به گزارش صد آنلاین ، نگار 21 ساله است. او دو سال قبل ازدواج کرده و حالا تصمیم به طلاق گرفته است. نگار تنها زندگی میکند. او از روزهای تنهایی و دلیل تصمیش برای طلاق به توضیح میدهد.
*چرا با این عمر کوتاه زندگی مشترک، تصمیم به طلاق گرفتی؟
همسرم اعتیاد دارد. من همه عمرم سختی کشیدم. میخواستم با ازدواج کمی راحت شوم که اعتیادم همسرم همه چیز را خراب کرد.
*با همسرت چطور آشنا شدی؟
در محل کار با هم آشنا شدیم. هر دو در یک کارگاه خیاطی کار میکردیم. آنجا آشنا شدیم و تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم.
*درباره شوهرت تحقیق کرده بودی؟
میثم یک سال است که به مواد معتاد شده است. او خیلی مرد خوبی است. اگر اعتیاد نداشت خیلی زندگی ما خوب بود. همه در محل کار از او تعریف میکردند.
*خانوادهات چه نظری دارند؟
من خانواده ای ندارم. خیلی تنها هستم.
*چرا خانواده نداری؟
من در یک پرورشگاه بزرگ شدم. 18 ساله که شدم با توجه به اینکه آمادگی زندگی تنها را داشتم از مرکز ترخیص شدم البته با مددکارم همچنان در ارتباط هستم و آنها برای ازدواج به من کمک کردند.
*شغلت چیست؟
گفتم که من در یک کارگاه خیاطی کار میکنم. کار خیاطی را در پرورشگاه یاد گرفتم و استعداد هم داشتم. دیپلم خیاطی هم گرفتهام .
*شوهرت به این جدایی راضی است؟
راستش من خودم هم رضایت چندانی ندارم ولی میدانم هیچ راهی ندارم. اگر با او بمانم زندگیام نابود میشود و دیگر رنگ آرامش را نمیبینم. صاحب کارگاهی که در آن کار میکردم قبلا از من خواستگاری کرده بود؛ اما من قبول نکردم چون عاشق میثم بودم. اگر با آن مرد ازدواج کرده بودم پول و آرامش داشتم ولی من عشق را ترجیح دادم و میثم با اعتیادش همه باورهای من را خراب کرد.
*حالا میخواهی چه کنی؟
من روزهای سختی را میگذرانم. از ابتدای زندگی سختی کشیدم. خودم خرجی خودم را دادم و حالا همکار میکنم و سعی میکنم با زندگی آرام و سختم کنار بیایم.