۰۲ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۸:۰۰
بازدید:۴۴۲
مدیرعامل سابق باشگاه استقلال گفت: برای اولین بار در زندگی ام صدای گریه او را شنیدم. واقعاً دوست داشت در مراسم ختم مادر مرحوم من شرکت می‌کرد.
کد خبر : ۷۷۶۱۶

گزیده‌ای از گفتگوی علی فتح‌الله‌زاده مدیرعامل سابق باشگاه استقلال درخصوص آغاز سال جدید و خاطراتی از مرحوم ناصر حجازی را در ادامه می‌خوانید:

 


  • انشاالله امسال بعد از سال‌ها در تهران و کنار خانواده خواهم بود و برنامه خاصی برای مسافرت ندارم.
  • خوشبختانه امسال بهار در بهار است همه ما به مهمانی خدا و مهمانی طبیعت می‌رویم که قطعاً این مسئله را باید به فال نیک گرفت چرا که زیبایی‌های معنوی خاص خود را دارد.
  • من شخصاً سبزه و ماهی قرمز را خیلی دوست دارم. ضمن اینکه چیدن سفره هفت سین هم فضای خاص خود را دارد و ما هر سال این کار را انجام می‌دهیم.
  • دید و بازدیدهای نوروزی نیز که بیشتر آن امسال بعد از افطار انجام می‌شود هم ثواب دارد و هم شیرین است.
  • فکر می‌کنم ۷ یا ۸ ساله بودم که به خانه پدربزرگم رفتیم که یک مرد بسیار متدین و خوش سیما بود.آن سال پدربزرگ یک سکه یک تومانی که مربوط به حدود ۵۰ سال قبل بود به من هدیه داد و هرگز این هدیه شیرین را فراموش نمی‌کنم.
  • عیدی که دیگر نمی‌توانیم کمتر از ۵۰۰ هزار تومان یا یک میلیون تومان بدهیم چون قهر می‌کنند (با خنده)
  • اولین عیدی را به مادرهمسرم می‌دهم و البته ایشان هم لطف می‌کنند و همواره به من عیدی می‌دهند. در واقع من هنوز هم در این سن و سال عیدی می‌گیرم که البته لذت خاص خود را دارد و بسیار پربرکت است.
  • چون پدر و مادرم در شهرستان زندگی می‌کردند حتی در سال‌هایی که آنها در قید حیات بودند هم ابتدا به منزل مادر خانمم می‌رفتم و به طور طبیعی امسال هم همین کار را انجام خواهیم داد.
  • {دروغ سیزده} بنویسید در سال جدید دلار ۵۰۰۰ تومان می‌شود!
  • خدا بیامرز ناصر حجازی اولین کسی بود که هنوز عید نشده به من زنگ می‌زد و نوروز را تبریک می‌گفت چه آن زمان که خودش سرمربی استقلال بود و ما با هم کار می‌کردیم و چه حتی زمانی که سرمربی استقلال نبود و این مسئله برای من ارزش بسیار زیادی داشت.
  • یادم هست وقتی مادرم فوت کرد ناصر خان مریض بود ایشان به من زنگ زد و گفت من الان باید پیش شما بودم اما متاسفانه اصلاً شرایط خوبی ندارم و بیماری امانم را بریده است. 
  • این را من تا حالا جایی نگفتم اما باور کنید ناصرخان پشت تلفن گریه کرد و من برای اولین بار در زندگی ام صدای گریه او را شنیدم. واقعاً دوست داشت در مراسم ختم مادر مرحوم من شرکت می‌کرد اما بیماری اجازه این کار را نداد و هر دو نفر ما به شدت احساساتی شدیم.

21458/غ

اشتراک گذاری:
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها