آخرین اخبار
۲۲ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۷
بازدید:۲۹۴
سید محمدکاظم سجادپور در یادداشتی می نویسد: اروپا، زیر چتر نظامی و هسته‌ای ایالات متحده قرار دارد، اما چگونگی تداوم این حمایت امنیتی و لزوم آنچه اروپایی‌ها «خودمختاری استراتژیک» و یا «حاکمیت استراتژیک» اروپا می‌نامند، محل بحث و گفتگوهای فراوان و اما و اگرهای متعدد است. در یک کلام، اروپا مانند گذشته احساس امنیت همه‌جانبه ندارد.
کد خبر : ۹۱۵۰۷

 اروپا در چند سده گذشته، کانونی اثرگذار در روابط بین‌المللی بوده است. از پدیدۀ استعمار گرفته تا جنگ‌های جهانی اول و دوم، اروپا در کلیّت خود و قدرت‌های بزرگ اروپایی به نوبه خود نقشی اساسی ایفا کرده‌اند.

 


در دوران بعد از جنگ سرد، اروپا با انسجام تشکیلاتی در قالب‌های مختلف منجمله در نهاد چندجانبه اتحادیه اروپایی، سعی کرد یکی از قطب‌های قدرت جهانی باشد و نهاد اتحادیه اروپایی، که از آن با عنوان «فراتر از دولت» یاد می‌شد، همراه با ناتو و ده‌ها نهاد خرد و کلان فراگیر اروپایی، نقش‌آفرینی‌های گوناگون در قاره اروپا، در مناسبات فرا آتلانتیکی و در سطح جهانی داشته‌اند. 

اما در مدت اخیر اروپا با چالش‌های گوناگونی روبرو شده است. از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا گرفته تا جنگ روسیه علیه اوکراین و از پدیده مهاجران گرفته تا برآمدن گروه‌های راست افراطی، اروپا، به عنوان یک کنشگر بین‌المللی، با چالش‌های چند لایه‌ای دست و پنجه نرم می‌کند به گونه‌ای که می‌توان گفت اروپا، دستخوش پوست‌ اندازی استراتژیک شده است.

ماهیت پوست‌اندازی استراتژیک اروپا چگونه قابل تجزیه و تحلیل می‌باشد؟ در پاسخ به این سؤال باید پدیده‌هایی چون «چالش‌های امنیت اروپا»، «چالش‌های هویت اروپا» و «چالش‌های جایگاه بین‌المللی اروپا» را مورد مداقه قرار داد.

اروپای امروز، با اروپای قبل از حمله روسیه به اوکراین از نظر امنیتی متفاوت است. از فوریه 2023 (اسفند 1400)، جنگ اوکراین، محاسبات استراتژیک و امنیتی اروپا را به‌هم ریخته است. بیش از هفت دهه صلح در اروپا و زندگی قابل پیش‌بینی، صلح جای خود را به جنگ و ابهام امنیتی داده است. روز به روز تنش بین اروپا و روسیه، عمیق‌تر شده است.

زمانی، اروپا و نهادهای قاره‌ای آن، روابط ساختارمندی با روسیه داشتند. ایده گسترده‌تر کردن همکاری با روسیه، به قصد ادغام بیشتر آن در منظومه هنجاری اروپا، مخصوصاً از زاویه و دریچه اقتصادی و به‌ویژه از طریق عامل انرژی، سال‌ها دنبال شد. اما جنگ اوکراین پایانی بر این اتصال‌ها و آغازی برای گسست‌های استراتژیک با روسیه بود. اغراق نیست اگر گفته شود که روسیه، مهم‌ترین عامل و متغیر دگرگونی در ذهنیت و عمل استراتژیک اروپاست. این منازعه بدون چشم‌انداز روشن، به تدریج، اروپا را به طور مستقیم وارد نبرد رودررو با روسیه کرده است. زبان و گفتمان جنگ اوکراین، روز به روز در اروپا شدیدتر و تند می‌شود.

در این میان، منازعه غزه هم، بر امنیت اروپا اثر گذاشته است هرچند که ماهیت اثرگذاری این منازعه در اوکراین متفاوت می‌باشد اما بی‌تردید چالش امنیتی چند لایه‌ای برای اروپاست.فراتر از دو منازعه اوکراین که در سرزمین اروپایی رخ داده و منازعه غزه که در حاشیه سرزمین اروپاست، بحث عمیق‌تر امنیتی، ظرفیت و توان اروپا، در دفاع از خود، بدون عنصر سنگین آمریکاست.

توضیح آنکه اروپا، زیر چتر نظامی و هسته‌ای ایالات متحده قرار دارد، اما چگونگی تداوم این حمایت امنیتی و لزوم آنچه اروپایی‌ها «خودمختاری استراتژیک» و یا «حاکمیت استراتژیک» اروپا می‌نامند، محل بحث و گفتگوهای فراوان و اما و اگرهای متعدد است. در یک کلام، اروپا مانند گذشته احساس امنیت همه‌جانبه ندارد.

اما این پدیده مربوط به احساس ناامنی را باید در کنار پدیده هویت اروپایی و چالش‌های آن قرار داد. هویت اروپایی، برساخته‌ای قابل ملاحظه بوده و هست. چندین دهه بحث و گفتگو و همچنین برپایی منظومه‌های رنگارنگ اداری و ساختن نهادهای اروپایی، به پیدایش و خلق هویت اروپایی، هویتی فراتر از مرزهای ملی کشورهای اروپایی، انجامید. اما این اهمیت، امروزه با پرونده‌های شهودی روبروست که یکپارچه بزرگی آنرا زیر سوال می‌برند و بر آمدن گروه‌های راست افراطی، روندی جدی در اروپاست.

در برخی از کشورهای اروپایی، این گروه‌ها، فضای سیاسی را تا حدود قابل ملاحظه‌ای در اختیار گرفته و بازگشت به هویت‌های ملی را دنبال می‌کنند. در این پهنه، پروژه چند فرهنگ‌گرایی در قالب وحدت هنجاری اروپا، دچار شکست و گسل شده است. مهاجرستیزی، فصل مشترک تمام کنشگران راست اروپایی می‌باشد که مغایر با هویت برساخته قاره‌ای در اروپاست.

چند پارگی فرهنگی اروپا، چند فرهنگ‌گرایی اروپا را مورد تردید قرار داده است. اولویت‌های فرهنگی در چهارگوشه اروپا، متفاوت شده و کشمکش‌ بین نیروهای متمایل به مرکز و گریز از مرکز در عرصه فرهنگی و هنجاری قابل مشاهده است، و البته این بدان معنا نیست که نهادهای فراگیر اروپایی، فرو ریخته‌اند، بلکه برداشت دقیق‌تر آن است که نهادها به حیات خود  ادامه می‌دهند اما با چالش‌ها و پرسش‌های جدی روبرو شده‌اند.در سطح دیگری، موقعیت جهانی اروپا نیز دگرگون شده است، همراه با تغییر تدریجی مکانی قدرت جهانی، از کانون‌های غربی و اروپایی، به منطقه آسیا، موضوعات و محورهای اصلی آینده نظام جهانی، بستگی تام به ماهیت روابط پکن و واشنگتن دارد. اروپا در این میان کجاست؟

این پرسش، موقعیت جهانی اروپا را با حوزه شرق آسیا و آنچه که هندوپاسفیک خوانده می‌شود، پیوند زده است. اروپا هم دارد به منطقه هندوپاسفیک، نگاه استراتژیک خود را توسعه می‌دهد ولی میزان استقلال عمل یا همراهی با ایالات متحده در مهار چین، سؤالی جدی است. این پدیده، به نوبه خود چندین رابطه استراتژیک در حال شکل‌گیری را برجسته می‌کند منجمله مثلث آمریکا، چین و اروپا و همچنین چهار ضلعی آمریکا، چین، روسیه و اروپا. ماهیت و نقش جهانی اروپا، در این پویایی‌های استراتژیک، مهم ولی در عین حال از روشنی برخوردار نیست.

فراتر از این کشمکش‌های استراتژیک، نکته مهم دیگر آن است که اروپا، خود را قدرت جهانی هنجاری و هنجارساز می‌دید. اعتقاد به برتری هنجارهای اروپایی، یکی از پیش‌ران‌های کنش و واکنش‌های اروپایی در عرصه جهانی بود. این ویژگی از درون اروپا، برون اروپا، و مهم‌تر، متأثر از چندگانگی رفتار اروپا و قدرت‌های اروپایی در منازعات و بحران‌های جاری بین‌المللی، با چالش‌های عمیق روبروست.

مجموعه آنچه که ذکر شد، از یک پوست‌اندازی استراتژیک اروپایی سخن می‌گوید و از مرحله‌ای در حال انتقال در قاره اروپا خبر می‌دهد که امنیت اروپایی، هویت اروپایی و موقعیت جهانی اروپایی با گذشته فرق دارد. دگرگونی‌های اروپایی، بی‌تردید، بر اروپا و همه جهان اثرات قابل توجهی خواهد داشت.

اشتراک گذاری:
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها