آخرین اخبار
۱۸ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۸
بازدید:۸۶۶
صد آنلاین | ملاک حق و باطل، کثرت یا قلّت جمعیت نمی‌باشد.پاسخ امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام: از ایشان پرسیدند که شما ادعای حقانیت دارید و برخی از صحابه بزرگ چون طلحه و زبیر و ... نیز همین ادعا را دارند، حال ما از کجا بفهمیم که حق با کیست؟ ایشان در پاسخ فرمودند: «بروید اول حق را بشناسید».
کد خبر : ۶۹۴۹۰

ملاک حق و باطل، کثرت یا قلّت جمعیت نمی‌باشد.

 

 

تعداد بازدید : 0
 
 
 

کثرت جمعیتِ تأیید کننده، پیرو و طرفدار، به هیچ وجهی ملاک حقانیت اندیشه، مواضع، عملکرد و اشخاص نمی‌باشد.

*- حق، خداوند سبحان است «أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ»، اما چه بسا میلیاردها نفر کافر، مشرک، هندو و بودایی باشند و یا بندگان طاغوت زمان خود و هوای نفس خود یا دیگران باشند!

*- انبیا و رسولان الهی به هنگام بعثت و فرستاده شدن به سوی مردم، فقط یک نفر بودند و پس از دعوت نیز تا سال‌ها از پیروان اندکی برخوردار بودند و پیروان بسیاری از آنها، حتی تا آخر عمرشان بسیار محدود بود [مانند حضرات نوح، ابراهیم، شعیب و ... علیهم السلام]. آیا می‌توان گفت: «حق با کفار بود، چون کثرت داشتند؟!»

*- پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، سه سال دعوت پنهان داشتند که زیاد هم موفق نبودند - ده سال در مکه دعوت علنی داشتند که با انکار، تکذیب، آزار و اذیت و شکنجۀ پیروان اندک خود مواجه شدند - سپس به مدینه هجرت نمودند ... و در سال آخر نیز اگر چه کثرت مسلمانان در سرزمین حجاز و برخی مناطق اطراف زیادتر از دیگران شده بود؛ اما همین اکثریت، عهد خود با ایشان در غدیر خم را شکستند و آن به سر مسلمانان جهان آمد که شاهدیم و عواقبش همچنان ادامه دارد!

*- جمعیت امریکا، حدود 332 میلیون نفر می‌باشد - جمعیت روسیه حدود 144 میلیون نفر می‌باشد - جمعیت چین حدود 1.420 میلیارد نفر و جمعیت هندوستان حدود 1.430 میلیارد نفر؛ حال اگر اختلاف اساسی بین مواضع آنها باشد، حق با کدام است؟!

جمعیت فلسطینی که اشغال شده است، نزدیک به 5 میلیون نفر می‌باشد؛ حال در دفاع از خاکشان، به آنها حق بدهیم یا به امریکای تجاوزگر؟!

*- اگر هنگام نماز به مسجد بروید، اکثریت با نمازگزاران است و اگر به معبد بت‌پرستان بروید، اکثریت با آنان می‌باشد و اگر به مراکز فساد و فحشا در امریکا یا کشورهای اروپایی بروید، اکثریت با آنان می‌باشد؛ حال حق با کدام است؟!

 

 

 

پاسخ امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام:

از ایشان پرسیدند که شما ادعای حقانیت دارید و برخی از صحابه بزرگ چون طلحه و زبیر و ... نیز همین ادعا را دارند، حال ما از کجا بفهمیم که حق با کیست؟ ایشان در پاسخ فرمودند: «بروید اول حق را بشناسید».

*- در ماجرای جنگ جمل وقتی که شخصی به نام حارث بن حوط به نزد امام علی علیه السلام آمد و علت پیروی خود از اصحاب جمل را اهل حق بودن آنها دانست و گفت: «آیا فکر می‌کنی که من اصحاب جمل را گمراه می‌دانم؟» حضرت در جوابش فرمودند: «تو فقط به پایین پایت نگریستی و به بالای سرت نگاه نکردی؛ از این رو در حیرت و سرگردانی به سر می‌بری. تو حق را نشناختی تا اهلش را بشناسی و باطل را نشناختی تا باطل گرایان را بشناسی» (نهج البلاغه، حکمت 262).

 

 

 

سنّی‌ها (اهل سنّت)

به سنّی‌ها القا کرده‌اند که مقصود از «اهل سنّت»، پیروی از سنّت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله می‌باشد؛ در حالی که چنین نیست؛ بلکه به امیرالمؤمنین علیه السلام گفتند: «اگر بپذیری که طبق کتاب خدا و سنّت شیخین عمل نمایی، تو را به حاکمیت برمی گزینیم» و ایشان نپذیرفتند؛ لذا در مقابل «تشیع و شیعۀ امیرالمؤمنین علیه السلام» [که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله] این نام را گذاشتند، پیروان سنّت شیخین، «سنّی» نام گرفتند.

 

 

 

اما، هنگامی که سخن از گرایشات مسلمانان سنّی، به ویژه در امر «ولایت و امامت» که محل اختلاف است به میان می‌آید، باید عرصۀ مطالعاتی را به سه بخش مجزا تقسیم نمود که عبارتند از:

1- کتب معتبر علما، محققان و محدثان سنّی؛

2- نگاه عمومی مسلمانان اهل سنّت به امیرالمؤمنین و امامان علیهم السلام؛

3- جوّ القایی از سوی کفار و نظامات سلطه به آنان در تکذیب و دشمنی که به سلفی‌گری و وهابی‌گری منتهی می‌شود و خروجی‌اش داعش و بوکوحرام خواهد بود.

