۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۰
بازدید:۱۶۶
صد آنلاین | زندگی خوب و شیرینی با همسرم داشتم، نیلوفر، زنی قانع بود و با دار و ندارم می ساخت، آنقدر ما خوشبخت بودیم که نقل زندگی ما ورد زبان همه فامیل و آشنایان شده بود.
کد خبر : ۸۶۰۲۲

 

به گزارش صد آنلاین ، اما از زمانی که گوشی هوشمند برای خودم خریدم  به یک باره همه چیز تغییر کرد. تازه داشتم کار با تلگرام و اینستاگرام و شبکه های اجتماعی دیگر را یاد می گرفتم وقتی که به منزل می آمدم می رفتم سراغ گوشی و مدام سرم توی گوشی بود و نیلوفر هم از این بابت ناراحت بود اما به رویم نمی آورد و چیزی نمی گفت.

 

 

 

 

وابستگی من به فضای مجازی روز به روز داشت بیشتر می شد، تا اینکه چند ماه پیش در یک گروه مجازی با دختری خوش تیپ و جوان به نام لیلا آشنا شدم، صحبت های ما از مسایل روز شروع و بالاخره به حرف های عاشقانه ختم شد.

او درباره زندگی خصوصیم ازمن پرسید، گفتم متاهلم و 5 سال است که ازدواج کردم و بعد هم از خوبی های همسرم برایش تعریف کردم.

خلاصه رابطه من و لیلا هر روز بیشتر و بیشتر می شد تا اینکه روزی به خودم آمدم و دیدم بدجوری به او وابسته شدم و اگر به این رابطه ادامه دهم ممکن است مشکلاتی برایم پیش بیاید و زندگیم را از دست بدهم  به همین خاطر تصمیم گرفتم به این رابطه پایان ببخشم، لیلا وقتی از تصمیم من با خبر شد اولش قبول نمی کرد و بعد هم چند باری از من پول گرفت اما وقتی دید تصمیم من برای قطع رابطه با او قطعی است با عصبانیت گفت: تو حق نداشتی با احساسات من بازی کنی و دو باره تهدید کرد و گفت: نتیجه اش را می بینی!!

بالاخره  چند روز بعد لیلا انتقامش را گرفت و به منزلم آمد و ماجرای رابطه من با او به همراه تصاویری که از من داشت را به همسرم نشان داد، من با داد و فریاد او را از خانه بیرون کردم و به او گفتم که اگر یک بار دیگر این طرف بیایی به جرم مزاحمت تو را تحویل پلیس می دهم!

بعد از رفتن لیلا، وقتی به داخل خانه برگشتم، نیلوفر را دیدم که مثل آدم های بهت زده به من خیره شده بود و هیچ چیزی نمی گفت، با فریاد گفتم، تو که حرف های این زن دروغگو را باور نکردی، نه؟! دیگر بی فایده بود، نیلوفر که با همه دار و ندار من ساخته بود، حالا من دست مزد زندگی عاشقانه اش در تمام این سال ها را با خیانت داده بودم.

از آن روز به بعد نیلوفر روزه سکوت گرفته و هیچ حرفی با من نمی زند، یکی دو بار خواستم از او معذرت خواهی کنم اما هر بار او حاضر نشده حرف هایم را گوش کند! نمی دانم چه کنم دلم می خواهد با او صحبت کنم و بگویم که اشتباه کردم و ناخواسته اسیر فضای مجازی شدم اما اجازه این کار را به من نمی دهد، زندگی برایم عذاب آور شده و هرروزی که به منزل می آیم دارم شکنجه می شوم و دیگر طاقت این همه بی توجهی را ندارم ….

داستانی که از نظرتان گذشت اتفاقی واقعی بود که از سوی  یکی از مراجعان به مرکز مشاوره آرامش پلیس اصفهان مطرح شده بود. البته این داستان ممکن است برای هر کس دیگری هم اتفاق بیفتد چرا که همه ما در معرض ارتباط های نامتعارف در شبکه های اجتماعی هستیم و کوچکترین لغزش ما در این فضا می تواند زندگیمان را نابود کند.

بی‌هدف وارد فضای مجازی نشویم

خانم جعفری کارشناس ارشد رواشناسی عمومی مرکز مشاوره آرامش پلیس اصفهان در این خصوص گفت: فضای مجازی بسیار جذاب، گمراه کننده و خطرناک است و احتمال اینکه فرد در آن محو شود و حتی به آن اعتیاد پیدا کند وجود دارد و باید با آگاهی از این فضا و شناخت آن و آدم هایی که در آن خود نمایی می کنند وارد این فضا شویم.

وی افزود: افرادی که بی هدف وارد فضای مجازی می شوند، بی شک دچار آسیب خواهند شد، چون شرایط و جذابیت های ظاهری، فریبنده و فوق العاده این فضا آنها را به سویی سوق می دهد که اصلاً فکرش را هم نمی کنند.

کارشناس ارشد روانشناسی عمومی اظهار داشت:وقتی وارد فضای مجازی می شویم چون ارتباط چهره به چهره وجود ندارد پشت ماسکی که چهره داریم بسیاری از چارچوب ها را ممکن است نادیده بگیریم و در این شرایط ارتباط ها راحت تر و حتی بی پرده برقرار می شود، در چنین وضعیتی اعتماد به نفس کاذبی پیدا می کنیم، خود واقعی مان را فراموش کرده و پس از ریختن قبح یک سری موضوعات ممکن است درگیری های ذهنی، فکری و عاطفی زیادی برای خودمان درست کنیم.

کارشناس مرکز مشاوره آرامش بیان داشت: با این شرایط طرف مقابل نیز چون چهره واقعی ما را نمی بیند آن طوری که خودش دوست دارد ما را تصور می کند و این نیز می تواند شدت آسیب را بیشتر کند.

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
لینک کپی شد
اشتراک گذاری:
ارسال نظر
پربیننده‌ها پربحث‌ها