نویسنده: پاول کروگمن Paul Krugman، برنده جایزه نوبل اقتصاد سال 2008 و استاد برجسته اقتصاد در دانشگاه نیویورک
فرض کنید یک شرکت در پرو میخواهد کسب و کاری را با یک شرکت در مالزی آغاز کند. انجام معامله میان این دو شرکت معمولاً دشوار نخواهد بود. به طور کلی، ارسال پول به فراتر از مرزهای ملی کار ساده ای است و همچنین مبادله بینالمللیِ حجم زیادی از داده ها نیز به راحتی امکانپذیر است. اما یک نکته وجود دارد: چه شرکتها آگاه باشند یا نباشند، تراکنشهای اطلاعات مالی و نیز دادههای تجاری آنها، به احتمال قریب به یقین به صورت غیرمستقیم انجام میشود یعنی احتمالاً از طریق ایالات متحده یا نهادهایی که دولت ایالات متحده کنترل قابل توجهی بر آنها دارد، گذر خواهد کرد. وقتی این اتفاق میافتد، واشنگتن قدرت نظارت و ردیابی این مبادلات را دارد و در صورت نیاز، میتواند آن را متوقف کند؛ به عبارت دیگر، از داد و ستد شرکت پرویی و شرکت مالزیایی مانع شود. در واقع و بطور کلی، ایالات متحده ممکن است داد و ستد بسیاری از شرکتهای پرویی و مالزیایی را مسدود کند و بخش زیادی از بده بستان این کشورها را از اقتصاد جهانی منفصل و منزوی کند. بخشی از آنچه در پس این قدرت قرار دارد، به خوبی شناخته شده است: حجم زیادی از تجارت جهان به دلار انجام میشود. دلار یکی از تنها چند ارزی است که تقریباً تمام بانکهای بزرگ جهان آن را قبول میکنند و بدون شک، پراستفادهترین ارز جهان است. به همین دلیل، دلار ارزی است که بسیاری از شرکتهایی که بخواهند کسب و کار بینالمللی داشته باشند، ناچارند از آن استفاده کنند چرا که هیچ بازاری واقعی در جهان نیست که مثلا شرکت پرویی بتواند از آن برای مبادله سول پرویی Peruvian sole با رینگیت مالزی Malaysian ringgit استفاده کند. این است که بانکهای محلی که این تجارت را تسهیل میکنند، معمولاً از سول برای خرید دلار آمریکا استفاده میکنند و سپس دلارها را برای خرید رینگیت مالزی هزینه میکنند. اما برای انجام این کار، بانکها باید به سیستم مالی ایالات متحده دسترسی داشته باشند و باید قوانین تعیین شده توسط واشنگتن را رعایت کنند.
یک دلیل دیگر، که کمتر شناخته شده، هم وجود دارد که چرا ایالات متحده دارای قدرت اقتصادی فراگیر و غیرقابل انکاری است.
بیشتر کابلهای فیبر نوری جهان، که اطلاعات و پیامها را در سراسر کره زمین منتقل میکنند، از طریق ایالات متحده عبور میکنند و هنگامی که این کابلها به ساحل سرزمینی ایالات متحده میرسند، واشنگتن قادر است بر دادههای این کابلها نظارت کند؛ یعنی عملا هر بسته داده را ثبت کند تا سازمان امنیت ملی آمریکا بتواند آن دادهها را ببیند.
بنابراین، ایالات متحده میتواند به راحتی بر فعالیتهای تقریباً هر کسب و کار و هر کشور دیگری جاسوسی کند و این امکان را دارد که هرگاه رقبا، منافعش را تهدید کردند، واکنش نشان دهد و تحریم های اثرگذاری را بر آنها وضع کند.
کتاب روشنگر "امپراطوری زیرزمینی: چگونه آمریکا اقتصاد جهان را به یک سلاح تبدیل کرده "Underground Empire: How America Weaponized the World Economy" نوشته هنری فارل و آبراهام نیومن Henry Farrell and Abraham Newman توضیح میدهد که چگونه واشنگتن به چنین قدرت هولناکی دست یافته و چگونه از این قدرت به شیوه های زیادی استفاده میکند. فارل و نیومن جزئیاتی را آشکار میکنند که چگونه حوادث ۱۱ سپتامبر باعث شد که ایالات متحده شروع به استفاده از امپراتوری پنهان خود کند و چگونه اجزای مختلف این امپراطوری پنهان، با هم ترکیب شدهاند تا چین و روسیه را محدود کنند. آنها نشان میدهند که اگرچه دیگر کشورها ممکن است از شبکههای واشنگتن خشنود نباشند اما فرار از آنها هم برایشان بسیار دشوار است.
نویسندگان همچنین نشان میدهند که آمریکا به نام امنیت، سامانه ای را ایجاد کرده است که اغلب ابزار سوءاستفاده می شود. فارل و نیومن مینویسند "برای حراست از آمریکا، واشنگتن به آرامی اما قاطعانه، شبکههای اقتصادی پوپا و موثر را به ابزارهای سلطه تبدیل کرده است". همچنین، این کتاب توضیح می دهد که تلاشهای ایالات متحده برای سلطه، میتواند به آسیب زیادی بیانجامد. اگر واشنگتن در بهکاریگری ابزارهای خود زیاده روی کند، ممکن است دیگر کشورها را به جدا شدن از نظم کنونی جهانی ترغیب کند. ایالات متحده ممکن است چین را وادار تا از بخش اعظم اقتصاد جهانی جدا شود و به این ترتیب رشد جهانی را کاهش دهد. واشنگتن همچنین ممکن است از اختیارات خود برای مجازات کشورها و افرادی که هیچ خطایی نکردهاند، استفاده کند. به همین دلیل، متخصصان باید درباره بهترین راههای محدود کردن – اگر نه مهار کامل – امپراتوری ایالات متحده بیاندیشند.
اطلاعات و دلار
جایگاه محوری ایالات متحده در مبادله مالی جهانی و انتقال داده ها، یک پدیده تازه نیست. همیشه قدرت برتر جهان، کنترل بیش از اندازهای بر اقتصاد جهانی و شبکههای ارتباطی دنیا داشته است. به عنوان مثال، در اوایل قرن بیستم، پوند بریتانیا نقشی کلیدی در بسیاری از معاملات بینالمللی ایفا میکرد و بیشترین تعداد کابلهای زیردریایی تلگراف جهان هم از لندن عبور میکردند.
اما سال ۲۰۲۳ با سال ۱۹۰۱ متفاوت است. دوران امروز به تعبیر اقتصاددانان، عصر "فراجهانی شدگی" است. جهان در حال حاضر در قیاس با یک قرن پیش، بسیار بیشتر به هم گره خورده است. مسئله تنها این نیست که تجارت جهانی، اکنون درصد بیشتری از فعالیت اقتصادی را نسبت به گذشته شکل می دهد؛ بلکه تراکنشهای بینالمللی نیز اکنون نسبت به هر زمان دیگری پیچیده تر است. حقیقت این است که تراکنشهای بسیاری از بانکها و کابلها گذر میکند که ایالات متحده بر آنها کنترل دارد و این به واشنگتن قدرتی میدهد که هیچ دولت دیگری در طول تاریخ در اختیار نداشته است.