 

 

 

کتب، علما و محدثین بزرگ سنّی

نه تنها خطبه غدیر خم، در معرفی مجدد و اخذ بیعت از مردم، در بیشتر کتب معتبر اهل سنّت آمده است، بلکه احادیث دیگری نیز نقل نموده‌اند:

●- طبرانى به سند خود از سلمان نقل مى‌کند: به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) عرض کردم: براى هر پیامبرى وصىّ است، وصىّ شما کیست؟ پیامبر در جواب سؤال من ابتدا سکوت کرد. بعد از مدتى که مرا دید، فرمود: اى سلمان! من با سرعت خدمتش رسیدم و عرض کردم: لبّیک. فرمود: آیا مى‌دانى که وصىّ موسى چه کسى بود؟ گفتم: یوشع بن نون. فرمود: براى چه؟ عرض کردم: زیرا او اَعلم مردم در آن زمان بود. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: همانا وصى و موضع سرّ من و بهترین کسى که بعد از خود مى‌گذارم که وعده مرا عملى کرده و دینم را نیز عملى خواهد ساخت، على بن ابى طالب است. (مجمع الزوائد، ج 9، ص 113)

●- ابوسعید خدرى مى‌گوید: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «انَّ وَصیّى وَ مَوضِعِ سِرّى وَ خَیر مَن اترکَ بَعدى و ینجز عِدّتى و یَقضى دینى، عَلى بنِ ابى طالب» (کنز العمال، ج 22، ص 209)

  • همانا وصى و موضع سرّ من و بهترین کسى که بعد از خود مى‌گذارم که به وعده من عمل کرده و دین مرا اداء خواهد نمود، على بن ابى طالب است.

 

 

عقل

شناخت خداوند سبحان، شناخت معاد، شناخت نبوت و رسالت انبیا و پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، شناخت اصل ولایت و امامت و سایر اصول عقاید، در گام نخست «عقلی» می‌باشد؛ یعنی باید مبتنی بر استدلال باشد؛ چنان که در آیات متعددی، پس از بیان دلایل گوناگون، متذکر گردید که «آیا تفکر و تعقل نمی‌نمایید» یا فرمود: «اینها آیه [نشانه‌های هدایت کننده است]، برای کسانی که تفکر و تعقل می‌نمایند».

چون به حکم عقل ثابت شد که خداوند سبحان، خالق و مالک و ربّ است و یقیناً عالَم هستی را بیهوده نیافریده، پس به سوی مقصدش هدایت می‌کند؛ ثابت می‌شود که برای هدایت انسانی که از موهبت عقل، علم، اختیار و انتخاب برخوردار شده، پیامبر و دینی لازم است که هدایت تشریعی بنماید و به حکم عقل ثابت می‌شود که این هدایت منقطع نمی‌گردد و همیشه باید حجّت خدا، در میان مردم باشد و ... .

*- حال از عقلی که به نور علم می‌بیند و در بین حجاب‌های ظلمانی نفس، محبوس نشده، بپرسیم: «ای عقل! به نظر تو، علی علیه السلام برای ولایت، امامت، وصایت، خلافت و رهبری مردم بر حق است، یا دیگرانی چون ابوبکر، عمر، عثمان، عایشه، طلحه، زبیر، معاویه، یزید و ...؟!

 

 

 

نقل

ملاک بعدی، «نقل» است؛ یعنی چون با عقل دانستیم که وجود ولیّ الله و امام برحق لازم است و دانستیم که انتخاب ولیّ الله، حجّت الله، خلیفة الله و امام، با خداوند متعال است و نه با رأی یک عده یا حتی اکثریت؛ باید ببینیم که رسول خدا صلوات الله علیه و آله، چه شخص یا اشخاصی را از جانب خداوند سبحان معرفی نموده است؟

در زمینۀ احادیث، منابع شیعیان و سنّی‌ها، اقوال مشترکی نقل و ثبت نموده‌اند.

 

 

 

نگاه سنّی‌ها

تمامی مسلمانان سنّی، [به غیر از ناصبی‌ها، سلفی‌ها و وهابی‌ها که اصلاً مسلمان نیستند]، نه تنها برای امیرالمؤمنین علیه السلام، جایگاه، مقام و احترام والاتری قائلند، و نه تنها ایشان را خلیفه چهارم و آخرین خلیفه می‌دانند، بلکه اهل بیت علیهم السلام را نیز بسیار دوست دارند؛ اما مقولۀ «ولایت و امامت»، از منظر عموم آنها، در پرده مانده و پنهان شده است.

 

 

 

جوّ القایی از سوی کفار

اما، جوّ القایی از سوی کفاری که قرن‌ها بر جوامع اسلامی حکومت کردند، مانند اموی‌ها، عباسی‌ها ... و سپس استعمار انگلیس، امریکا و امروزه صهیونیسم بین الملل، همیشه سعی بر ایجاد و تشدید اختلافات شدید بین «شیعه و سنّی» نموده‌اند! بدیهی است که در چنین جوّی، دیگر مسألۀ «حق» مطرح نمی‌شود؛ بلکه تعصبات کور و مبتنی بر جهل، نادانی و بی‌بصیرتی حاکم می‌شود.

*- یکی از علل اصلی دشمنی نظامات سلطه، با انقلاب و جمهوری اسلامی ایران، دعوت به «وحدت» میان تمامی مسلمانان جهان بوده و هست که امروزه بیش از هر زمان دیگری، با آثار مثبت و برکاتش مواجه می‌باشیم.

 

مهدی حسینی مغویان
نویسنده:
مهدی حسینی مغویان
اشتراک گذاری:
ارسال نظر
پربیننده‌ها پربحث‌ها