به گزارش صد آنلاین؛ مرحوم آیت الله مشکینی در یکی از جلسات اخلاق خود به موضوع «اهمیت تقوا در زندگی عالمانه» اشاره کردند که تقدیم شما فرهیختگان می شود.
بسم الله الرحمن الرحیم؛ انسان، گاه در مسیر زندگی خود، به دلایل گوناگون دچار لغزش میشود؛ گاه مرتکب رفتارهایی برخلاف اخلاق میگردد و گاه گرفتار گناه میشود؛ اما آنچه اهمیت دارد، بازگشت و جبران است.
این جبران، ممکن است در قالب دعاها و مناجاتهای خالصانهای باشد که در خلوتهای خود انجام میدهیم.
ممکن است در شکل زیارتهایی باشد که انجام میدهیم، یا دو رکعت نمازی که با دلی شکسته میخوانیم و در پی آن، سلامی از راه دور نثار یکی از اولیای الهی میکنیم.
همهٔ این اعمال، نهتنها روح انسان را صفا میبخشند، بلکه او را به جلو میبرند و آثار گناهان را از وجودش میزدایند.
گناه، پدیدهای است، اما غفلت از آن، امری بهمراتب خطرناکتر است.
عبدالله بن مسعود میگوید: «در محضر پیامبر گرامی اسلام بودم که فرمودند: از گناهان کوچک بپرهیزید؛ چراکه آنها همچون آتشی هستند که هیزم را آرامآرام میسوزانند.»
گناه، هرچند کوچک، ممکن است اساس خیرات انسان را از بین ببرد.
چنانکه در روایت آمده، گاهی انسان به دلیل ارتکاب گناهی، دانشی را که آموخته، فراموش میکند و نمیفهمد چرا بهسرعت از یاد میبرد.
آن گناه، مانند پاککنی است که بر صفحهٔ ذهن کشیده میشود و دانستهها را محو میسازد.
در حدیثی دیگر آمده است: گناه، ممکن است مانعی باشد که انسان را از ارتباط شبانه با پروردگار محروم سازد.
گاه فردی بهدلیل گناهی که مرتکب شده، در خلوت شب، دیگر نمیتواند با خدای خود سخن بگوید و این برای او به صورت بیمهری الهی ظاهر میشود.
چه فاجعهای است اگر انسانی که تا دیروز مورد محبت خداوند بوده، امروز در زمرهٔ بیمهروَشان قرار گیرد!
اینجاست که برخی آیات و عبارات، انسان را بهشدت تکان میدهند.
گاه فرد در آن روزِ بزرگ، با فریادی جانکاه میگوید: «یا لَیتَها کانَتِ القاضِیَه»، ای کاش حاکمی میآمد و کار مرا یکسره میکرد؛ ای کاش میمُردم و کسی از اعمالم آگاه نمیشد! این، پشیمانی و اندوهی است که گناه در روز قیامت برای انسان به بار میآورد.
گناهان مراتب دارند: برخی بزرگ و برخی کوچکاند. اما حتی یک کلمهٔ نابجا از زبان اولیای الهی نیز، جای تذکر و تنبیه دارد.
روزی که حضرت یوسف علیهالسلام بهناحق، به جرم پاکدامنی و عفاف به زندان افتاد، پس از پنج سال، دو تن از زندانیان که خواب دیده بودند، نزد او آمدند تا تعبیر رؤیای خود را جویا شوند.
یکی از آنان قرار بود کشته شود و دیگری، مقام خود را نزد سلطان باز یابد.
حضرت یوسف، پس از تعبیر خواب آنان، هنگام خداحافظی، خطاب به آنکه میدانست آزاد خواهد شد، گفت: «مرا نزد اربابت یاد کن».
همین یک جمله را که گفت، بلافاصله در آیه آمده است: «فَلَبِثَ فِی السِّجنِ بِضعَ سِنینَ». یعنی پس از آن، چندین سال دیگر در زندان باقی ماند.
چرا؟ چون گفت: «اذکرنی عند ربک»؛ «مرا نزد اربابت یاد کن».
و این جمله، برای پیامبری چون یوسف که باید پیوند مستقیم و بیواسطه با خداوند داشته باشد، ترک اولی محسوب میشد.
انبیا مرتکب گناه نمیشوند؛ نه گناه کبیره و نه صغیره، نه در کودکی و نه در بزرگی، نه قبل از نبوت و نه پس از آن. حتی چیزی چون مکر و خدعه هم از آنها سر نمیزند.
پس این تذکر به یوسف، در قالب «ترک اولی» بود، تا انسان دریابد که اگر میخواهد در پیشگاه الهی مقامی یابد، باید حتی از بیان چنین جملاتی نیز پرهیز کند.
در ادامهٔ ماجرا آمده است که جبرئیل به حضور یوسف آمد. یوسف به او نگاه کرد و جبرئیل، زمین را شکافت و در دل سنگی، کرمی را به او نشان داد که در دهانش برگ سبزی بود.
گفت: «میدانی این برگ چگونه به این کرم در دل سنگ رسیده است؟ از کدام درخت افتاده، چه حیوانی مأمور حمل آن بوده و چگونه قطعهقطعه شده تا به اینجا رسیده است؟ خداوند، روزی این کرم را در دل سنگ تأمین کرده، آنوقت تو ای یوسف، از یاد خدا غافل شدی و از بندهای خواستی وساطت کند؟»
اما یوسف، این ترک اولی را جبران کرد. انسان است و ممکن است دچار غفلت یا لغزش شود؛ اما مهم آن است که بهسرعت جبران کند.
یوسف نیز چنین کرد. آنقدر گریست که زندانیان از شدت گریهاش ناراحت شدند. با اشکها و تضرعهایش، آن خطا را جبران کرد.
در تفسیر آیهٔ «وَ ثِیابَکَ فَطَهِّر»، نیز برخی علما گفتهاند: این آیه تنها دربارهٔ لباس ظاهری نیست، بلکه فراتر از آن است؛ «لباس روح» انسان را نیز باید از آلودگی گناه پاک کرد.
همانگونه که لباس جسم را از نجاست میشوییم، جان و دل را نیز باید از پلیدی گناه تطهیر نمود.
در منابع حدیثی آمده است که جوانی نزد حضرت عیسی و یحیی علیهماالسلام آمد و به گناهی اعتراف کرد.
قرار شد فردا سنگسار شود. او را تا نیمه در خاک دفن کردند و مردم گرد آمدند.
پیش از اجرای حکم، گفت: «از شما یک خواهش دارم. تنها کسانی به من سنگ بزنند که خود آلوده به گناه نباشند.»
سپس سؤالی را مطرح کرد که قلب هر انسان بیداری را به لرزه میاندازد: «آیا آب نجس، چیزی را پاک میکند؟ آیا خفتگان، خفتگان دیگر را بیدار میکنند؟ آیا آلودهها، دیگران را تطهیر میکنند؟»
خود را پاکیزه کنید ای دوستان، ای برادران و خواهران، تا جامعه را پاک کنید. به خدا سوگند، این ملت بیش از آنکه به دانش ما نیازمند باشد، به تقوای ما محتاج است. متقی باشید.