۱۰ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۳۷
بازدید:۶۳۰۶
صد آنلاین | من هم مانند خیلی از جوانان وقتی سوار خودرو می شدم فقط پدال گاز را می‌فشردم و دیگر به هیچ چیز نمی اندیشیدم چراکه خودم را راننده‌ای چیره دست می پنداشتم و از سر غرور به رانندگانی که سرعت مجاز را رعایت می کردند به چشم حقارت می نگریستم اما روزی ورق برگشت و حادثه ای تلخ زندگی ام را نابود کرد …
کد خبر : ۸۹۲۱۱

 

به گزارش صد آنلاین ،  روزنامه خراسان، این‌ها بخشی از اظهارات جوان25 ساله ای است که برای پیگیری مراحل اداری مربوط به بیمه درمانی وارد مرکز انتظامی شده بود. این جوان ویلچرنشین که مادرش او را همراهی می کرد درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: بعد از آن که تحصیلاتم را در دانشگاه به پایان رساندم، عازم خدمت سربازی شدم چراکه می خواستم زودتر کارت پایان خدمت را به دستم بگیرم و برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروم.

 

 

 

 

 

 

آرزوهای زیادی را در سر می پروراندم و برای همین آرزوها تلاش می کردم. خلاصه بعد از طی دوران آموزش، خدمت سربازی ام را در همین کلانتری قاسم آباد به پایان رساندم و سپس مشغول مطالعه شدم تا بتوانم با رتبه بهتر بورسیه شوم که هزینه های تحصیلم را یکی از ادارات یا نهادهای دولتی بپردازد اما در همین روزها سوار خودرو می شدم تا امور شخصی خودم را انجام دهم اگر چه از دور دور کردن و ویراژهای خیابانی متنفر بودم اما از سر غرور جوانی گاهی پدال گاز را می فشردم و از سرعت مجاز عبور می کردم. ولی مدتی قبل زمانی که در یکی از بولوارهای خلوت قاسم آباد به حرکت خود ادامه می دادم ناگهان یک راننده دیگر با عبور از لابه لای خودروها سرعت وحشتناک خود را به رخ کشید و در یک لحظه چنان به خودروی من برخورد کرد که کنترل فرمان از دستم خارج شد و به شدت خودرو را به درخت حاشیه خیابان کوبیدم.یکی از دوستان صمیمی ام که سرنشین خودرو  بود، در دم جان سپرد و مرا هم که بیهوش بودم نیروهای امدادی به مرکز درمانی رساندند. وقتی به هوش آمدم و فهمیدم دوستم قربانی این سانحه رانندگی شده است دیگر عذاب وجدان رهایم نمی کرد هر لحظه اشک می ریختم و دوست داشتم به جای او من جان خودم را از دست می‌دادم چرا که هیچ گاه نمی توانم به چشمان اشکبار مادرش نگاه کنم. او مرا هم مانند «علی» دوست داشت و اکنون من زنده مانده بودم.

 

از سوی دیگر زمانی که پزشکان عنوان کردند که من قطع نخاع شده ام و باید تا پایان عمر ویلچر نشین باشم، اتاق بیمارستان دور سرم چرخید و افسوس می خوردم که چرا گاهی قوانین رانندگی را رعایت نمی کردم اگرچه راننده دیگر مقصر حادثه است اما متاسفانه نداشتن گواهی‌نامه و سرعت غیر مجاز او، زندگی دو انسان را به نابودی کشاند و حالا مادرم حتی امور شخصی مرا انجام می دهد. با وجود این، هزینه های سنگین درمان و تهیه ویلچر و تشک مواج در حالی برای خانواده ام بسیار مشکل است که من بیمه درمانی ندارم و اکنون با سختی های دردناکی روبه‌رو شده ام. ای کاش …

با دستور سرهنگ محمد بزی(رئیس کلانتری قاسم آباد مشهد) اقدامات قانونی و کارشناسی برای پرونده این جوان  آغاز شد اما پاهای او دیگر هیچ گاه، توان راه رفتن نخواهد یافت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
لینک کپی شد
اشتراک گذاری:
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها