آخرین اخبار
۱۲ شهريور ۱۴۰۳ - ۰۵:۴۶
یادداشت/ سرهنگ جواد قاصد نظامیان

فرمانده آرام روز‌های ناآرام کردستان

بازدید:۶۲۳
ناجی کردستان، او که در کمتر از هشت سال به‌صورت شبانه‌روز برای خدا جنگیده و سلسله جبال زاگرس و بیش از ۳۰۰۰ پارچه آبادی و روستا را پاک‌سازی کرده و طلسم شب‌های ناآرام کردستان را برای همیشه به لطف خدا و همت رزمندگان اسلام و رشادت و تدبیر الهی که به وی عطا گشته شکسته و امن کرده بود دیگر جز لبیک به شهادت، که حق این‌همه مجاهدت او بود، کاری نداشت.
کد خبر : ۱۰۹۴۲۲

 سرهنگ پاسدار «جواد قاصد نظامیان» مدیر دانشنامه و مرکز اسناد اداره‌کل حفظ آثار دفاع مقدس خراسان رضوی؛ یک لشگر را یک جوان بیست و چهارـ پنج ساله اداره می‌کند در حالی که در هیچ جای دنیا افسری به این جوانی پیدا نمی‌شود که یک لشگر را اداره کند. چند صد نفر یا چند هزار تا انسان را این رهبری می‌کند، در کجا؟ نه در مسافرت به سوی فلان زیارتگاه یا فلان ییلاق، در میدان جنگ، زیر آتش، در مقابله با تانک‌های دشمن با وجود آن همه مانع یک جوان بیست و چند ساله، چند هزار آدم را شما می‌بینید دارد هدایت می‌کند؛ با سازماندهی می‌برد جلو، خط را می‌شکند، دشمن را تار و مار می‌کنند، اسیر هم میگیرند، منطقه هم اشغال می‌کنند و مستقر می‌شوند.

پس نظامی‌گری هم در معجزه‌گری انقلاب و سازندگی انقلاب وجود دارد، نه فقط معنویت. اما بالاتر از نظامی‌گری این معنویت و تقوای جوانان است، که آن را هم دارند.

پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ نه تنها تمام معادلات جهانی را به هم ریخت و مسیر تاریخ را عوض کرد، بلکه باعث ظهور انسان‌هایی شد که تا ابد اسطوره‌اند، اسطوره‌ی تمام بشریت و تمام تاریخ. جوانانی که بدون گذراندن آموزش‌های کلاسیک فرماندهی و ستاد، با اعتقاد به خدا و بهره‌گیری از نبوغ و خلاقیت‌های مثال‌زدنی، بزگترین فرماندهان دنیا را مجبور به زانو زدن در برابر عظمت مردم ایران کردند.

«محمودکاوه» یکی از این ستاره‌ها است. او در سال ۱۳۴۰ در یکی از محلا ت شهر مقدس «مشهد» (خیا بان ضد) چشم به جهان گشود.

خودش در این باره چنین می‌گوید: «من محمود کاوه فرزند محمد هستم، در یکی از کوچه‌های مشهد، در سال ۱۳۴۰ به دنیا آمدم و سال ۱۳۴۷ به مدرسه‌ی علمیه رفتم، پس از آن ادامه تحصیل دادم و اول پیروزی انقلاب، بعد از اینکه تحصیلاتم تمام شد به سپاه آمدم و مدتی در سپاه آموزش‌های مختلفی را گذراندم. پس از آن به منطقه‌ی جنوب و بعد از آن به کردستان آمدم. در این مدت درنقاط مختلف کردستان مشغول بکار بودم و الان حدود چهار سال و اندی است که در خدمت مردم و اسلام هستم.»

سردار شهید «محمود کاوه» فقط در سال ۱۳۵۸ یک دوره آموزش عمومی و نیز آموزش جنگ‌های نامنظم را به مدت چهار ماه به همراه سه نفر دیگر از نیرو‌های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی «خراسان» در پادگان «امام علی (علیه السلام)» گذراند.

«محمود کاوه» که در هنگام ورود به «کردستان» و در عملیات آزادسازی شهر «بوکان» فرمانده یک گروه ۱۲ نفره بود، پس از گذشت مدتی و با رشادت‌هایی که از خود نشان داد به فرماندهی لشکر ویژه‌ شهدا رسید؛ لشکری که یکی از یگان‌های تاثیرگذار ایران در طول دفاع مقدس بود. این درحالی بود که آن موقع «محمود» در سن ۲۲ سالگی قرار داشت.

او در مدت حضور در جبهه بار‌ها مجروح شد، اما این اتفاقات نتوانست کوچکترین خللی در اراده‌ی پولادین این ابر مرد و قهرمان ملی ایجاد کند.

مقام معظم رهبری در خصوص این مقطع از زندگی سردار شهید کاوه می‌فرماید: «شهید کاوه حقیقتا اهل خودسازی بود هم خودسازی معنوی و اخلاقی و تقوایی و هم خودسازی رزمی. در یکی از عملیات‌های ا خیر دستش مجرو ح شده بود که به مشهد آمد و مدتی در بیمارستان بستری بود که مجددا به جبهه برگشته و در تهران پیش من آمد. دیدم که دستش متورم است. سوال کردم: دستت درد می‌کند؟ گفت: نه؟

بعد من از طریق برداران مشهدی که آنجا بودند فهمیدم که دستش شدیدا «درد می‌کند، ولی او درد را کتمان می‌کرد و این که انسان دردش را کتمان کند مستحب است، ایشان یک چنین حالت خودسازی داشت.»

امیر سرتیپ شهید حسن آبشناسان، فرمانده لشکر ۲۳ نو هد (نیروی مخصوص) که خود در ارتش ایران چر یکی بی نظیر بودو ا غلب فرما ند هان ار تش ا فتخار شا گر دی را داشتند و به رسم ا حترام با لقب استاد، او را صدا میزدند. می‌فرماید: «کاوه انسانی پاکباخته و چریکی بزرگ است که در عمل و جنگ چریک شده نه با درس‌های تئوری، وجود ایشان برای سپاه و برای جمهوری اسلامی بسیار ارزشمند است، او هیچگاه به دشمن پشت نمی‌کند.

اگر در دنیا یک چریک پاکباخته و دل‌باخته به اسلام و امام وجود داشته باشد محمود کاوه است. هر رزمنده‌ای که بخواهد پخته و آبدیده شود باید به تیپ ویژه شهدا پیش کاوه برود.»

ناجی کردستان، او که در کمتر از هشت سال به‌صورت شبانه‌روز برای خدا جنگیده و محور‌ها و قله‌ها و سلسله جبال زاگرس و بیش از ۳۰۰۰ پارچه آبادی و روستا را پاک‌سازی کرده و طلسم شب‌های ناآرام کردستان را برای همیشه به لطف خدا و همت رزمندگان اسلام و رشادت و تدبیر الهی که به وی عطا گشته شکسته و امن کرده و دیگر جز لبیک به شهادت، که حق این‌همه مجاهدت او بود، کاری نداشت سرانجام در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۳۶۵ در منطقه عمومی حاج عمران بر روی قله ۲۵۱۹ بر اثر اصابت ترکش خمپاره و در سن ۲۵ سالگی به درجه رفیع شهادت نائل شد.

انتهای پیام/21111

 

 
اشتراک گذاری:
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها