آخرین اخبار
۲۷ تير ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۵
مذاکره پزشکیان با ترامپ ساده تر از مذاکره با بایدن است

سکوت تهران و ترور ترامپ

بازدید:۴۱۰
صد انلاین | مهدی ذاکریان در گفت گویی تاکید دارد که یکی از اصول سیاست خارجی در یک حکمرانی تعریف شده آن است که نسبت به هر واقعه‌ای در تحولات بین‌الملل واکنش نشان دهد که این واکنش باید مبتنی بر منافع ملی باشد؛ حالا اینکه چرا در جمهوری اسلامی ایران هیچ واکنش رسمی نسبت به ترور دونالد ترامپ صورت نگرفته است، می‌تواند به دو دلیل عمده بازگردد که ناظر به دوره گذار دولت سیزدهم به دولت چهاردهم و سایه سنگین ایدئولژی آمریکا ستیزی در سیاست خارجی ایران است.
کد خبر : ۹۹۲۴۹

به گزارش صد انلاین ، ترور ناموفق روز شنبه دونالد ترامپ اکنون به یک نقطه عطف در معادلات سیاسی آمریکا بدل شده است که بدون شک در ادامه می‌تواند روی مناسبات سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اثر مستقیم و ملموس خود را بگذارد. به ویژه آنکه دولت مسعود پزشکیان بنا به گفته‌ها و شعارهای خود در زمان تبلیغات انتخاباتی به دنبال آن است که مذاکرات با آمریکایی‌ها را برای احیای برجام و لغو تحریم‌ها از سر بگیرد. این در حالی است که طی چهار روز گذشته ما شاهد سکوت معناداری از سوی مقامات جمهوری اسلامی ایران بوده‌ایم و به جز محمدجواد آذری جهرمی و عباس آخوندی به عنوان دو وزیر دولت‌های حسن روحانی و همچنین محمود احمدی نژاد، هیچ مقام سابق یا فعلی جمهوری اسلامی ایران نسبت به این ترور واکنش نشان ندادند. حال باید دید که این سکوت و انفعال مقامات جمهوری اسلامی ایران در برابر ترور دونالد ترامپ چگونه توسط امریکایی ها تفسیر می شود؟ از این رو سوال اساس اینجاست که اساساً دلیل یا دلایل این سکوت از طرف تهران در برابر ترور ترامپ چه بوده است؟ آیا موضوع تنها محدود به نقش ترامپ در ترور سردار سلیمانی، اتخاذ سیاست فشار حداکثری و دیگر برنامه‌های ضدایرانی در دوره ریاست جمهوری او بوده است یا پای مسائل دیگری در میان است؟ 

 

 

 

 

 

جناب ذاکریان ارزیابی در خصوص چرایی سکوت تهران در برابر ترور دونالد ترامپ چیست؟
 
ببینید یکی از اصول سیاست خارجی در یک حکمرانی تعریف شده آن است که نسبت به هر واقعه‌ای در تحولات بین‌الملل واکنش نشان دهد که این واکنش باید مبتنی بر منافع ملی باشد؛ حالا اینکه چرا در جمهوری اسلامی ایران هیچ واکنش رسمی نسبت به ترور دونالد ترامپ صورت نگرفته است، می‌تواند به دو دلیل عمده بازگردد.

چه دلایلی؟

 نخست آنکه ما شاهد یک دوره گذار در ایران از دولت سیزدهم به دولت چهاردهم هستیم که پس از مرگ سیدابراهیم رئیسی صورت گرفت. یعنی از یک سو دولت موقت روی کار است و در طرف دیگر هنوز مسعود پزشکیان به عنوان رئیس جمهور جدید، کار خود را شروع نکرده است. لذا ک دولت مستقر و رسمی برای نشان دادن واکنش وجود ندارد.

اما دلیل دوم آن به خوانش‌های ایدئولوژیک در سیاست خارجی ایران، ذیل مفهوم استکبار ستیزی و آمریکاستیزی باز می‌گردد که باعث شده است ایران نسبت به تحولات آمریکا واکنش‌های معناداری را در سایه این قرائت‌های ایدئولوژیک استکبار ستیزانه و آمریکاستیزانه داشته باشد. این مسئله در خصوص دونالد ترامپ شدیدتر است. چراکه او علاوه بر صدور فرمان ترور سردار سلیمانی، بانی اصلی خروج از برجام و اتخاذ سیاست فشار حداکثری علیه جمهوری اسلامی ایران بوده است که باعث شد تقریباً هیچ واکنش رسمی از سوی مقامات جمهوری اسلامی ایران پیرامون ترور نافرجام دونالد ترامپ صورت نگیرد و یک انفعال و سکوت دیپلماتیک را شاهد باشیم.

وقتی یک نگاه ایدئولوژیک در سیاست خارجی وجود داشته باشد که همه چیز را به سیاه و سفید و حق و باطل تعریف می‌کند و خود را محور حق می‌داند و دیگران را محور باطل و به خصوص آمریکا را مرکز و کانون این باطل می‌بینند، طبیعتاً نسبت به تحولات در آمریکا واکنش متفاوتی وجود دارد. یعنی در وقایعی، چه بسا سکوت و حتی ابراز خوشحالی بکنند. اتفاقاً مشابه آن را هم در دوره سید محمد خاتمی دیدیم که ...

چه اتفاقی؟! ۱۱ سپتامبر؟!

بله. من اخیراً در مناظره با یکی از اساتید دانشگاه تهران به این مسئله اشاره کردم که بعد از ۱۱ سپتامبر طیفی از مردم ایران برای جانباختگان و قربانیان ۱۱ سپتامبر در آمریکا در تهران شمع روشن کردند و برخی هم ابراز خوشحالی کردند. اما در یک اصل دیپلماتیک باید نسبت به هرگونه حادثه تروریستی و جانباختگان آن واکنش نشان داد و آن را محکوم کرد. به هر حال در یک حادثه تروریستی معمولاً غیرنظامیان بی‌گناه قربانی می‌شوند. پس طبیعتاً باید واکنش نشان داد.

این گفته شما به معنای تطهیر ترامپ در ترور سردار سلیمانی و دیگر سیاست‌های ضد ایرانی نیست؟

به هیچ عنوان. من تاکید می‌کنم که اتفاقاً ما باید نسبت به ترور نافرجام ترامپ واکنش نشان می‌دادیم، اما یک واکنش هوشمندانه.

چطور؟

باید از طریق نهادهای رسمی یعنی وزارت امور خارجه که اکنون سرپرستی آن با آقای باقری کنی و یا از طریق سخنگوی وزارت امور خارجه واکنش رسمی نشان می‌دادیم و عنوان می‌کردند که این ترور نافرجام و خشونت سیاسی مورد پذیرش جمهوری اسلامی ایران نیست و آن را محکوم می‌کنیم و اتفاقاً اینجا فرصت بسیار مغتنمی بود که جمهوری اسلامی ایران در شکل عملی تمام اقدامات و تفکرات خشونت طلب سیاسی و تروریستی را به شکل جهان شمول محکوم کند و سیاست‌های دوگانه یا استانداردهای دوگانه غرب در قبال تروریسم خوب یا بد را زیر سوال ببرد.

لذا به لحاظ قانونی باید این انتقاد را به دولت موقت که دست آقای مخبر، باقری کنی و آقای کنعانی است، داشت و از نظر اخلاقی هم این انتقاد را به دولت منتخب یعنی آقای پزشکیان و یا آقای ظریف داشت که چرا آنها هم یک محکومیت هوشمندانه را از خود نشان ندادند و با در نظر گرفتن ملاحظات، حساسیت‌ها و خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران محکومیت ترور نافرجام ترامپ را علام نکردند؟! باید اعلام می‌شد، همانگونه که ترور نافرجام ترامپ و خشونت سیاسی محکوم است، سایر اقدامات تروریستی از جانب هر جریان یا بازیگری مانند جنایات اسرائیل در نوار غزه محکوم است و اینگونه جمهوری اسلامی ایران به وضوح و در عمل نشان می‌داد که با هرگونه تروریسم مخالفت و بر خلاف غرب یک استاندارد دوگانه ندارد.

در کنار واکنش‌های محدود داخلی مانند محمدجواد آذری جهرمی و همچنین عباس آخوندی که به نقش ترامپ در ترور سردار سسلیمانی اشاره داشتند، شاهد ادبیات متفاوت محمود احمدی نژاد بودیم که هیچ اشاره به این موارد نکرد و سوال آنجاست که با توجه به آن ۸ سال عملکرد وی (احمدی نژاد) در دولت‌های نهم و دهم با سیاست‌های پررنگ استکبار ستیزانه و آمریکا ستیزانه اش اکنون چگونه این ادبیات احمدی نژاد در محکومیت تند ترور ترامپ قابل توجیه است؟

ببینید احمدی نژاد یک ئیس جمهور سابق است. لذا موضع‌گیری او و محکومیتش اکنون برای جمهوری اسلامی ایران هیچ آورده‌ای ندارد و صرفاً این ادبیات احمدی نژاد را باید نوعی واکنش برای منافع شخصی و جریان خود احمدی نژاد در نظر گرفت. اما به هر حال این فاصله معنادار احمدی نژاد از سیاست‌های پررنگ ضد آمریکایی در دولت‌های نهم و دهم تا این ادبیات پررنگ در محکومیت ترور دونالد ترامپ به هیچ وجه قابل توجیه نیست که چگونه آن سیاست‌های آمریکا ستیزانه پررنگ اکنون به محکومیت شدید ترور ترامپ رسیده است؟! ببینید ما با سه دسته جریان سیاسی در کشور مواجهیم که موضع‌گیری‌های آنها در این سه دسته جای دارد. دسته نخست موضع‌گیری‌های خود را برای حمایت از آرمان‌های انقلاب و اسلام مطرح می‌کنند. دسته دوم به دنبال حمایت از ایران، ملت و مردم هستند و دسته سوم هم از واکنش‌ها و مواضع خود به دنبال تحقق منافع شخصی و حزبی و جناحی هستند.

 به هر حال در سال‌های انقلاب ما شاهد ادوار مختلفی ار واکنش مقامات بودیم. در همان ابتدای انقلاب و سال‌های جنگ بعضی موضع‌گیری‌ها در چارچوب مسائل جنگ و انقلاب قابل توجیه بود و کسی نمی توانست به درستی از موضع گیری بوی خط گیری و منافع حزبی و سیاسی را استشمام کند. اما پس از پایان جنگ و در دولت آقای هاشمی و به خصوص در دولت آقای خاتمی ما دیدیم که به نام دفاع از آرمان‌های انقلاب و جمهوری اسلامی ایران چه توهین‌ها، تحقیرها و تخریب‌هایی صورت گرفت و در دولت احمدی نژاد این جریان به شدت پررنگ شد و در نهایت هم معلوم شد که آن جریان به نام دلسوزی و دفاع از منافع جمهوری اسلامی ایران و انقلاب دست به چه تحقیرها، توهین ها و تخریب علیه جریان‌های سیاسی رقیب خود زدند و روشن شد که آن جریان تندروی داخلی با شعارها و پرچسب زنی های خود صرفاً به دنبال منافع حزبی و حتی شخصی بودند و محمود احمدی نژاد یکی از موارد بارز این جریان است که در سال‌های دهه ۸۰ با آن سیاست ضد آمریکایی پررنگ و بی منطقش چه خسارات، تبعات و هزینه‌هایی را برای کشور و مردم رقم زد و اکنون خودش داعیه‌دار حمایت از ترامپ و محکومیت خشونت سیاسی و ترور است.

قطعاً این میزان از چرخش سیاسی ۱۸۰ درجه برای فردی مانند احمدی نژاد به هیچ وجه و با هیچ منطقه قابل توجیه نیست. بازهم تکرار می‌کنم که موضع‌گیری احمدی نژاد، موضع‌گیری رسمی جمهوری اسلامی ایران نیست و موضع‌گیری فردی خود اوست، اما جنس موضع‌گیری‌های احمدی نژاد هم نشان می‌دهد که صرفاً به دنبال منافع فردی است.

وقتی منافع ملی در اظهارنظرهای چهره‌های سیاسی مطرح نباشد شاهد پدیده‌هایی مانند احمدی‌نژاد هستیم که در نهایت نشان می‌دهد این گونه افراد بر پایه منافع بیگانگان در قدرت حضور پیدا کرده و اظهارنظر می‌کنند. یک معیار برای شناخت این افراد آن است که به کارنامه، عملکرد و همچنین مواضع آنها نگاه کنید. هرگاه گفته یا رفتاری برای منافع ملی از خود بروز دادند و یا وضعیت مردم دز زمان آنها بهبود پیدا کرد، می‌توان آن را شاخصه مناسبی دانست. کما اینکه شما به فردی مانند احمدی نژاد نگاه کنید و آن را با حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی مقایسه کنید و ببینید که کدام یک در دوران ریاست جمهوری خود زندگی و رفاه بیشتری را برای مردم به ارمغان آوردند؟! این چیزی نیست که من به آن پاسخ بدهم. اگر از مردم هم بپرسید به راحتی پاسخ می‌دهند که نقطه انحراف در ایران از زمان احمدی نژاد شروع شد؛ انحرافی که تا به امروز ادامه دارد.

در کنار ترور نافرجام دونالد ترامپ، اتفاق مهم‌ دیگر روز دوشنبه روی داد و دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا، در کنوانسیون ملی جمهوری‌خواهان (RNC) در شهر میلواکی در ایالت ویسکانسین، نامزد رسمی حزب جمهوری‌خواه در انتخابات ۲۰۲۴ شد. این‌ علاوه‌بر‌آن است که همان روز (دوشنبه)، دونالد ترامپ معاون اول خود را هم انتخاب کرد. جی. دی. ونس، سناتور جمهوری‌خواه اوهایو و از مخالفین سرسخت ترامپ، دوشنبه به‌عنوان معاون اول او معرفی شد که مواضع تند ضدایرانی دارد. حال به باور شما کار دولت پزشکیان برای مذاکرات احتمالی با آمریکا در صورت پیروزی دوگانه «بایدن - کاملا هریس» راحت تر است یا «ترامپ – ونس»؟

اتفاقا برخلاف برخی ارزیابی کارشناسان و تحلیلگران من معتقدم دولت منتخب آقای پزشکیان مذاکرات راحت‌تری را با جمهوری‌خواهان و فردی مانند دونالد ترامپ خواهد داشت تا با جو بایدن و دموکرات‌ها.

به چه دلیل؟

 چون دموکرات‌ها یک نوع ایدئولوژی خاص خود را در سیاست خارجی و دیپلماسی دنبال می‌کنند.

چه ایدئولوژی؟

دموکرات‌ها در سیاست خارجی و دیپلماسی خود، توجه به مسائلی مانند خشونت، حقوق بشر و نظایر آن را به شدت مد نظر قرار می‌دهند و از این رو اگر انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا با پیروزی مجدد جو بایدن و ادامه دولت او همراه باشد، اتفاقاً کار مذاکرات دولت پزشکیان با آمریکایی‌ها پیچیده‌تر و سخت‌تر خواهد شد، چرا که دموکرات‌ها به موضوعاتی مانند حقوق بشر و مسائلی از این دست اهمیت می‌دهند و آنها را در مذاکرات مد نظر قرار خواهند داد. اما اگر دونالد ترامپ بتواند به قدرت برسد و شانس بالایی هم دارد، اتفاقاً کار آقای پزشکیان ساده‌تر خواهد بود چرا که جمهوری‌خواهان ایدئولوژی سیاست خارجی دموکرات‌ها را ندارند و به راحتی و با سادگی بیشتر می‌توان با آنها مذاکره کرد و اتفاقاً فردی مانند دونالد ترامپ بیشترین توجه و اولویت خود را در مذاکرات با ایران روی مسائلی مانند منافع اقتصادی و تجاری آمریکا قرار می‌دهد.

اگر شما به تجربه برجام نگاه کنید دلیل آنکه دونالد ترامپ از توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ خارج شد، صرفاً و صرفاً مسائل اقتصادی بود. ترامپ تاکید می‌کرد که چرا در توافقی مانند برجام، ایران می‌تواند مناسبات اقتصادی و تجاری را به کشورهای اروپایی و روسیه و چین داشته باشد، اما آمریکا از آن محروم باشد؟!

من به شما قول می‌دهم اگر در همان برجام سال ۲۰۱۵ بخشی از قراردادها را با آمریکا پی می‌گرفتیم مطمئن باشید دونالد ترامپ از آن خارج نمی‌شد. اما وقتی دید که برجام برای آمریکایی‌ها سود و آورده تجاری ندارد به راحتی از آن خارج شد. اکنون هم اگر ما می‌خواهیم از تجربه دولت روحانی و دولت رئیسی درس بگیریم باید مذاکراتی را با دونالد ترامپ در صورت پیروزی او پی بگیریم که برای ایالات متحده آمریکا هم سود و آورده تجاری و اقتصادی داشته باشد و در این صورت مسیر مذاکره با جمهوری‌خواهان و دونالد ترامپ راحت‌تر از بایدن خواهد بود. چرا که آنها خطوط قرمز یا نقاط حساسی مانند حقوق بشر ندارند.

اشتراک گذاری:
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها