به گزارش صد آنلاین، در سلسله نوشتارهای حضرت آیت الله صافی گلپایگانی (قدس سره) مربوط به روز دوازدهم ماه رمضان روز عقد اخوت و برادری و عقد اخوت بین پیامبر و امیر المومنین علی علیهما السلام، معظم له به این واقعه مهم پرداخته اند.
یکی دیگر از مناسبت ها و اتفاقات تاریخی که در ماه مبارک رمضان به وقوع پیوست، عقد اخوت و پیمان برادری بود که – بنابه نقل شیخ مفید – در روز دوازدهم ماه رمضان، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بین اصحاب عقد اخوّت بست و بین خود و علی نیز پیوند برادری برقرار کرد.
همان گونه که می دانید اسلام دین برادری و اخوّت، برابری و هم فکری، هم قدمی و مساوات است؛ و اهل جهان را اعضای یک خانواده می داند. رنگ و نژاد، توانگری و تهی دستی، حکومت و عناوین دنیوی را سبب امتیاز فرد بر افراد نشناخته؛ و فاصله ها را از میان برداشته و تنها امتیاز و ملاک برتری را «تقوا» دانسته است. امتیازی که هرگز سبب غرور و تکبّر و سوء استفاده و فاصله گرفتن از دیگران نمی شود.
عقیده توحید و یکتاپرستی، هسته مرکزی این دین، و منبع احساس برادری با خلق خداست. هیچ مادّه و غذا و هیچ عقیده و خوی و خصلتی مانند عقیده توحید در نیک بختی و سعادت افراد بشر، سودمند نیست. قرآن کریم می فرماید:
﴿إِنَّ هذِهِ اُمَّتُکمْ اُمَّهً واحِدَهً وَاَنَا رَبُّکمْ فَاعْبُدُونِ﴾؛
«این آیین شما، آیین یگانه ای است (مشترکِ بین همه ادیان است) و من پروردگار شمایم، پس مرا بندگی کنید».
قرآن بین افراد، به مال و ثروت، مقام و حکومت، جمعیت و تعداد، رنگ و جنس، مقایسه و مسابقه قرار نداده است. عرب با عجم، و سفید پوست با سیاه پوست برابر است؛ چراکه این افراد از نظر قرآن و حقوق انسانی و اسلامی با هم برابرند، و انسانیت انسان و کمال آدمیت، به این امور وابسته نیست.
قرآن، هنگام مقایسه میان افراد، علم وتقوا و عبادت و ایمان را میزان فضیلت قرار داده است.
در آیات ذیل دقّت کنید که چگونه بشر را به فضایل علم و تقوا و ایمان، ترغیب و تشویق فرموده است:
۱. ﴿أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیلِ ساجِداً وَقائِماً یحْذَرُ الآخِرَهَ وَیرْجُو رَحْمَهَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذینَ یعْلَمُونَ وَالَّذینَ لا یعْلَمُونَ﴾؛
«آیا کسی که به شب هنگام، از بیم آخرت و به امید رحمت پروردگار، درحال قیام و سجود است (مانند کسی است که چنین نمی کند؟)، آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند مساوی هستند؟».
۲. ﴿أَفَمَنْ حَقَّ عَلَیهِ کلِمَهُ الْعَذابِ اَفَاَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النّارِ﴾؛
«آیا کسی که عذاب الهی بر او واجب گشته است را می توانی از آتش نجات دهی؟».
۳. ﴿أَفَمَنْ یتَّقی بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذابِ یوْمَ الْقِیامَهِ﴾؛
«آیا کسی که می خواهد خود را به وسیله صورتش از عذاب بد دوزخ حفظ کند؟».
۴. ﴿أَفَمَنْ کانَ مُومِناً کمَنْ کانَ فاسِقاً لا یسْتَوُونَ﴾؛
«آیا کسی که ایمان دارد، مانند فرد بدکار است؟ آنها مساوی نمی باشند؟».
۵. ﴿أَفمَنْ کانَ عَلی بَینَه مِنْ رَبِّهِ کمَنْ زُینَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ﴾؛
«آیا کسی که معتقد به حجت های پروردگار خویش می باشد، مانند کسی است که کردار بدش برای او زیبا جلوه گر شده است؟».
۶. ﴿أَفَمَنْ اَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی تَقْوی مِنَ اللهِ وَرِضْوانٍ خَیرٌ أَمْ مَنْ اُسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی شَفا جُرُف هارٍ فَانْهارَ بِهِ فی نارِ جَهَنَّمَ﴾؛
«آیا کسی که مسجدی بسازد که بنیادش بر تقوای الهی و خشنودی او استوار است، برتر می باشد یا کسی که بنایی را بر لبه زمینی که زیر آن خالی و کناره آن شکسته می باشد برپا کند که به ویرانی کشیده به جهنم درافتد؟».
۷. ﴿أَفَمَنْ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللهِ کمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللهِ﴾؛
«آیا کسی که از خشنودی خدا پیروی می کند، مانند کسی است که خشم الهی را به دست آورد؟».
۸. ﴿أَفَمَنِ یمْشی مُکبّاً عَلی وَجْهِهِ اَهْدی اَمَّنْ یمْشی سَوِیاً عَلی صِراط مُسْتَقیمٍ﴾؛
«آیا کسی که افتاده بر روی خویش راه می رود ـ جایی را نمی بیند و از اطراف خود مطلع نیست ـ هدایت یافته تر است یا آن کس که ایستاده، بر راه راست حرکت می کند؟».
۹. ﴿أَفَمَنْ یهْدی إِلَی الْحَقِّ أَحقُّ أَنْ یتَّبَعَ أَمَّنْ لا یهْدی إِلّا أَنْ یهْدی﴾؛
«آیا کسی که به سوی حق هدایت شده است، برای اطاعت و پیروی شایسته تر است، یا آنکه هدایت نیافته است، مگر اینکه راهنمایی شود؟».
۱۰. ﴿أَفَمَنْ یعْلَمُ أَنَّما اُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک الْحَقُّ کمَنْ هُوَ أَعْمی﴾؛
«آیا کسی که می داند آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده حق است، مانند فرد کور (گمراه) می باشد؟».
۱۱. ﴿أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلا هُمْ یحْزَنُونَ﴾؛
«آگاه باشید که بر اولیای خدا ترسی نیست و غمگین نمی باشند».
۱۲. ﴿إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَاللهِ أَتْقیکمْ﴾؛
«به درستی که باتقواترین شما پرهیزکارترین تان می باشد».
۱۳. ﴿أَلَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ طُوبی لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبِ﴾؛
«آنان که ایمان آورده و اعمال نیک انجام می دهند، خوشا بر احوالشان و چه نیک بازگشتگاهی دارند».
۱۴. ﴿أَلَّذینَ آمَنُوا وَکانُوا یتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْری﴾؛
«بر آنان که ایمان آورده و تقوا پیشه می سازند، مژده باد».
۱۵. ﴿أَمَّا الَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ فَلَهُمْ جَنّاتُ الْمَأْوی﴾؛
«آنان که ایمان آورده و اعمال نیک انجام می دهند، برای آنها بهشت هایی است که محلّ اقامت آنهاست».
۱۶. ﴿أَمْ نَجْعَلُ الَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُو الصّالِحاتِ کالْمُفْسِدینَ فِی الاَْرْضِ﴾.
«آیا افراد مومن و نیکوکار را مانند فسادگران در زمین قرار می دهیم؟».
و آیات دیگر که با صراحت براین نکته دلالت دارند که یگانه عاملی که باعث امتیاز، و سبب رستگاری، و نجات بشر است، علم، ایمان، عمل صالح، تقوا و استقامت است.
قرآن در خطابات جمعی که مخاطب آن افراد خاصّی نبوده اند، اصل یک کشور، یک اقلیم، یک منطقه، یک زبان و یا یک نژاد را مخاطب قرار نداده، تا کسی گمان کند این گونه مشخصّات، سبب امتیاز، و موردنظر اسلام است و کسانی که مخاطب شده اند، آن را دستاویز برتری خود بر سایر ملل قرار دهند؛ بلکه مخاطب به این گونه خطابات، عموم بشر می باشند.
مانند آیات ذیل:
۱ . ﴿قُلْ یا أَیهَا النّاسُ إِنّی رَسُولُ اللهِ إِلَیکمْ جَمیعاً﴾؛
«ای مردم، من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم».
۲ . ﴿یا اَیهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکمْ إِنَّ زَلْزَلَهَ السّاعَهِ شَیءٌ عَظیمٌ﴾؛
«ای مردم، از پروردگارتان پروا داشته باشید؛ زیرا که زلزله قیامت چیز عظیمی است».
۳ . ﴿یا أَیهَا النّاسُ اذْکرُوا نِعْمَهَ اللهِ علَیکمْ﴾؛
«ای مردم، نعمت خدا را بر خودتان به یاد آورید».
۴ . ﴿یا أَیهَا النّاسُ قَدْ جائَتْکمْ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّکمْ﴾؛
«ای مردم، موعظه ای از جانب پروردگارتان بر شما آمد».
۵ . ﴿یا أَیهَا النّاسُ اتَّقُوْا رَبَّکمُ الَّذی خَلَقَکمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَه وَخَلَقَ مِنْها زَوْجَها وبَثَّ مِنْهُما رِجالاً کثیراً وَنِساءً﴾.
«ای مردم، از پروردگارتان که شما را از یک نفر آفرید و از او، همسرش را قرار داد و از آن دو، مردان و زنان بسیاری را پراکنده ساخت، بترسید».
در این آیه، علاوه براینکه عموم بشر را مخاطب قرار داده، اصل و نسب زن و مرد را واحد اعلام کرده، و در آن عصری که هنوز پاره ای از اُمَم در انسانیت زن بحث داشتند . قرآن مجید او را مانند مردها، انسان معرّفی کرد و انسانیت او را به طور قاطع و تردیدناپذیر، اعلام فرمود و در آیه دیگر می فرماید:
﴿یا أَیهَا النّاسُ إِنّا خَلْقْناکم مِنْ ذَکر وَاُنْثی﴾
«ای مردم، ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم».
از اینجا معلوم می شود که اسلام، یک دین و برنامه جهانی و آیین برادری و همگانی است.
البتّه در بعضی موارد، خطاباتی به طوایف ویژه ای وجود دارد؛ مانند:
﴿یا أَهْلَ الْکتابِ تَعالَوا إِلی کلِمَهٍ سَواءٍ﴾
«ای اهل کتاب، بیایید تا بر محور مطلبی که بین ما و شما مشترک است گرد آییم».
که این گونه خطابات نیز تأیید همان خطابات عمومی و دعوت به توحید و یک رنگی و قبول اسلام است.
مواردی که مومنین، به «یا أیهَا الَّذِینَ آمَنُوا» مخاطب شده اند، ازاین جهت است که در این موارد موضوعی که در خطاب، طرف توجّه بوده، ازقبیل احکام و اموری بوده است که طبعاً باید مومنین به آن خطاب شده و از آنها خواسته شود.
علاوه براین، خصوصیت ایمان و اسلام که در خطاب «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا» عنوان شده، خصوصیتی است که تحصیل آن، برای هر کس ممکن است. رنگ اسلام و رنگ ایمان به خدا، رنگی است که برای هرکسی اعمّ از زن و مرد، غنی و فقیر، آسیایی و اروپایی، و عرب و عجم شایسته است؛ رنگ فطرت بشر است و هر انسانی آن را در فطرت خود دارد و نباید رنگ های دیگر را حجاب و حایل آن قرار داد.
این رنگ، مثل رنگ وطن، نژاد، قوم و زبان سبب تفرقه و جدایی نیست؛ زیرا به قوم خاصّ و اهل یک کشور اختصاص ندارد.
در حدیث است که روزی «ابوذر غفّاری» را با غلام سیاهی در محضر شریف رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دیدند که احتمالاً در حال گفت وگو یا محاکمه ای بودند؛ ابوذر در میان سخن به او گفت:
یا ابْنَ السَّوْداءِ!
ای پسر سیاه پوست!
پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، ناراحت و غضبناک شد و فرمود:
سفیدپوست زاده بر سیاه پوست زاده برتری ندارد جز با تقوا و پرهیزکاری و یا با عمل خوب و صالح.
«طَفَّ الصّاعُ طَفَّ الصّاعُ، لَیسَ لِإِبْنِ الْبَیضاءِ عَلَی ابْنِ السَّوْداءِ فَضْلٌ إِلّا بِالتَّقْوی أَوْ بِعَمَلٍ صالحٍ»؛
همانند هم هستید و به یکدیگر برتری ندارید مگر به تقوی یا عمل صالح.
فَوَضَعَ أَبُوذَرٍّ خَدَّهُ عَلَی الأَرْضِ وَ قالَ لِلْأَسْوَدِ: قُمْ فَطَأْ عَلی خَدّی، تَکْفیراً لَهُ عَنْ قَوْلِه.ِ
ابوذر به کفّاره این سخنی که گفت، صورت خود را بر زمین گذاشت و به آن سیاه پوست گفت: برخیز و با پای خود صورت مرا به زمین بمال.
اسلام اعلام کرد که خدا یک نژاد، قوم و ملّتی را از جهت حقوق، بر دیگران برنگزیده و رستگاری را در انحصارِ اهل یک کشور، یا یک نژاد قرار نداده است و گفتار یهود و نصاری که می گفتند: ﴿نَحْنُ اَبْناءُ اللّٰهِ وَ اَحِبّاوهُ﴾ و می گفتند: ﴿لَن یدخُلَ الجَنَّهَ الاّ مَن کٰانَ هُوداً أَو نَصاری﴾؛ «داخل بهشت نمی شود مگر کسی که یهودی یا نصرانی باشد» رد کرد و فرمود:
﴿تِلْک أَمَانِیهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَکمْ إِن کنتُمْ صَادِقِینَ * بَلَی مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ﴾؛
«این آرزوی آنهاست. بگو: اگر راست می گویید: دلیل خود را (بر این موضوع) بیاورید. آری، کسی که روی خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است».
و نیز اعلام کرد که انسان ها، همه در کرامتِ انسانی، یکسان و شریک می باشند، و این کرامت، در انحصارِ رنگ یا نژاد یا یک ملتِ خاصّی نیست. خدا همه فرزندان آدم را گرامی داشته و در مورد آنها می فرماید:
﴿وَ لَقَدْ کرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلَناهُم فی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً﴾؛
«به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم، و آنان را در خشکی و دریا ]بر مرکب ها[ برنشاندیم، و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم، و آنان را بر بسیاری از آفریده های خود برتری آشکار دادیم».
این فریادهای قومیت و ملّیت از هر حلقومی بیرون بیاید، برخلاف اصل شرافت و کرامت انسان هاست و خلاف منطق صحیح و مکتب ادیان راستین و تعالیم مقدّس اسلام است.
این صداها، تخم نفاق و دورویی، کینه توزی جدایی و تفرقه را بین بشر کاشته است. کسانی که این صداها را بلند می کنند، باید بدانند که منادی نفاق و اختلاف اند.
تعالیم اسلام، تخم محبّت و مودّت را در قلوب می افشاند و انسان ها را به همکاری و همدردی راهنمایی می کند.
قرآن مجید، اخوّتی را که در سایه اسلام، نصیب مسلمانان شد و اختلافات و دشمنی ها را از بین برد و دل ها را به هم الفت داد، یادآوری کرده، و مسلمانان را به اعتصام به حبل الله مأمور فرموده و با جمله کوتاه و پرمعنای ﴿إِنَّمَا الْمُومِنُونَ إِخْوَهٌ﴾ برادری آنان را انشا و یا إخبارِ به أخوّت و برادری آنها داده است. پس اگر مردمی باهم برادری و اخوّت نداشته باشند، مومن نیستند.
در حدیث است که:
«أَلْمُسْلِمِ اَخُو الْمُسْلِمِ لا یظْلِمُهُ وَ لا یسَلِّمُهُ وَ مَنْ کانَ فی حاجَهِ أَخیهِ کانَ اللهُ فی حاجَتِهِ».
«مسلمان برادر مسلمان است، نه به او ستم می کند، و نه او را وامی گذارد، و هر کس در حاجت برادر مسلمانش باشد، خدا در حاجت اوست، (یعنی حاجتش را برمی آورد)».
امام صادق علیه السلام می فرماید:
«أَلْمُسْلِمُ اَخُو الْمُسْلِمِ عَلی أَخِیهِ الْمُسْلِمِ أَنْ لا یشْبَعَ وَ یجُوعُ أَخُوهٌ وَ لا یرْوی وَ یعْطِشُ أَخُوهٌ وَ لا یکْتَسی وَ یعْری أَخُوهَ فَما أَعْظَمَ حَقُّ الْمُسْلِمِ عَلی أَخیهِ الْمُسْلِمِ».
«مسلمان برادر مسلمان است و حق مسلمان بر برادر مسلمانش این است که او سیر نگردد درحالی که برادرش گرسنه باشد و او سیراب نشود درحالی که برادرش تشنه باشد و او پوشیده نباشد درحالی که برادرش عریان باشد، پس چه قدر حق مسلمان بر برادرش، بزرگ است».
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است که فرمود:
«إِنَّما المُومِنُونَ فی تَراحُمِهِم وَ تَعاطُفِهِم بِمَنزِلَهِ الجَسَدِ الواحِدِ إذا اشتَکی مِنهُ عضوٌ تَداعی لَهُ سائِر الجَسَدِ بِالْحُمَّی وَ السَّهَرِ».
«به درستی که افراد مومن، در مهربانی و دلسوزی شان به حال یکدیگر، همانند یک بدنند که هرگاه عضوی از آن مریض شود، دیگر اعضای بدن، با آن عضو، با تب داری و بی خوابی همراهی می کند».
احادیث و روایات درباره حقّ مسلمان بر مسلمان و اجری که در ادای آن اخذ می کند، بسیار است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از آغاز دعوت، به مسئله اخوّت دینی عنایت و توجّه تمام داشت و آن را از ارکان مهم و پایه های استوارِ اجتماعِ زنده مسلمانان می دانست و به وسیله آن، کینه ها و دشمنی های دیرینه اقوام و قبایل مختلف را از بین برد.
ازجمله کارهایی که به منظور جوشش و همبستگی کامل تر، و بیدار شدن شعور اسلامی و حکمت های دیگر انجام دادند، این بود که بین هر دو نفر از مهاجرین، عقد اخوّت بست؛ چنان که بین هر دو نفر از مهاجرین و انصار نیز پیمان برادری برقرار کرد.
بین هر دو نفر که باهم تجانس داشتند و از لحاظ افکار و آرا به هم شبیه بودند، عقد اخوّت برقرار شد و با این کار در حقیقت، خانواده ها و قبایل و عشایر، به هم مرتبط و متّصل شدند.
این اقدام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم ازجنبه سیاسی و اجتماعی هم ازجهت به هم پیوستن جامعه نوزاد اسلامی، بسیار باارزش و سودمند بود و زمینه ای برای اخوّت عامّ مسلمانان و برادری همگانی و جهانی جامعه بشریت شد. نخست برادرها از یکدیگر ارث می بردند تا وقتی که احکام ارث و آیه:
﴿وَاُولُوالْاَرْحام بَعْضُهُم أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللهِ﴾؛
«و برخی از خویشاوندان از بعضی دیگر از آنها، در کتاب خدا جلوتر هستند (در بهره وری از ارث…) ».
نازل شد؛ و بدین جهت، مواریث بر اساس خویشاوندی استوار شد.
چنان که از کتب تاریخ و حدیث استفاده می شود عقد اخوّت چندین بار صورت گرفت:
۱. یک مرتبه بین مهاجرین چنان که در بحارالانوار، از ابن عمر روایت شده است.
۲. در مدینه طیبه بین مهاجر و انصار، در ابتدای ورود به مدینه، چنان که در بحارالانوار و سیره ابن هشام و کتاب های دیگر نقل شده است.
۳. هنگام نزول آیه ﴿اِنَّمَا الْمُومِنُونَ اِخْوَه﴾ چنان که در بحارالانوار از امالی شیخ طوسی روایت کرده است.
۴. در «یوْمُ الْمُباهَلَه». چنان که در سفینه البحار، روایت شده است.
موضوعی که در این صحنه های مودّت ساز و محبّت آفرین، جالب و بااهمّیت بود، انتخاب حضرت علی علیه السلام توسّط پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به برادری خود بود.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همه را با هم برادر کرد و به گفته بسیاری از مورّخان و محدّثان، افرادی را که هم طراز و هم رتبه بودند، برادر قرار داد.
براین اساس، برای خود نیز باید برادری انتخاب می کرد. به راستی آن کس که لایق و شایسته این مکرمت باشد، کیست؟ و آن کس که بتواند، قرین و هم طراز پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باشد (جز در مقام نبوّت) چه شخصیتی است؟
این انتخاب، یک انتخاب ساده نبود. یقیناً پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کسی را برای خود انتخاب می کرد که از هر جهت شایسته باشد. برادری که همفکر و هماهنگ و هم زبان با او باشد؛ و نسبت به جان و مال و هرچه دارد فداکار باشد و بتواند حقّ برادری رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را ادا کند.
آری، به غیر از علی علیه السلام، کسی لایق چنین مقامی نبود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حقّش فرمود:
«أَنْتَ مِنّی بِمَنْزِلَهِ هارُونَ مِنْ مُوسی إِلّا أَنَّهُ لا نَبِی بَعْدی»؛
«ای علی، تو در مقایسه با من، همچون هارون در قیاس با موسی هستی، جز اینکه بعد از من، پیامبری نخواهد بود (تنها فرق تو با هارون آن است که تو پس از من به نبوّت نمی رسی)».
