شاید در میان داستانهای عاشقانه دیدن قصه عاشقشدن ناصرالدینشاه قاجار از جذابیت بالاتری نسبت به سایر عاشقانهها برخوردار باشد، اما اگر چند قسمتی را از جیران دیده باشید بهراحتی برای شما قابلتشخیص است که جیران نه یک قصه عاشقانه است و نه یک قصه تاریخی، بلکه مجموعهای از صحنههای اروتیک است که تلاش بیوقفهای میکند تا مخاطب پای سریال بنشیند. شاید مشکل از آنجا آب میخورد که سازنده با این نگاه که ساخت سریال در نمایش خانگیها محدودیتهای کمتری دارد و اصطلاحا دستش باز است، قصه را جوری به تصویر میکشد که نمیتوان آن را شبیه به قصههای عاشقانه دانست، کمااینکه بسیاری از فیلمسازانی که تجربههای موفقی در ساخت سریال در تلویزیون داشتند، وقتی در همین پلتفرمها سریالی ساختند و منتشر کردند و مخاطب هم با این پیشزمینه ذهنی که قرار است سریالی در همان حدواندازه سریالهای قبلی سازنده ببیند، به تماشا نشستند اما بهقول معروف توی ذوقشان خورد.
بعد از گذشت ۱۴ قسمت از انتشار سریال، به نظر نمیرسد عشق متمایز ناصرالدینشاه به خدیجه تجریشی برای مخاطب باورپذیر شده باشد. شاید هم این امر آگاهانه توسط سازنده اتفاق افتاده تا در چندین قسمت آینده حرفی برای گفتن داشته باشد.
ساخته جدید حسن فتحی را میتوان به بعضی سریالهای تاریخی ترکی شبیه دانست که اتفاقا آنها هم در بستری از تاریخ شکل گرفتهاند اما سعی نمیکنند روایت دقیقی از تاریخ ارائه بدهند. بلکه به نحوی ساخته شدهاند که دیده شوند. فارغ از اینکه محتوای مناسب و اصطلاحا بهدردبخوری دارند یا نه.
این آسیب شاید تنها متوجه جیران نباشد؛ چراکه بیشتر داستانهای عاشقانه در سالهای اخیر تبدیل به فیلمفارسیهایی شدهاند که تنها بهدنبال جذب مخاطب و فروش بیشتر هستند.
بحث تکراری نمایش خانگی و اثراتش روی کیفیت ساخت برخی سریالها باز هم وقتی به میان میآید که سازندگان فیلم و سریالها در تلاش هستند تا مخاطب جذب کنند و آمار تماشای فیلم و سریالهایشان را بالا ببرند، این موضوع گاهی مستقیما روی کیفیت و محتوای این ساختهها اثر گذاشته و بهبهانه جذابشدن برای بیننده محتوا را فدا میکنند و پای در وادی ابتذال میگذارند. جیران نیز البته از این قاعده مستثنی نیست و اتفاقا به نظر میرسد همین موضوع، عامل مهمی در ضعیفبودن جیران به نسبت دیگر ساختههای فتحی است.
اینکه سازنده اساساً توجهی به جذب مخاطب نداشته باشد قطعا عامل مهمی برای شکست یک سریال یا فیلم است. اما حسن فتحی انگار از آن طرف بام افتاده و سعی میکند از جذابیتهایی برای جذب مخاطب استفاده کند اما گویی آنقدر روی این موضوع متمرکز بوده که اساسا توجهی به محتوای قصه نداشته است. بیننده در هر قسمت سریال تصاویر و صحنهها و لباسهای رنگانگی را میبیند که جلوه بصری خوبی دارند اما در پایان هر قسمت اتفاق و رویدادی، رخ نمیدهد و آنچه دست مخاطب را میگیرد، انگار همین تماشای تصاویر و صحنههای جذاب است. توجه به این موضوع اگرچه لازم است اما کافی نیست، این توجه به جذابیت البته در انتخاب بازیگران نیز موردنظر قرار گرفته، جاییکه گویی چهره و مطرح بودن بازیگر بر هنر بازیگری و اینکه آیا اصلا این بازیگر برای ایفای نقش در این شخصیت مناسب است و اساسا میتواند با نقش ارتباط برقرار کند تا مخاطب هم او را در این نقش بپذیرد، مقدم شده است.
هوشمندی مخاطب را نباید دستکم گرفت. بیننده بهخوبی با دیدن چند قسمت ابتدایی سریال متوجه میشود آنچه قرار است ببیند همان همیشگی سریالهای شبهعاشقانه است که چیز جدیدی هم برای گفتن ندارد و جذابیتهای بصری سریال هم چندان فریبش نمیدهد.
شاید الان دیگر نمیشود توقع داشت که به یکباره روند قصه فرق کند و نقاطضعفش به نقاطقوت تبدیل شود. البته جیران قرار است ۵۵ قسمت داشته باشد اما با گذشت ۱۴ قسمت از سریال حرف اصلی قصه تقریباً مشخص شده است و مخاطب دیگر فهمیده که باید منتظر چه چیزهایی باشد.
فرهیختگان/56554