به گزارش صد آنلاین، با واکاوی جزئیات ماجرای یک جنایت وحشتناک در بازسازی صحنه قتل، مشخص شد که خشم وتیغ در یک لحظه مقابل یکدیگر صفآرایی کردهاند!
مرد جوان برای خرید هدیه تولد مادرش، دست به کاری زد که پای او را به دادگاه خانواده باز کرد. این مرد که برای خرید هدیه، گوشواره همسرش را فروخته بود، هرگز تصور نمیکرد با این کار همسرش درخواست طلاق بدهد.نوگل که از این کار شوهرش به شدت شاکی شده بود،پس از یک جنجال بزرگ هفته گذشته به دادگاه خانواده رفت ودرخواست طلاق داد. بیست و یکم مرداد خبر جنایتی هولناک در بیسیم های پلیس پیچید و نیروهای انتظامی را به تکاپو انداخت. طولی نکشید که وقوع نزاعی مرگبار در بولوار امت به تایید عوامل انتظامی رسید و بدین ترتیب قاضی ویژه قتل عمد مشهد به همراه گروهی از کارآگاهان زبده پلیس آگاهی عازم بیمارستان شهید هاشمی نژاد شدند. بررسی های مقدماتی نشان داد:جوان 32 ساله متاهل هدف ضربه چاقوی یکی از بستگانش قرارگرفته و پس از انتقال به مرکز درمانی جان خود را از دست داده است. دقایقی بعد دامنه تحقیقات قضایی به منزل ویلایی دو طبقه در بولوار امت کشید و شواهد و آثار جنایت در حالی زیر ذره بین بررسی های تخصصی قرارگرفت که مشخص شد ضارب ،جوان 19 ساله ای به نام «سجاد-ش»است که پس از وقوع درگیری مرگبار به مکان نامعلومی گریخته بود.
بنابراین بی درنگ عملیات رد زنی کارآگاهان با دستورات ویژه قاضی «وحید خاکشور» آغاز شد و سرنخ هایی به دست آمد که بیانگر فرارمتهم به قتل به سوی تهران بود. به همین دلیل گروهی کارآزموده از کارآگاهان پلیس آگاهی به سرپرستی مستقیم سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمدآگاهی)وارد جاده شدند و به جدال با «اژدهای سیاه»پرداختند چرا که با سرعت بالای خودروی آنان،هر لحظه احتمال وقوع حادثه تاسف باری مانند واژگونی و خروج از جاده وجود داشت اما درنگ جایز نبود و کارآگاهان همچنان پیکر «اژدهای سیاه»(جاده)را زیر چرخ های خودرو جا می گذاشتند تا این که در نزدیکی گالیکش متهم فراری را از درون اتوبوس بین شهری پایین آوردند و به مشهد انتقال دادند. این جوان 19ساله که سعی داشت ابتدا با داستان های ساختگی،خود را تبرئه کند وقتی در برابر اسناد و مدارک انکار ناپذیر قرار گرفت و با شاهدان عینی صحنه جنایت روبه رو شد، به ناچار لب به اعتراف گشود و قتل«علی-ش»(دامادخاله اش) را پذیرفت. گزارش روزنامه خراسان حاکی است درپی اعترافات متهم جوان،مقدمات بازسازی صحنه قتل فراهم شد و «سجاد-ش» با دستور قاضی شعبه 211دادسرای عمومی وانقلاب مشهد در محل وقوع جنایت مقابل دوربین قوه قضاییه قرارگرفت.
متهم این پرونده جنایی که با یادآوری صحنه «رویارویی خشم و تیغ»اشک ندامت بر چهره اش نشسته بود،درحالی آماده تشریح جزئیات ماجرای قتل خانوادگی شد که قاضی خاکشور با تفهیم موادقانونی از وی خواست مواظب اظهاراتش باشد و حقیقت ماجرا را بیان کند چرا که این اظهارات و اعترافات در مراحل دادرسی مورد استناد قضایی قرارمی گیرد. با آغاز بازسازی صحنه قتل،ابتدا سروان آرمین منفرد(افسرپرونده)خلاصه ای از محتویات این پرونده جنایی و چگونگی دستگیری متهم را بازگو کرد و سپس «سجاد»با معرفی کامل خود گفت:من فرزند طلاق هستم وبا مادرم زندگی می کنم. به همین خاطر هم پرخاشگری و سرکشی در وجودم سرشته شده است. روز حادثه من با پسر دایی ام و یکی دیگر از دوستانمان درانتهای کوچه(بولوار امت)مشغول قلیان کشی بودیم که تصمیم گرفتیم باهم به استخر برویم. این بود که من به طرف منزل دایی ام رفتم تا کفش هایم را بردارم. درآن منزل دوطبقه خاله ام در طبقه پایین زندگی می کند و دایی ام در طبقه دیگر سکونت دارد اما ورودی مشترک دارند. هنگامی که من از در ورودی مشترک وارد منزل شدم، داماد خاله ام با توهین و فحاشی سرزنشم کرد که چرا در منزل را محکم کوبیدم! این موضوع به پرخاشگری انجامید و من هم با او درگیر شدم و ضربه ای با دست به سینه اش زدم.
اما هنوز مشاجره های لفظی ادامه داشت که «علی-ش»(مقتول) به داخل منزل خاله ام رفت که چاقو بردارد. من هم بی درنگ به طبقه بالا رفتم و در حالی که چاقویی در دست داشتم پایین آمدم که روی پله ها مقابل یکدیگر قرارگرفتیم. او یک ضربه به سوی من پرت کرد که من جا خالی دادم و در همین هنگام پسر دایی ام(مرتضی)از راه رسید و ما را جدا کرد. لحظاتی بعد به بیرون از حیاط آمدیم. مرتضی کنار خودروی نیسان پارک شده ایستاد و با پدرش تماس گرفت تا ماجرای دعوای ما را به او اطلاع بدهد. در این لحظه من که هنوز خشمگین بودم به داخل حیاط بازگشتم و دوباره روبه روی یکدیگر قرارگرفتیم که او شیشه ها را شکست و من هم ضربه ای با چاقو برپیکرش فرود آوردم و سپس در حالی که چاقوی خون آلود را دردست می فشردم از آن جا گریختم و چاقو را درون چمن های فضای سبز انداختم، بعد هم تصمیم گرفتم تا به تهران بروم که پلیس نتواند مرا دستگیر کند اما هنوز به گالیکش نرسیده بودم که ناگهان اتوبوس توقف کرد و کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد را بالای سرم دیدم.خیلی ترسیده بودم، به همین دلیل هم از معرفی خودم طفره می رفتم تا به کارآگاهان اثبات کنم که مرا به اشتباه دستگیر کرده اند اما آنها باور نکردند و مرا از اتوبوس به درون خودروی پلیس انتقال دادند.
در ادامه بازسازی صحنه قتل، وی چگونگی رویارویی«خشم وتیغ» را در حالی که روی پله های منزل مسکونی قرارگرفته بود، در حضور مقام قضایی به صورت عملی تشریح کرد و سپس قاضی خاکشور دستور داد تا متهم به قتل،برای انجام تحقیقات بیشتر روانه زندان شود.