به گزارش صد آنلاین، زنی حدودا ۴۰ ساله وارد واحد مشاوره شد و با حالی پریشان گفت که دخترش از منزل فرار کرده است و الان نمیداند که باید چگونه فرزندش را پیدا کند. او را دعوت به آرامش کردم و آگاهیهای لازم را در مورد روند قانونی به او متذکر شدم و از ماجرایی که اتفاق افتاده بود سئوال کردم. گفت که دخترم تک فرزند است و پدرش درشهرستان به کارگری مشغول است و اصلا به او نگفتم که دخترمان فرار کرده است.
گفتم چند روز است که این اتفاق افتاده و چرا به پدرش اطلاع ندادید امکان دارد حادثهای برایش رخ داده باشد. خانم بیان کردند که حدود ده روز است و نخواستم که همسرم را نگران کنم. وقتی این کلمه را از دهانش شنیدم برق از سرم پرید ... خودم را کنترل کردم و با آرامی به او گفتم ده روز است از فرزندت خبر نداری و به همسرت اطلاع ندادی کارت اشتباه بوده و باید در اولین فرصت او را در جریان بگذاری و حتما بعد از پیدا شدن دخترت همراه او برای مشاوره تشریف بیاورید که دلایل را بررسی کنیم و بتوانیم در کنار فرزندت برای حل مشکلاتش قدمی برداریم.
حدود چند روز بعد از پیدا شدن دخترش به واحد مشاوره مراجعه کردند. وقتی دختر را صحیح و سالم در چهارچوب در دیدم از صمیم قلبم خوشحال شدم دستانش را گرفتم و کنار خودم نشاندم و از امتحانات که چطور گذرانده سر صحبت را باز کردم. وقتی احساس راحتی بیشتری کرد از دلیل کارش پرسیدم و گفتم برایم توضیح دهد تا بتوانم کمک اش کنم. دخترک بغضی کرد و آرام آرام شروع به صحبت کرد. پدرم یک کارگر است وضع مالی خوبی نداریم ولی پدرم تا جایی که بتواند هر چیز که بخواهم برایم تهیه میکند. او اگر در شهر دیگری کار نکند و اینجا باشد صبح میرود وساعت ۱۰ شب به منزل میرسد وزمان زیادی در منزل نیست و جمعهها که در خانه است اگر بخواهد جایی برود مثلا منزل فامیل من را هم با خود میبرد. مشکل من مادرم است و از دست او فراری شدم... اصلا اهل رفت و آمد با فامیل و دوست نیست و هر وقت دلیلش را میپرسم میگوید همه مشکل دارند نباید اعتماد کنیم.
کارش این است که از صبح تا شب خانه را تمیز کند ... با توجه به شدت رفتار گویا مادر به وسواس فکری و عملی مبتلا است. دختر ادامه داد: وقتی برای خرید خوراکی یا حتی نان تازه از او درخواست میکنم به هیچ عنوان اجازه نمیدهد.. هر قدمی که بخواهم ازدر منزل بیرون بگذارم با من همراه است.
برای تمام دوستان مدرسهام یک عیب و ایرادی گرفته و رابطه من را با آنها به هم زده است. هیچ دوستی ندارم که بتوانم حتی سئوال درسی از او بپرسم. همیشه پدرم را با حرف هایش عصبی میکند و او رفتار بدی با من میکند. مثلا موهایم را خیلی دوست داشتم و همیشه خودم آنها را میبافتم و مرتب میکردم. مادرم میگفت این کار زشت است چرا انقدر با موهایت مشغولی ایراد دارد؛ و یک روز انقدر به پدرم گفت که موهای بافته شدهام را قیچی زد و دنیا برایم همان جا تمام شد. بغضش را که دیدم عمیقا متاثر شدم. ادامه داد دیگر برایم مهم نیستند و وقتی پدرم ماموریت کاری بود به منزل مادر بزرگ یکی از دوستانم رفتم و از او خواستم که مدتی در انجا بمانم .. واقعا مغزم راحت بود. هر چقدر خالهها - دایی -عمو و عمه هایم با پدر و مادرم صحبت کردند و گفتند که طرز رفتارشان درست نیست اصلا قبول نکردند. البته پدرم تحت تاثیر مادرم رفتار میکند. با او صحبت کردم و برای حل مسئله باهم جلسات مشاوره را برنامه ریزی کردیم و به او قول دادم که میتوانیم با کمک هم تغییراتی را در رفتار مادر ایجاد کنیم.
نگاه کارشناسی
زهرا خیری کارشناس ارشد روانشناسی
عواملی مانند عدم آگاهی و بی کفایتی والدین و عدم مسئولیت پذیری انان در قبال مشکلات فرزند و در این شرایط غفلت مادر ازوضعیت فرزند به مدت ده روزمشکلاتی را ایجاد میکند. اغلب نوجوانان بعد از فرار از منزل در معرض مشکلات روانی و رفتاری فراوانی هستند؛ در صورتیکه اگرکمی توجه و همدلی داشتند وضعیت مطلوبی برای فرزند شان ایجاد میشد، اصلاح الگوی ارتباطی والدین و برطرف کردن محرومیتهای عاطفی و درمان مشکلات رفتاری در کاهش بروز این نوع مشکلات بسیار مؤثر خواهد بود. مشکلات رفتاری عاطفی و عدم حمایت عاطفی در دوران نوجوانی با آسیبهای کارکردی فراوانی در حیطههای مختلف زندگی فرد مرتبط است و او را وارد چالشهای فراوانی در زندگی میکند.
منبع: رکنا