نویسنده: بیژن اشتری، نویسنده و مترجم
ژوزف استالین، «پدر خلقهای شوروی»، در جریان پاکسازیهای خونین دهه سی حتی به اقوام و نزدیکان خودش هم رحم نکرد و بسیاری از آن ها را روانه دیار فراموشی کرد. آنهایی که حذف شدند هیچ خیانتی یا جرمی مرتکب نشده بودند بلکه صرفا «احتمال» خیانتشان در آینده بود که موجب حذف آن ها شد. و این «احتمال» را هم خود حضرت استاد با آن شم خطاناپذیر بلشویکیاش تشخیص میداد.
استالین همواره نظارت مستقیم میکرد تا سیصد عضو منتخب کمیته مرکزی حزب کمونیست افراد مخلص و وفاداری نسبت به شخص او باشند. روی این قضیه چنان حساس بود که اجازه ورود حتی یک عنصر نامطمئن را به کمیته مرکزیاش نمیداد. اعتقاد داشت: «وجود حتی یک تخممرغ گندیده در پخت کیک باعث خراب شدن کل کیک میشود.»
استالین در حذف و پاکسازی مخالفین احتمالیاش قاطع و خللناپذیر و زیرک بود. زمانی در اوج دورانی که بعدها به «وحشت استالینی» معروف شد یکی از وزرای قدیمیاش نزد او رفت و گفت: «رفیق استالین! ماموران پلیس مخفی شما مدتیست که مشغول مدرک جمع کردن علیه من هستند و میخواهند مرا متهم به خیانت و جاسوسی بکنند.» استالین جواب داد: «اصلا نگران نباشید.آنها دارند کار خودشان را میکنند و البته گاهی هم زیادهروی میکنند که باید با این زیادهروی مقابله کرد. تا به حال یکی دو بار برای تفتیش به آپارتمان خود من هم آمده اند. آن ها دارند علیه خود من هم مدرک جمع میکنند! کار پلیس مخفی همین است دیگر!» طرف با خیال راحت از کرملین عازم خانهاش شد اما بین راه دستگیر و کمی بعد تیرباران شد.
درست است که استالین بسیاری از دوستان و همکاران قدیم خود را کشت اما واقعا آدم رفیق بازی بود، منتهی فقط با کسانی دوستی و رفاقت میکرد که مطلقا هیچ علاقهای به سیاست نداشتند. یک رفیقش از جوانی ورزشکار بود و تا آخر عمر در همین حیطه ماند. یکی دیگر از رفقای قدیمیاش تدریس آشپزی میکرد. استالین تا آخر عمر با اینها رفیق ماند و از خزانه دولت بهترین امکانات مادی را در اختیارشان قرار داد. اما وای به حال رفقای علاقمند به سیاست. یکی از اینها که برای بیش از سی سال صادقانه به او خدمت کرده و سر پیری متهم به خیانت شده و به زودی قرار بود راهی دیار عدم شود خدمت استالین رفت و گفت: «رفیق استالین من سی سال است که صادقانه دارم به شما خدمت میکنم، سزای من مرگ نیست. حقشناسی حکم میکند که از جان من درگذرید». و جواب استالین به او: «حقشناسی صفت سگهاست, سزای تو اعدام است»
چنین است در خدمت دیکتاتور ها بودن.