از بازی بزرگ کلاسیک و شکل جدید آن چه می دانیم؟ چه تاثیری این بازی، بر وضعیت افغانستان دچار بحران در بیش از چهل سال گذشته، داشته است؟ کدام عوامل در تشدید این بازی، نقش اساسی داشته اند؟ و اساسا چه تفاوتی میان بازی بزرگ و شکل جدید آن، وجود دارد؟ و بالاخره، آینده منطقه که افغانستان به شدت تحت دینامیک امنیتی و سیاسی آن قرار دارد، چگونه خواهد بود؟
بازی بزرگ کلاسیک در واقع به رقابت سیاسی و نظامی میان روسیه تزاری و بریتانیای استعماری در آسیای مرکزی اطلاق می شود که نه تنها اینکه اثرات مخربی بر ثبات، امنیت و توسعه اقتصادی منطقه گذاشت، بل باعث شد تا ریشه های این رقابت برای سالیان متمادی، در تفکر رقابتی منطقه و فرامنطقه، اثراتی بی ثبات کننده ی داشته باشد.
اصطلاح «بازی بزرگ» برای اولین بار توسط آرتور کانولی بکار برده شد و فلسفه آن این بود که بریتانیا از توسعهٔ روسیهٔ تزاری به سمت هند از طریق آسیای مرکزی میترسید. درحالیکه روسیه از گسترش منافع بریتانیا در آسیای مرکزی واهمه داشت. در این تنش ایجاد شده فضای عمیقی از بیاعتمادی و صحبت از جنگ بین دو امپراتوری استعماری اروپایی وجود داشت. این بازی در سال 1830 آغاز و با امضای پروتوکول کمیسون مرزی پامیر، در سال 1895 یا بنا بر بعضی روایات 1907 ختم شد. اما مرحله بعدی آن در اواخر دهه 1990 زمانی آغاز شد که اتحاد شوروی، فروپاشیده بود و کشور های متعدد منطقه و فرامنطقه برای دسترسی به نقطه استراتیژیک هارتلند و دسترسی به منابع فراونی زیر زمینی این منطقه استراتیژیک، به رقابت با هم پرداختند و تا حال این رقابت به شکل امنیتی، سیاسی و اقتصادی اش در اشکال مختلف جنگ هیبریدی، وارد مرحله های عملیاتی، شده است.
کشورهای آمریکا، روسیه، چین، پاکستان، ایران، ترکیه و هند شامل بازی بزرگ جدید هستند. اصطلاح بازی بزرگ جدید توسط احمد رشید، نویسنده و روزنامه نگار مشهور پاکستانی، ابداع شد. حال در شرایطی که منطقه بخصوص افغانستان، در گیرو دار یک رقابت شدید امنیتی، اقتصادی و سیاسی، به عنوان تخته خیز برای مرحله بعدی بازی بزرگ جدید، قرار دارد، تفاوت های هم در نحوه قاعده بازی، بازی گران و اهداف و ابزار های بازی بزرگ جدید با نوع کلاسیک آن، به چشم می خورد که به آن می پردازیم:
• مناطق مورد منازعه یا میدان بازی: در بازی بزرگ جدید، مناطق وسیعی از جغرافیای محور یا هارتلند در قاعده بازی برای پیشبرد بازی، مدنظرگرفته شده اند. در حالیکه در بازی بزرگ کلاسیک، تنها تمرکز روی یک یا دو منطقه بود؛
• تغییر و تعدد بازیگران: در بازی بزرگ جدید بازیگران فرامنطقه ای وارد بازی شده اند. از امریکا، ترکیه، هند و پاکستان گرفته تا ژاپن، روسیه و چین. در حالیکه در شکل کلاسیک آن، دو قدرت بزرگ اروپایی، طرف های اصلی منازعه و کشمکش، حساب می شدند؛
• تاثیر وضعیت افغانستان بر وضعیت منطقه: در بازی بزرگ جدید، افغانستان منحیث یک تخته خیز برای بی ثبات سازی سیاسی و امنیتی تمام منطقه، استفاده می شود. در حالیکه در شکل کلاسیک این بازی، افغانستان، نقطه حایل میان قدرت های متخاصم، پذیرفته شده بود؛
• تلاش برای متوازن سازی نفوذ هژمونیک: در شکل جدید بازی بزرگ جدید، تلاش برای متوازن سازی قدرت، ساختار هژمونیک و تلاش برای تحت کنترول داشتن جغرافیای موثر در این بازی و رقابت های نظامی، سیاسی و اقتصادی، به شکل مدرن آن جریان دارد. در حالیکه در بازی بزرگ کلاسیک، تلاش برای جلوگیری از نفوذ رقبا در دستور کار قرار داشت؛
• قطبی شدن وضعیت بازیگران: در بازی بزرگ جدید، تمام بازیگران و طرف های درگیر رقابت در محور هارتلند، با تاثیر پذیری از روحیه قطبی شده، در تلاش اند تا منافع خود را به شکل انفرادی تامین کنند. در حالیکه در شکل کلاسیک آن، دو قدرت بزرگ اروپایی، به شکل منظم، برای دسترسی به منافع بزرگ شان، تلاش می کردند؛
