حضرت علی (ع) دربارۀ نبی مکرّم ما (ص) نقل میکنند که ایشان در جنگها از همۀ ما به دشمن نزدیکتر بود. در جنگ احد، دشمن در چندقدمی ایشان بود، اما از جایشان تکان نخوردند. همه جز عدۀ کمی فرار کردند ولی ایشان جا خالی نکرد؛ زیرا به وعدۀ الهی مطمئن بود. این یک صحنه است.
اما همین ایشان که همه چیز را به اذن خداوند میداند و در میان دشمن از جایش تکان نمیخورد، وقتی میخواهد به جنگ بیاید، دو تا زره روی هم میپوشد!
مگر این نیست که تا تقدیر خدا نباشد هیچ تیری نمیآید؟ مگر ایشان معتقد نیست که تا مقدّر نباشد، چیزی به من کارگر نمیشود؟ پس چرا زره را جفت جفت میپوشد؟
این، نشانۀ «وسعت» ایشان است. این، «سعه» است. حضرت وقتی در عالم اسباب میآید، چنان معتقد به اسباب است که مادیها از او عقب میمانند در ملاحظۀ اسباب و تهیۀ وسائل. وقتی هم که در مقام توکل است، حتی با وجود اینکه همۀ اسباب از کف رفته و همۀ رشتهها بریده شده، چنان خداوند را حاکم بر اسباب میبیند که میگوید: او همه چیز را میتواند فراهم کند.
این شرح صدر میخواهد. انسان وقتی ظرفیت ندارد، با یک کشمش گرمیاش میشود و با یک غوره، سردیاش میشود. ظرفیتش، کم است. زمانی که معتقد به اسباب میشود، منکر مسبّب الأسباب است؛ و زمانی که معتقد به مسبّب الأسباب است، بیاهمیت نسبت به اسباب میشود.