اسرائیل یکی از پرقدرتترین ارتشهای جهان را دارد. از حیث تجهیزات نظامی کمتر نیرویی میتواند حریفاش شود. به احتمال فراوان به لحاظ نظامی بر حماس غلبه خواهد کرد. با همه اینها کشور ضعیفی است. اسرائیل هنگامی قدرتمند بود که حماس به وجود نمیآمد و محبوبیت کسب نمیکرد.
اسرائیل از قدرت تنها زورمندی را فهمیده است. تنها زور گفتن، سرکوب کردن و شکنجه و حبس مخالفین فلسطینی را آموخته است. لاجرم مردم فلسطین با تکیه بر نیرویی مثل حماس رویاروی آن ایستادهاند. حماس هم سرکوب شود، حماس دیگری متولد میشود.
اسرائیل قدرت را زورآوری صرف فهمیده است. خیال کرده است هنگامی قدرتش به اوج خواهد رسید که فلسطینیها در مقابل تصمیمات هر روزی اسرائیل دم بر نیاورند. چندان مرعوب شوند که نفس هم با اجازه بکشند. در حالی که قدرت به معنای صرف زورآوری، مخالف را هم به زورآوری متقابل وادار میکند. همه هستیاش را به خواست انتقام تبدیل میکند. جنگ آغاز میشود. ویرانگری و آتش و گلوله و مرگ و خون همه جا را فرامیگیرد. سرانجام یکی غلبه میکند اما هیچ کدام به صرف غلبه قدرتمند نخواهند بود.
قدرت نه با زورآوری بلکه با دربرگیری است که شناخته میشود. من زمانی قدرتمند نیستم که تو را وادار کنم همان باشی که من میخواهم. هنگامی قدرتمندم که در پرتو وجود من آن باشی که میخواهی. هنگامی که خود بودن خود را وامدار من باشی، از سر میل و رغبت تسلیم خواهی بود. قدرت خداوند دربرگیر است. زیرا در پرتو هستی اوست که اشیاء و گیاهان و جانوران و آدمیان هستی درخور خود دارند. متولیان ادیان هستند که قدرت خداوند را زورآور میکنند. والا خداوند این امکان را میگسترد تا هر موجود آن باشد که میخواهد و میتواند. راست گرایان یهود، همان قدر که قدرت خداوند را به زورآوری بر مومنان تبدیل کردهاند، حیات اسرائیل را منوط به زورآوری هر روزی به مردم فلسطین میدانند.
زورآور هر چه هم مسلح باشد و تجهیزات جنگی قدرتمند داشته باشد، ضعیف است.
خدای زورآور یهود آن چنان که راست گرایان اسرائیل تفسیر میکنند باید به یک خداوند دارای قدرت تبدیل شود. آنگاه مساله روی میز اسرائیل آن خواهد بود که چطور باید با منطق دربرگیر قدرت با مردم فلسطین رفتار کند.