به گزارش صدآنلاین؛ عظمت نهجالبلاغه چنان است که نهتنها علمای مسلمان بلکه اندیشمندان غیرمسلمان نیز به آن توجه ویژه داشتهاند. این کتاب که مجموعهای از سخنان و نامههای امیرالمؤمنین علی(ع) است، فراتر از مرز مذهب، دستورالعملی برای زیستن انسانی و عادلانه ارائه میدهد.
نهجالبلاغه منبعی بینظیر از حکمت سیاسی در اسلام به شمار میرود و در طول تاریخ اندیشمندان بسیاری از آن بهره بردهاند. از جمله میرزای شیرازی و محمد عبده که از نخستین مروّجان اندیشههای علوی بودند. در دوران مشروطه، نهجالبلاغه نقش مهمی در شکلگیری اندیشه عدالتخواهی داشت و این تأثیر را میتوان به روشنی در کتاب ارزشمند تنبیهالامه و تنزیهالمله اثر آیتالله نائینی دید. شهید مطهری نیز در کتاب نهضتهای اسلامی در صد سال اخیر مینویسد: «هیچکس همچون نائینی نتوانسته تفسیر دقیقی از توحید عملی و سیاسی اسلام بر پایه قرآن و نهجالبلاغه ارائه کند.»
در دهه چهل شمسی، همزمان با شکلگیری نهضت اسلامی ایران، توجه به نهجالبلاغه بار دیگر اوج گرفت. امام خمینی(ره) و اندیشمندانی چون آیتالله طالقانی، آیتالله خامنهای، شهید مطهری، محمدتقی شریعتی، علی شریعتی و محمدرضا حکیمی، از این کتاب برای تبیین اصول حکمت سیاسی اسلام الهام گرفتند.
امیرالمؤمنین(ع) در حکمت ۴۳ نهجالبلاغه درباره خباب بنارت میفرمایند:
«رَحِمَ اللهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ، فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً، وَ هَاجَرَ طَائِعاً، وَ قَنِعَ بِالْکَفَافِ، وَ رَضِیَ عَنِ اللَّهِ، وَ عَاشَ مُجَاهِداً.»
خداوند خباب بنارت را رحمت کند؛ او با رغبت اسلام آورد، از روی اطاعت هجرت کرد، به اندک قانع بود، از خدا خشنود بود و در راه حق مجاهدت کرد.
در پیام امام امیرالمؤمنین(ع) آمده است: خباب بنارت از پیشگامان اسلام و از اصحاب نزدیک پیامبر(ص) بود. او در زمان جاهلیت به اسارت گرفته شد و در مکه فروخته شد اما بعدها آزاد گردید. ششمین فردی بود که اسلام آورد و به همین دلیل شکنجههای سختی از مشرکان مکه دید. خلیفه دوم زمانی پشت او را دید که هنوز آثار سوختگیهای ناشی از شکنجه مشرکان بر بدنش باقی بود. خباب در جنگ بدر و دیگر غزوات همراه پیامبر(ص) بود، در سالهای پایانی عمرش به کوفه رفت و در سال ۳۷ یا ۳۹ هجری درگذشت. او فرزندی به نام عبدالله داشت که از شیعیان مخلص علی(ع) بود و همراه همسرش به دست خوارج به طرز فجیعی به شهادت رسید.
اسلام زبانی و اسلام قلبی
حجتالاسلام حمیدرضا مهدوی ارفع در تفسیر این حکمت میگوید: نخستین ویژگی که امیرالمؤمنین(ع) در ستایش خباب بنارت بیان کردند این بود که او «راغباً» اسلام آورد؛ یعنی با میل قلبی و نه از روی اجبار یا مصلحت.
او توضیح میدهد: ما دو نوع اسلام داریم؛ یکی اسلام زبانی که از ترس جان یا برای منافع دنیوی پذیرفته میشود، و دیگری اسلام حقیقی که از درون انسان میجوشد. امیرالمؤمنین(ع) در نامه ۱۷ نهجالبلاغه خطاب به بنیامیه میفرمایند:
«وقتی خداوند عرب را فوجفوج در دین خود وارد کرد، برخی با میل و برخی با اجبار اسلام آوردند، و شما بنیامیه از روی رغبت به دنیا یا ترس از جان و مال به اسلام درآمدید.»
ایشان در خطبه ۱۹۲ نیز میفرمایند:
«اگر پیامبران اهل قدرت، شوکت و ثروت بودند، مردم به راحتی به آنان ایمان میآوردند؛ اما این ایمان از روی ترس از قدرت یا طمع به دنیا بود، نه از روی عقل و ایمان واقعی.»
در نتیجه، امیرالمؤمنین(ع) تأکید میفرمایند که پیامبران در فقر و سادگی ظاهر میشدند تا ایمان مردم بر پایه تعقل و انتخاب درونی باشد، نه بر اساس ترس یا طمع. اگر انبیا همچون پادشاهان ثروتمند بودند، ایمان مردم حقیقی نمیشد بلکه ظاهری و مصلحتی بود.
به همین دلیل، راه انبیا همیشه با سادهزیستی و تواضع همراه بود تا انسانها با اختیار و عقل به حق روی آورند، نه به اجبار و طمع دنیا.