• ابزارهای مدرن در بازی بزرگ جدید: در بازی بزرگ جدید، ابزارهای مدرن در فرایند رقابت، مورد استفاده قرار می گیرند و شکل جنگ راه افتاده شده، به وسیله جنگ هیبریدی است و تمام اشکال وسایل و ابزار های مدرن و فناوری معاصر را شامل می شود. در حالیکه، در شکل کلاسیک آن، تنها از ابزار های جاسوسی و خبر چینی، استفادۀ بیشتر می شد؛
• اهمیت ژیواکونومی نسبت به ژیوپولتیک و تلاش همزمان به توازن بخشی سیاسی و اقتصادی در مناسبات و قاعده حاکم بر بازی: در شکل جدید این بازی، تلاش بیشتر برای دستیابی به منافع اقتصادی و منابع زیر زمینی است که می تواند نیاز های فوری طرف های درگیر این رقابت را مرفوع کند. در حالیکه توازن بخشی سیاسی و اقتصادی در مناسبات و قاعده بازی به شکل عریان آن، حاکم است، اما اصل منافع اقتصادی، پیشگام تر از منافع سیاسی است؛
• استفاده از اهرم اقتصادی نسبت به سیاسی برای بی ثبات سازی منطقه ای: در شکل جدید بازی بزرگ، از اهرم های اقتصادی مانند ارائه مشوق ها، فشار های اقتصادی در قالب تحریم ها و ممانعت های ترانزیتی برای تطمیع کشورهای دخیل در دایره شامل بازی بزرگ جدید، به شکل وسیعی مورد استفاده و کاربرد دارد. در حالیکه، رقابت در شکل کلاسیک این بازی، تنها معطوف به رقابت های سیاسی بود و جاسوسی در آن بیشتر مطمح نظر بود؛
• استفاده از نیروی های نیابتی: در شکل جدید بازی بزرگ جدید، نیروهای نیابتی برای برهم زنی توازن در قطب های بندی های حاکم بر قاعده بازی، بیشتر مورد استفاده دارد. گروه های تروریستی، جدایی طلبان، شبکه های قاچاق مواد مخدر، در اصل اضلاع اساسی وسایل و ابزار این بازی را در کنار فعالیت های جاسوسی می سازند. در حالیکه در شکل کلاسیک بازی بزرگ، تنها بازی گران دولتی، شامل دایره رقابت بودند؛
• تقابل فرهنگ ها: در بازی بزرگ جدید، اصل تقابل فرهنگی و تمدنی، یک اصل پذیرفته شده و یک قاعده حاکم بر دایره رقابت در این محدوده است. تمدن چینی، ارتدوکسی، هندی، ترکی، جاپانی، انگلاساکسونی و غیره در این عرصه قابل ذکر اند. در حالیکه در بازی بزرگ کلاسیک، تقابل فرهنگ ها نه، بل ترس از رقابت هژمونیک و تسخیر جغرافیای بیشتر توسط قدرت های بزرگ، مطرح بود؛
• تنزیل سطح توانمندی و جایگاه بازی گران از جهانی به منطقه ای: در بازی بزرگ کلاسیک، دو قدرت بزرگ جهانی مانند تزار ها و انگلیس ها برای پیشی گرفتن در عرصه رقابت ها، در برابر هم قرار داشتند. اصلا قدرت منطقه ای وجود نداشت که بتواند شامل دایر رقابت میان آنها گردد. اما در حال حاضر حتی ایالات متحده امریکا، شامل یک قدرت هژمونی منطقه است و این اصل و محاسبه بر سایر بازی گران نیز، صادق است؛
• فقدان یک ایدیولوژی دولتی و تسلط هژمونی طلبی سیاسی: در بازی بزرگ کلاسیک، تلاش عمده برای تسلط هژمونی طلبی سیاسی و ایدیولوژی دولتی، بیشتر محسوس بود. در حالیکه در شکل جدید بازی بزرگ، همان طوری که قبلا تذکر یافت، این رقابت بدون موجودیت کدام ایدیولوژی دولتی و سیاسی، به دنبال منافع اقتصادی است و خطرات و تهدید های امنیتی، اساس آن را می سازد.
بنابراین، در اساس بازی بزرگ جدید با کلاسیک آن، اصل منافع حفظ است و رقابت جاسوسی و امنیتی یک وجه مشترک میان آنها محسوب می شود. اما تعدد بازیگران، تقدم منافع اقتصادی بر سیاسی، استفاده از ابزار های نیابتی و گروه های غیر دولتی، استفاده از افغانستان منحیث تخته خیز و اقدام به بی ثبات سازی امنیتی و سیاسی در سطح منطقه، در قاعده بازی مشاهده می شود. بازی بزرگ جدید، اصل دسترسی به منابع زیر زمینی مناطق هارتلندی را هدف عمده قرار داده و تلاش می کند تا بوسیله بی ثابت سازی منطقه ای، بازیگران کلیدی منطقه را که به شکل سنتی در این حوزه نفوذ دارند را از میدان خارج کنند. تروریسم، مواد مخدر و جدایی طلبی، حاشیه های قوی این بازی حساب می شوند که فرا منطقه، در تلاش است تا بواسطه آن ها، از آب گل آلود، ماهی بگیرد.
نکته: در تحریر این نوشته از منابع انترنتی، بهره برده شده است