نویسنده: عباس آخوندی، وزیر سابق راه و شهرسازی
انتخابات زودرس ایران فرصتی برای بازخوانی رابطهی ایران با اتحادیه اروپا و منطقهی منا و امکان ایجاد همگرایی حداکثری در سطح جهانی در رویارویی با اسرائیل را فراهم آورده است. این فرصتی یگانه است که هم بر امنیت و توسعه پایدار ایران اثر میگذارد و هم امنیت منطقه را از رهگذر محاصره سیاسی و دفاعی اسرائیل در منطقه و جهان تضمین میکند و هم مخاطره داعش و گروههای سلفی را کاهش میدهد. مهم بهرهبرداری درست از این موقعیت است. و این باید هنر برادر ارجمندمان آقای دکتر پزشکیان باشد.
جبهه اصلاحات ایران همواره جانبدار روابط تعاملی با جهان و ایفای نقش مثبت در تحولات جهانی بوده است. این موضوع در بیانات آقای دکتر پزشکیان هم با فراوانی بالا تکرار میشد. اینک زمان برداشتن یک گام عملی فراهم آمده است. سخنگوی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا پیروزی آقای پزشکیان را تبریک گفته و آمادگی تعامل با دولت جدید را در راستای سیاست تعامل حیاتی اعلام داشته است. واقعیت آن است که روابط ایران و غرب پس از خروج امریکا با ریاست ترامپ از توافق برجام دچار سردی شد و اتفاقات تلخی در پیِ آن در تعامل دوسویه و چندسویه دیده شد. هر چند انتظار میرفت که با آمدن بایدن خون تازهای در رگهای برجام دمیده شود، این اتفاق نیز نیفتاد و این فرصت تاریخی هدر رفت. اینک زمان قضاوت در بارهی مسببان این فرصتسوزی از دو سو نیست. لیکن، به هر روی، نمیتوان از نتایج زیانبار امنیتی و همچنین خسارات اقتصادی و ارتباطی آن چشمپوشی کرد. با آمدن بایدن در اواخر دولت دوازدهم، مذاکرات سازندهای صورت گرفت و انتظار میرفت که برجام احیا شود. آقای روحانی امضای توافق را به دولت سیزدهم موکول کرد. به ظاهر این اقدام برای احترام به دولت بعدی و شاید با هماهنگی با دیگر مقامات انجام شد. لیکن، از منظر منافع ملی از دید من، این توکیل کار درستی نبود و ایشان میبایست مخاطره این کار را شخصا میپذیرفت و کار را تمام میکرد. از منظر حقوقی ایشان تا 12 مرداد 1400 رئیس جمهور و امضاءاش معتبر بود و میبایست به وظیفهی خود عمل میکرد.
بههرروی، علیرغم آنکه روابط ترامپ و اتحادیه اروپا شکرآب بود، و فرصتی برای جداسازی اروپا از امریکا در ارتباط با ایران فراهم آمده بود، روابط ایران و اروپا مدیریت نشد و به رویارویی، سردی و تلخی گرایید. اینک ایران شواهد فراوانی برای بدعهدی اروپائیان، بهویژه در ارتباط به توافقهای برجام در دست دارد و اروپائیان نیز ایران را در پارهای موارد، بهویژه در ارتباط با جنگ اوکراین سرزنش میکنند. بیگمان، ملت ایران نمیتواند زیانهایی که از ناحیه اروپائیان در شرایط سخت شیوع کرونا دید را فراموش کند. در این بستر پُرتعارض، همراهی کماثر و پُرزیان ایران و روسیه در جنگ اوکراین بزرگترین اشتباه استراتژیک سیاست خارجی ایران در دوران اخیر بودهاست. بههرروی، در زمانی که اتحادیه اروپا با روسیه در حال جنگ بود، این همکاری کموزن ایران و روسیه، تنها متضمن ضرر برای ایران بود و سودی در برنداشت و اتحادیه را علیه ایران بسیج کرد.
در این فضای تلخ روابط، اسرائیل با امنیتیسازی روابط ایران و کشورهای منطقه برندهی نهایی میدان بود. این رژیم توانست روابطش را با تعدادی از کشورهای جنوب خلیج فارس عادی کند و با عربستان سعودی وارد مذاکرات نیمه پنهان شود که به نظر میرسد تا پیش از عملیات طوفان الاقصی پیشرفت زیادی هم داشت. اینک به نظر میرسد در پایان دورهی بایدن، توقف جنگ اوکراین و عدم امکان پیروزی یکی بر دیگری، عملیات وحشیانه نسلکشی و پاکسازی نژادی که اسرائیل در غزه و کرانه باختری مرتکب شد و وجدان عمومی جهانیان را متاثر ساخت و افکار عمومی دنیا را علیه خود بسیج کرد و اتفاقاتی که در دادگاه کیفری بینالمللی رخ داد، عملیات طوفان الاقصی و پیامدهای آن در جهان اسلام و انتخابات زودرس ایران تمام مولفههای موثر بر سیاست جهانی در این منطقه تغییر یافته و امکان یک بازخوانی واقعی فراهم آمده است. مهم فرصتشناسی و استفاده بهموقع از آنهاست.
ایران قاعدتا باید از پیشنهاد اتحادیه اروپا برای آغاز یک دورهی مذاکرات سازنده و سریع برای توسعه روابط، احیای برجام، مساله اوکراین و امنیت منطقه استقبال کند. در هر صورت، اینکه تصور کنیم میتوانیم قدرتهای بزرگ دنیا اعم از چین، روسیه، اتحادیه اروپا و امریکا را از مذاکرات امنیت منطقه کنار بگذاریم، تصوری غیر واقعی است. این سیاست در چهار دهه گذشته به شکست انجامیده است و باید از آن عبور کرد. مشکل بزرگ در این ارتباط فارغ از عدم امکان نادیده انگاشتن منافع قطبهای جهانی قدرت در منطقه، تمایل قطعی و غیرقابل چشمپوشی کشورهای منطقه برای دخالت دادن آنان در امنیت منطقه است. فراتر آنکه مشارکت ندادن آنان چه سودی دارد؟ قاعدتا وقتی شریک باشند از توافقها پشتیبانی و زمانی که نباشند کارشکنی خواهند کرد. کشورهای منطقه نیز از آمدن جناب پزشکیان استقبال کردهاند. از این حسن توجه نیز باید بیشترین بهره را برد. زمان آن است که دست کم ایران پیشتاز یک پیمان منع تجاوز و فراتر از آن، استقرار یک نظم امنیتی منطقهای با همکاری قطبهای جهانی قدرت باشد. قاعدتا یکی از اهداف این نظم باید مقابله با نسلکشی و پایان دادن به سیستم آپارتاید در اسرائیل و پشتیبانی از حقوق سیاسی فلسطینیان در سرتاسر سرزمین فلسطین از بحر تا نهر متکی بر ارادهی ملی آنان باشد.