار گرسنگى نمود. پیامبر او را به خانه همسران خود راهنمایى کرد تا از او پذیرایى کند. آنها گفتند: در خانه، جز آب چیز دیگرى نداریم. رسول خدا(ص) رو به اصحاب خود کرد و فرمود: چه کسى این مهمان را به خانه خود مى‏پذیرد؟ على(ع) فرمود: من او را به خانه مى‏برم. هر دو به اتفاق روانه منزل آن حضرت شدند. امیرالمؤمنین آمدن میهمان را به همسرش، فاطمه زهرا(س) اطلاع داد و از وضع غذاى خانه جویا شد. حضرت فاطمه(س) جواب داد: قدرى خوراک به اندازه بچه‏ها موجود است، ولى مهمان را بر خود مقدم مى‏داریم. حضرت على(ع) فرمود: شما بچه‏ها را خواب کن. من نیز چراغ خانه را خاموش مى‏کنم.
گویا على(ع) مى‏خواهد مهمان به واسطه تاریکى شب، متوجه کمى غذا نشود و با خیال راحت غذا بخورد. امیرالمؤمنان(ع) بر سر سفره نشست اما از آن غذا نخورد و مهمان نیز بر اثر تاریکى متوجه غذا نخوردن آن حضرت نشد. به هر صورت، آن شب سپرى شد و مهمان از خوراک خانه على(ع) بهره‏مند شد لیکن اهل خانه با گرسنگى شب را صبح کردند. آن هنگام آیه مزبور نازل شد.(۲ )

ایثار فقط براى خدا
نذر یعنى واجب کردن چیزى بر نفس خود در برابر تحقق خواسته، هدف یا آرزویى که انسان دارد. در واقع، چنین شخصى چیزى را از خدا مى‏خواهد و در برابر، فدیه‏اى از قبیل قربانى، اهداى پول، انجام حج، ساختن بنا، گرفتن روزه و غیره مى‏پردازد.
نذر، ریشه قرآنى دارد. خداوند در سوره آل‏عمران از همسر عمران نام برده که نذر کرد خداوند به او فرزندى عطا کند تا او را از قید کار و مسؤولیت خانه آزاد کرده و به خدمتگزارى معبد بگمارد.(۳ )
بر این اساس، پیامبر اکرم(ص) هنگام بیمارى امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به عیادت آنها آمده و به امیرالمؤمنین على(ع) پیشنهاد کردند که براى شفاى فرزندانشان نذر کنند روزه بگیرند. از این‏رو، حضرت على(ع) و فاطمه زهرا(س) و فضه نذر کردند که هر یک سه روز روزه بگیرند و بدین وسیله شکر نعمت سلامتى آن دو امام همام آورند. طولى نکشید که حال آنها خوب شد. در این هنگام، در خانه امیر مؤمنان على(ع) چیزى براى خوردن یافت نمى‏شد. به همین خاطر، آن حضرت مقدارى جو قرض گرفت. حضرت فاطمه(س) پس از آسیاب کردن جو، یک سوم آن را براى پختن آماده کرد. نان پخته شد. تعداد آنها از پنج عدد تجاوز نمى‏کرد. هر سه، روز اول را روزه گرفتند. على(ع) پس از پایان نماز به امامت رسول خدا(ص) به خانه برگشت. اینک سفره غذا در حالى که طعام اول و آخرش نان و نمک است، آماده پذیرایى از بهترین خلق خداست. آنها آماده افطار مى‏شوند، اما هنوز شروع به افطار نکرده‏اند که صداى کوبه در بلند مى‏شود. طنین صدا خود با اهل خانه سخن مى‏گوید. آرى، صدا صداى فقیرى است که تقاضاى غذا دارد. امیرالمؤمنین على(ع) صداى را که شنید، خطاب به دختر رسول خدا(ص) چنین فرمود:

فاطمه ‏جان! اى بزرگوار اهل یقین.
اى دختر بهترین خلق روى زمین!
آیا به بیچاره‏اى که دست نیاز به در خانه‏ات آورده، نظر دارى؟
به خدا شکوه مى‏کند و حاجت مى‏طلبد.
با گرسنگى و غم به سوى ما آمده است.
تمام امور در دست خداست و همه خوبیها از او نشأت مى‏گیرد.
بهشت دلپذیر به شما وعده مى‏دهد؛ همان بهشتى که بر بخیل حرام است.
حضرت زهرا(س) در جواب فرمود:
به آن گرسنه خوراک مى‏دهم و به سیر شدن او امیدوارم.
براستى که حق براى نیکان است.
به شفاعت خود آنها را به بهشت خواهم برد.
آن شب، همگى سهم خود را به فقیر دادند و با آب افطار کردند. روز دوم را روزه گرفتند. در آن روز، فاطمه زهرا(س) بخش دیگرى از جو را آسیا و سپس خمیر کرد. نان پخته شد و روز به سر آمد. وقت افطار رسید. در این میان، کودکى در زد، گفت: سلام خدا بر شما اهل بیت محمد(ص)! من یتیم و گرسنه‏ام. پدرم از مهاجرین بود و در جنگ شهید شد. از آنچه خدا به شما روزى داده به من دهید، تا خدا نیز در بهشت به شما عوض دهد.
حضرت على(ع) فرمود:
فاطمه دختر بزرگوارى چون پیامبر(ص) است که تنگ نظر نیست.
در حالى که خدا غذاى یتیم را به ما داده
و هر کس بخشش کند براى او خواهد ماند و آب و غذاى بهشتى به او داده مى‏شود.
حضرت زهرا(س) در پاسخ به دعوت همسرش این گونه سرود:
«حتما او را بر فرزندانم مقدم مى‏دارم و او را سیر مى‏کنم.»
«زیرا آنها که گرسنه‏اند بچه‏هاى منند.»
این بار هم مثل شب قبل، تمام اهل خانه خوراک خود را به یتیم دادند. روز سوم نیز باقیمانده جو را خمیر کرده و پختند و هنگام افطار، اسیرى آمد و از آنها تقاضاى غذا کرد.
امیر مؤمنان فرمود: فاطمه دختر پیامبرى است که سرور تمام انبیاست.
فاطمه‏جان! بر این اسیر گرفتار، منت بگذار؛ هر کس امروز کار خیرى انجام دهد و بذر آن را بپاشد، روز جزا محصول آن را درو خواهد کرد.
حضرت صدیقه طاهره فرمود: کف دستهایم تا آرنج تاول زده است.
به خدا قسم بچه‏ هایم گرسنه‏اند و پدر آنها در کارهاى خیر پیشگام است.
آنگاه همگى غذاى خود را به اسیر دادند.
فرداى روز سوم، امیرالمؤمنین على(ع) با دو فرزندش بر پیامبر وارد شد. بچه‏ها از شدت ضعف و گرسنگى چون جوجه مى‏لرزیدند. پیامبر(ص) چون آنها را دید پرسید:
«دخترم فاطمه کجاست؟»
حضرت على(ع) پاسخ داد: در محراب عبادت است. پیامبر(ص) برخاست و به خانه فاطمه(س) آمد و او را در حالى دید که آثار گرسنگى در چهره‏اش نمایان و چشمهایش به گودى فرو رفته بود. رسول خدا(ص) بى‏تاب شده، فرمود: خدایا، بچه‏هاى پیامبرت از گرسنگى مى‏میرند؟
جبرئیل فرود آمد و آیه نذر را قرائت نمود:
… و یطمعون الطعام على حبّه مسکینا و یتیما و اسیرا، انّما نطعمکم لوجه اللّه‏ لا نرید منکم جزاءً و لا شکورا. انّا نخاف من ربّنا یوما عبوسا قمطریرا …(۴ )
و غذا را در عین دوست داشتنش، به مسکین و یتیم و اسیر انفاق می کنند. (
[و می گویند:] ما شما را فقط برای خشنودی خدا اطعام می کنیم و انتظار هیچ پاداش و سپاسی را از شما نداریم. (
ما از پروردگارمان در روزی که روز عبوس و بسیار هولناکی است می ترسیم. (

ولایت، کوثر پاکى و نور
ولایت به منزله دژ استوارى است که ساکنان خود را از هر گونه نفوذ دشمن ایمن مى‏سازد و به مثابه واکسینه‏اى است که جان فرد و جامعه را در برابر ویروس فساد حفظ مى‏کند و چون چشمه‏سار زلالى است که هر کس خود را در آن شستشو دهد، غبار گناه از آینه دل او پاک مى‏شود. چنین کسى مى‏تواند شیطان را از وجود خود براند و او را در انجام نقشه‏هایى که مى‏کشد ناکام گرداند.
زهرا مادر امت است؛ او که تجلى نور خداست، چگونه ممکن است فرزندانش در ظلمت باشند؟! او پاکدامن است، آیا مى‏شود دامن فرزندانش آلوده باشد؟! او تزکیه شده است، آیا شایسته است که رهروانش در جهت اهداف شیاطین و استکبار قدم بردارند؟! او یکپارچه عصمت است، چگونه مى‏توان تصور کرد که پیروانش پرده عصمت را دریده باشند و لگام نفس را رها کنند؟! مگر نه این است که او به حداقل زندگى اکتفا کرد؟ آیا این دردها براى آن حضرت قابل تحمل است؟ اگر او به درگاه خدا ناله کند و به پروردگار خویش شکوه برد، خدایش چگونه تازیانه بلا بر پیکر جامعه ما خواهد نواخت؟!
حضرت فاطمه(س) مربى زنان و مردان است، او سازندگى و تربیت نسل را از خانواده آغاز کرد، چرا که هسته مرکزى اجتماع از خانواده تشکیل مى‏شود و چنانچه خانواده در معرض نور الهى قرار گیرد و از ظلمتهاى نفس، رهایى یابد، اجتماع رحمانى تحقق مى‏پذیرد. زن رکن اصلى و محور کانون خانواده است. از این‏رو، حضرت صدیقه کبرا در مقام ایفاى نقش هدایتى خود از زنان آغاز مى‏کند.

پیام عفاف و آزادگى
فاطمه زهرا(س) مى‏خواهد که زنان امتش، چون فرشته، پاک و آزاده باشند، نه بسان بردگان در اسارت نفس و شیطان! و مى‏خواهد که زنان جهان، قدر گوهر وجودى خود را بشناسند و آن را با تمام قوا پاس دارند؛ همان ارزشى که به فرموده امام صادق(ع) از طلا و نقره بالاتر است.(۵) حضرت زهرا(س) از زنان امت خود مى‏خواهد که چون مروارید پوشیده در حجاب صدف، بر تارک اجتماع و سینه تاریخ نورافشانى کنند، نه اینکه مانند زنان غرب، ارزش و جمال آنها دستاویز هر سودجوى خودکامه گشته و در ویترین مغازه‏ها به نمایش گذاشته شود. فرهنگ غربى در عرصه سخاوتمندانه خود ارزش وجودى زن را به هر نااهل و فاسدى ارزانى مى‏کند اما اسلام شأن زن را در پاسدارى از جمال و زیبایى خود مى‏داند و عرضه آن را فقط بر اهل خود، حلال و مباح مى‏شناسد.
زکوه الجمال، العفاف(۶)
زکات زیبایى، عفت و پاکدامنى است.
چنانچه زن از زیبایى خود پاسدارى نکند و خود را در معرض دید هر نامحرمى قرار دهد، نه خود روى سعادت را مى‏بیند و نه مرد طعم آرامش را مى‏چشد و نه اجتماع، امنیت را احساس مى‏کند. اسلام زن را همچون گلى مى‏داند که باید از آفتها حفظ شود تا مایه طراوت و نشاط خانواده و منشأ حیات جامعه باشد نه اینکه در معرض نگاههاى مسموم و مقاصد پلید، پژمرده و پرپر شود.

والاترین ارزش براى زن
حضرت على(ع) فرمود:
«در خدمت رسول خدا(ص) نشسته بودیم. آن حضرت فرمود: بهترین چیز براى زنان چیست؟ هیچ کس نتوانست پاسخ درست ارائه کند. من به سوى فاطمه آمدم موضوع را با او در میان گذاشتم. فاطمه زهرا(س) جواب داد: من مى‏دانم. سپس فرمود:
«خیر للنّساءِ ان لا یرین الرجال و لا یراهنّ الرجال»
«بهترین چیز براى زن این است که بیگانگان او را نبینند و او نیز آنان را نبیند.»
به نزد پیامبر بازگشتم و جواب گفتم. پیامبر فرمود: چه کسى جواب را به تو یاد داد.
عرض کردم: جواب از فاطمه است. رسول خدا(ص) با تعجب فرمود:
«فاطمهُ بضعه منى»(۷)
«فاطمه پاره تن من است»
در رابطه با عفاف، وقار، شخصیت وجودى و مسؤولیتهاى زن در روایت دیگرى آمده است که پیامبر(ص) پرسید: «زنان چه زمانى به خدا نزدیکترند؟» اصحاب نتوانستند جواب دهند. حضرت فاطمه(س) جواب داد: «وقتى که در خانه باشند» این جواب دختر پیامبر مى‏تواند تفسیر معقولى از آیه «وَ قَرْنَ فى بیوتکنَّ و لا تبّرجن تبّرج الجاهلیه الاولى»(۸)باشد.
ناگفته نماند که طرف خطاب خداوند در آیه مزبور همسران پیامبرند، لیکن در مورد هر یک از زنان مسلمان نیز مى‏تواند صادق باشد. در آیه قبل، زنان پیامبر از سخن گفتن هوس‏انگیز و مهیج، نهى شده‏اند تا از طمع و آزار بیگانگان ایمن باشند. در این آیه مى‏فرماید: در خانه ‏هایتان بمانید و همچون زنان جاهلیت در میان جمعیت ظاهر نشوید و اندام و زیبایى و زینت خود را در معرض تماشاى دیگران قرار ندهید. «قَرْنَ» به معناى سنگین و وزین بودن زن است.(۹)
در آیه ۵۹ همین سوره (احزاب) فلسفه پوشش زنان را با تعبیر «ذلک ادنى ان یُعرفن فلا یُؤذیْنَ» بیان کرده است: یعنى پوشش، نزدیکترین راه است که زنان به ستر و عفاف شناخته شوند و نااهلان و فاسدان در مقام تعقیب آنان برنیایند و به آنها اذیت و بى‏احترامى نکنند و نگاه هوس‏آلود و پرتمنا به آنان نداشته باشند.(۱۰)خوشبختى زنان را در چیزى جستجو مى‏کند که حافظ شخصیت و شرافت آنان باشد. بالاترین مقام زن را در ایفاى مسؤولیتهاى خانه و انجام وظایفى که منطبق با ساختار وجودى اوست مى‏داند.
باید توجه داشت که این دیدگاه به معناى خانه‏نشین کردن زن نیست. او نمى‏گوید زنان به کنج خانه پناه برند که آفتاب، سایه آنها را نبیند، زیرا او خود این گونه نبود و از زنان نیز چنین انتظارى ندارد و رفتار او براى مردم حجت است. آن حضرت در متن اجتماع حضور فعال داشت، اما به قدرى مراقب رفتار و حافظ شخصیت خود بود که حتى بوى او را نامحرم استشمام نکرد.
حضور زنان در صحنه‏هاى فرهنگى، سیاسى، دفاعى … نه تنها منع نشده، بلکه در مواردى که ضرورت ایجاب کند، واجب شده است. به عنوان مثال، چنانچه جامعه اسلامى به پزشک، معلم، پرستار، … نیاز داشته باشد بر زنان واجب کفایى است که به فراگیرى چنین تخصصهایى رو آورند. سخنرانیهاى حضرت زهرا(س) در مسجد مدینه و همراهى ایشان در هجرت و حضورش در دفاع از مقام امامت و ولایت و ایستادگى در برابر مهاجرین در حادثه درب خانه، و حضور دختران بزرگوارش در صحنه کربلا و سخنرانیهاى آنان در کوفه و شام دلیل روشنى بر این مدعاست.

شفاعت، روح امیدوارى
شَفْع به معناى زوج و جفت است. شفاعت به منزله آن است که شفیع با وسیله ناقصى که شفاعت‏خواه دارد، ضمیمه شده و بر اثر آن شفاعت‏خواه مى‏تواند ضعف و نقص خود را در نیل به هدف جبران نموده و به مقصود خود برسد.
شفاعت یکى از افتخارات مذهب شیعه است که روح امیدوارى را در انسان زنده مى‏کند. انسان با چشمداشت به رحمت و مغفرت الهى آینده‏اى روشن براى خود ترسیم مى‏کند. این بینش در گفتار و کردار آینده او تأثیر گذاشته و به آن جهت مى‏بخشد.
اساس شفاعت، معرفت و محبت شفیع است. خداى تبارک و تعالى بر اساس محبت به بندگان، رسولان خود را مأمور کرد تا مشعل نور و پرچمدار هدایت باشند و آنان نیز بدون هیچ گونه انتظارى رسالت خود را به پایان رساندند.
«قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فى القربى»(۱۱)
بگو از شما هیچ اجر و پاداشى نمى‏خواهم، جز دوستى خویشانم.
به نظر تمام مفسرین شیعه و بیشتر مفسرین اهل سنت منظور از «قربى» حضرت فاطمه(س)، حضرت على(ع) و فرزندان آنها است.(۱۲)در روایتى از رسول اکرم(ص) چنین آمده است:
«من مات على حب آل‏محمد(ص) مات شهیدا»
کسى که با دوستى آل‏محمد(ص) از دنیا برود، شهید و آمرزیده است.
چنین شخصى توبه‏اش پذیرفته و ایمانش کامل است و فرشتگان به او مژده بهشت و ترفیع درجه مى‏دهند. او را همچون عروس که به خانه داماد مى‏رود به بهشت وارد مى‏کنند. دو در از بهشت در قبر به رویش باز مى‏شود و قبر او زیارتگاه ملائک مى‏گردد؛ اما آنکه دشمن آل‏محمد(ص) باشد، در روز قیامت در حالى وارد مى‏شود، که در پیشانى‏اش نوشته شده: «مأیوس از رحمت خدا» و به هیچ وجه بوى بهشت را استشمام نمى‏کند.
خداوند منصب شفاعت را به انبیا، اوصیا و ملائک که از مقربترین مخلوقات هستند، اعطا کرده است. پس شفیع کسى است که در پیشگاه ربوبى بالاترین درجه را داراست و بزرگترین فدیه را نثار کرده و والاترین شخصیت را کسب کرده است. فاطمه که روح و جان پیامبر امت(ص) بوده و مادر و همسر شهید است و خود نیز شهیده است و وسیله هدایت بندگان و دریاى خیر و کمال و برکت است، شفاعت خود را این گونه متجلى می ‏کند:
چون پیامبر خدا(ص) حضرت فاطمه(س) را به عقد امیرالمؤمنین على(ع) در آورد و مهر او را درهمى که از فروش زره حضرت على(ع) به دست آمده بود قرار داد، فاطمه زهرا(س) به پدر عرض کرد مى‏خواهم مهرم را ببخشم و در مقابل آن از خداوند بخشش امت شما را درخواست کنم. جبرئیل نازل شد و با خود پارچه‏اى از حریر آورد که در آن نوشته شده بود: «خداوند مهر فاطمه(س) را شفاعت گنهکاران قرار داد.» حضرت زهرا(س) هنگام احتضار وصیت کرد آن پارچه را روى سینه‏اش در زیر کفن بگذارند و فرمود: روز قیامت آن را به دست مى‏گیرم و از امت پدرم شفاعت مى‏کنم.(۱۳)
آرى آن حضرت از لذتها و امکانات دنیا چشم پوشید و در ازاى آن، رهایى امت خود را از خدا طلب کرد. در واپسین لحظات عمر شریفش در اندیشه سرنوشت مردم بود و براى آنان از خدا آمرزش خواست.
ناگفته نماند که بنده نباید از شفاعت سوء استفاده کند و آن را وسیله لجام گسیختگى و نفس پرستى قرار دهد و تنها به این دلخوش باشد که از شفاعت بهره‏مند است. بلکه کسى که امید شفاعت دارد، مسؤولیتش سنگین‏تر است و چون خود را به محبوب نسبت مى‏دهد باید خود را به صفات و کمالات آنان زینت دهد و از گناهان اجتناب نماید و تا مى‏تواند خود را از نقص به کمال و از ضعف به قوّت برساند، زیرا همچنان که اعمال انسان در رستاخیز تجسم پیدا مى‏کند، دوستیها و دشمنیها نیز تمثیل یافته و صورت عینى پیدا مى‏کند و آن کس که در دنیا براى خود رهبر و پیشوا انتخاب کرده به دنبال او حرکت نموده، در قیامت به وسیله همان رهبر به مقصد نور یا نار رهنمون مى‏شود. وقتى امامى سبب هدایت پیروان خود مى‏شود، این رابطه در رستاخیز عینیت پیدا مى‏کند، چنان که رابطه با رهبرى که باعث گمراهى پیروان خود شده نیز در آن عالم تجسم مى‏یابد.
قرآن می ‏فرماید:
«یوم ندعوا کلّ اناسٍ بامامهم»(۱۴)
روزى که هر مأمومى را با پیشوایش فرا خوانیم.
پس مى‏توان گفت شفاعت، ثمره اطاعت و پیروى از رهبر است و هر اندازه که رهبر در هدایت پیروان خود به سوى کمال قویتر باشد، به همان اندازه شعاع شفاعتش گسترده‏تر است. بنابراین اگر رسول اکرم(ص) بزرگترین شفیع است، به دلیل شعاع جهانى هدایت اوست. اگر امام حسین(ع) شفیع است به پاس ایثار و از خود گذشتگى در راه دین است و اگر حضرت فاطمه(س) پیروان خود را به بهشت مى‏برد، به خاطر نقش جاودانه ارشادى او و فرزندانش است.
جابر مى‏گوید به امام باقر(ع) عرض کردم یک حدیث شاد در باره جده‏ات فاطمه زهرا(س) براى من بگویید تا وقتى آن را براى شیعیان مى‏خوانم خوشحال شوند. آن حضرت از قول پدرانش نقل کرد که پیامبر(ص) فرمود: خداوند روز قیامت منبرهایى از نور قرار مى‏دهد. منبر من از همه بالاتر است. خدا به من مى‏فرماید: اى محمد! سخنرانى کن. من سخنرانى مى‏کنم. پس از آن على و حسنین سخنرانى مى‏کنند. پس منادى صدا مى‏زند کجاست فاطمه دختر پیامبر؟ کجاست خدیجه دختر خویلد؟ کجاست مریم دختر عمران؟ کجاست آسیه دختر مزاحم؟ کجاست ام‏کلثوم مادر یحیى،
آنها برمی خیزند، خداوند مى‏فرماید: امروز، بزرگى از آن کیست؟ جواب داده مى‏شود براى خداى واحد قهار. خداوند مى‏فرماید: «من بزرگى را به محمد و على و فاطمه و حسن و حسین دادم. اى مردم! سرها را به زیر اندازید و چشمها را ببندید، این فاطمه است که به سوى بهشت مى‏رود. چون فاطمه به در بهشت مى‏رسد، مى‏ایستد. سؤال مى‏شود، چرا ایستادى؟ فاطمه جواب مى‏دهد مى‏خواهم مقام خود را بشناسم. خداوند می ‏فرماید: برگرد و دست هر کس که در قلبش محبت تو و فرزندانت باشد بگیر و داخل بهشت کن.» اى جابر! در آن روز فاطمه شیعیان و دوستان خود را چون مرغى که دانه‏هاى سالم را از ناسالم جدا مى‏سازد انتخاب مى‏کند.(۱۵)
بدیهى است کسى که دوستدار حضرت فاطمه(س) و فرزندان او باشد سعى مى‏کند که روش آنها را الگو و سرمشق زندگى خود قرار دهد و به آنان اقتدا کند، زیرا به یک معنا «بهشت را به بها مى‏دهند نه به بهانه» و حضرت زهرا(س) نیز از چنین افرادى شفاعت مى‏کند.
در پایان به قسمتى از زیارتنامه آن حضرت اشاره مى‏کنیم که ولایت او مایه تطهیر نفوس و پاکى دل و اصلاح عمل است.
«فَانِّا نَسْئلکَ اِنْ صدّقناک الاّ الحقتِنا بِتصدیقنا لهما لِنُبَشِّرَ انفسنا بانّا قد طهرنا بولایتک»(۱۶)
«اى فاطمه»، ما از شما مى‏خواهیم که چون تصدیق کننده شما هستیم خدا ما را به واسطه این اعتقاد و محبت به پیامبر و جانشینش على ملحق گرداند تا به ما مژده رسد که به واسطه دوستى شما نفوس ما از گناه پاک گشته و از هر نقصى رهایى یابیم.»
به امید آنکه تشنگان ولایتش از شراب محبتش سیراب و به جمال فرزند عزیزش حضرت مهدى(عج) دلشاد گردند.
پاورقى
1 ـ حشر، آیه ۸.
2 ـ تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۵۱۹؛ مجمع‏البیان، ج۹، تفسیر سوره حشر، ریاحین‏الشریعه، ج۱، ص۱۵۷؛ فاطمه بهجه قلب المصطفى، ص۳۵.
3 ـ آل‏عمران، آیه ۳۶.
4 ـ سوره دهر؛ تفسیر کشف‏الاسرار، ج۱۰، ص۳۲۰؛ مجمع‏البیان، ج۱۰، ص۴۰۴؛ فاطمه من المهد الى اللحد، ص۲۴۳؛ فاطمه بهجه قلب المصطفى، ص۲۵۵ ـ ۲۵۶.
5 ـ امام صادق(ع): «لیس للمرأه خطرً، لا لصالحتهن و لا لصالحتهنَ، اما صالحتهن فلیس خطرها الذهب و الفضّه، هى خیر من الذهب و الفضه، و اما صالحتهن فلیس التراب خطرها، التراب خیرً منها»، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۲۳۶.
6 ـ غررالحکم.
7 ـ کشف‏الغمه، ج۲، ص۹۲؛ احقاق الحق، ج۱۰، ص۲۵۷؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۹۲؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۱۴۱.
8 ـ سوره احزاب، آیه ۳۳.
9 ـ تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۲۹۰.
10 ـ اطیب‏البیان، ج۱۱، ص۴۸۱؛ مجمع‏البیان، ج۲۰، ص۱۷۷؛ مخزن‏العرفان، ج۸، ص۲۵۴؛ التفسیر الکبیر، ج۱۳، ص۲۳۰.
11 ـ سوره شورا، آیه ۲۳.
12 ـ اطیب‏البیان، ج۱۱، ص۴۸۱؛ مجمع‏البیان، ج۱۰، ص۲۸؛ الدّر المنشور، ج۷، ص۳۴۶؛ تبیان، ج۹، ص۱۵۸.
13 ـ احقاق الحق، ج۱۰، ص۳۶۷؛ فاطمه بهجه قلب المصطفى، ص۳۴۴.
14 ـ سوره اسراء، آیه ۷۱.
15 ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۶۴؛ فاطمه بهجه قلب المصطفى، ص۶۱۵.
16 ـ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمى، ص۵۷۱.

پربیننده‌ها پربحث‌ها
فاجعه در راه است: چرا نظارت ضعیف بر بیمه‌های آنلاین، جیب شما را هدف گرفته است؟