و به همین جهت، پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هم غیر از علی علیه السلام ، احدی را به این مقام برنگزید.
علاوه بر علمای شیعه، محدّثان مشهور و مورّخان معروف و نویسندگان کتب سیره اهل سنّت، مانند حلبی، زینی دحلان و ابن هشام، حدیث اخوّت را روایت کرده اند.
هرکس که درباره این موضوع، به کتب شیعه و اهل سنّت رجوع کند، یقین حاصل می کند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از بین همه اصحاب و خویشان، یگانه کسی را که به اخوّت و برادری خود برگزید، علی علیه السلام بود و هرکس جز علی علیه السلام چنین ادّعایی کند، کذّاب و دروغگو است؛ چنان که احدی نیز به جز علی علیه السلام ادّعای این فضیلت را نکرد؛ و این امتیاز که متضمّن سایر فضایل است، مخصوص آن حضرت می باشد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم انتخاب خود را در چندین مکان مختلف صریحاً اعلام فرمودند:
۱. هنگام عقد اخوّت بین مهاجرین.
۲. هنگام عقد اخوّت بین مهاجرین و انصار.
۳. هنگام نزول آیه ﴿اِنَّمَا الْمُومِنُونَ اِخْوَهُ﴾.
۴. روز مباهله.
این انتخاب، براساس وحی و انتخاب خدا بود. خدا بین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام برادری قرار داده بود؛ چنان که در لَیلَهُ المبیت، شبی که مشرکان می خواستند پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را بکشند، و علی علیه السلام جان خود را فدای جان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کرد و در بستر آن حضرت ـ به شرحی که در کتب معتبر اهل سنّت آمده است ـ خوابید، خداوند درضمن وحی که به جبرئیل و میکائیل کرد، فرمود:
«أَفَلا کنْتُما مِثْلَ عَلی بْنِ أَبی طالِب، اخَیتُ بَینَهُ وَبَینَ مُحَمَّدٍ».
«آیا شما مانند علی بن ابی طالب نیستید (و از فداکاری او درس نمی گیرید؛ به این دلیل)، من بین او و محمد برادری برقرار کردم».
علاوه براین، در مواقف و مواضع زیادی، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم علی علیه السلام را برادر خود خواند و از موقع دعوت، و هنگام نزول آیه ﴿وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَک الأَقْرَبینَ﴾ که علی علیه السلام با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیعت کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حقّ او فرمود:
«اِنَّ هذا أَخی وَوَصِیی وَخَلیفَتی فیکمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطیعُوا»؛
«به درستی که علی، برادر من و وصی من و خلیفه من در میان شماست، پس سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید».
در سیره ابن هشام، از ابن اسحاق روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بین اصحابش از مهاجر و انصار، برادری برقرار کرد؛ سپس فرمود: «پناه بر خدا که از پیغمبر سخنی که نفرموده باشد، بگویید».
«تَآخَواْ فِی اللهِ أَخَوَینِ أَخَوینِ»؛
«در راه خدا، دونفر دونفر با یکدیگر برادر شوید».
سپس دست علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفت و فرمود:
«هذا أَخی»؛
«این برادر من است».
سپس می گوید: پس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، سَیدُالْمُرْسَلینَ وَ إِمامُ المُتَّقینَ وَ رَسُولُ رَبِّ الْعالَمینَ که نظیر و مانندی در بین بندگان خدا ندارد، با علی بن ابی طالب علیه السلام برادر هستند.
ابن اثیر در اُسْدُ الْغابَه می گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دو مرتبه بین خود و علی علیه السلام برادری قرار داد؛ زیرا بین مهاجرین برادری قرار داد و سپس بین مهاجر و انصار، و در هر بار به علی علیه السلام فرمود:
«أَنْتَ أَخی فِی الدُّنْیا وَالأخِرَه»؛
«تو در دنیا و آخرت برادر من هستی».
متون و اسناد احادیث اخوّت در جوامع شیعه و اهل سنت بسیار است؛ به طوری که در کتب سنن الترمذی ، سنن ابن ماجه ، المستدرک حاکم نیشابوری و تاریخ طبری، مسند احمد، مجمع الزوائد هیثمی، الطبقات الکبری ابن سَعد، الدرالمنثور سیوطی، الریاض النضره طبری و فضائل الخمسه، به طورمفصّل شرح داده شده است./حوزه