بسیاری از ناظران عامه و نیز شمار چشمگیری از تحلیلگران حرفهای، تصور میکنند که این سلطه، به ایالات متحده امکانات اقتصادی بزرگی میدهد. اما اقتصاددانانی که محاسبات را انجام دادهاند، به طور کلی باور ندارند که موقعیت ویژه دلار، چیزی بیشتر از یک نقش حاشیه ای در افزایش درآمد واقعی ایالات متحده – یعنی مقدار پولی که آمریکاییها پس از تعدیل تورمی به دست میآورند – داشته باشد. همچنین به نظر نمیآید که مطالعاتی درباره مزایای اقتصادی حاصل از میزبانی کابلهای فیبر نوری انجام شده باشد، اما احتمالاً این مزایا نیز کم است (به ویژه از آنجا که بسیاری از سودهای حاصل از انتقال داده، احتمالاً در ایرلند یا دیگر مکانهای معاف از مالیات ثبت میشوند). اما فارل و نیومن نشان میدهند که کنترل ایالات متحده بر گلوگاه های اقتصاد جهان، واشنگتن را از ابزارها و روش های تازه ای برای توان افکنی و نفوذ سیاسی برخوردار میکند و ایالات متحده هم این روش ها را به کار می گیرد.
نویسندگان ادعا میکنند که ایالات متحده پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، شروع به سرمایه گذاری روی این ابزارهای قدرت خود کرد. قبل از این حادثه، مقامات آمریکایی در بهکارگیری سلطه اقتصادی ایالات متحده، محتاط بودند آن هم به دلیل نگرانی از پیامدهای افراطی آن. اما مقامات آمریکایی به سرعت دریافتند که میتوانند تراکنشهای مالی اسامه بن لادن را به گونهای دنبال کنند که برنامههای تروریستی را فاش کند و همچنین میتوانند از نفوذ مالی خود برای مختل کردن عملیات القاعده استفاده کنند. بنابراین، پس از حملات این گروه تروریستی، واشنگتن نگرانیهای مورد اشاره را کنار گذاشت. آنها همچنین ردیابی و نظارت مالی و استفاده از تحریمها را گسترش دادند.
سیاستگذاران، استفاده از این قدرتها را آسان یافتند. دلارهای مورد استفاده در تراکنشهای بینالمللی، دستههای اسکناس نقد نیستند بلکه ذخایر بانکی هستند و تقریباً هر بانکی که این ذخایر را نگهداری میکند، باید در سیستم مالی ایالات متحده حداقل یک جای پا داشته باشد تا در صورت نیاز به فدرال رزرو دسترسی پیدا کند. به عبارت دیگر، بانکهای سراسر دنیا تلاش میکنند که رضایت مقامات ایالات متحده را جلب کنند، مبادا واشنگتن تصمیم به قطع ارتباط با آنها بگیرد. ماجرای خانم کری لام Carrie Lam، رئیس اجرایی پیشین منصوب چین در هنگکنگ، نمونهای از این وضعیت است. همان طور که فارل و نیومن مینویسند، پس از اینکه ایالات متحده لام را به دلیل نقض حقوق بشر تحریم کرد، او نتوانست در هیچ جای دنیا، یک حساب بانکی باز کند حتی در یک بانک چینی. بنابراین خانم لام، به جای آن مجبور بود که حقوق خود را بصورت نقدی دریافت کند و انبوهی اسکناس را در محل اقامت رسمیاش نگه دارد!
نمونهای کمتر زیبا اما بسیار موثرتر از قدرت ایالات متحده، سلطه واشنگتن بر انجمن انتقال بینبانکی جهانی Society for Worldwide Interbank Financial Telecommunication یا SWIFTاست. این سازمان به عنوان یک سیستم پیامرسان برای انجام معاملات مالی بینالمللی مهم عمل میکند. جالب توجه اینکه مقر این سامانه، در بلژیک است، نه در ایالات متحده. اما به دلیل آنکه بسیاری از نهادهای پشتیبان آن از حمایت دولت ایالات متحده بهره میبرند، این سامانه پس از حملات ۱۱ سپتامبر، شروع به اشتراکگذاری بخش قابلتوجهی از دادههای خود با ایالات متحده کرد و برای واشنگتن اهرمی را فراهم آورد که بتواند از آن برای ردیابی تراکنشهای مالی در سراسر جهان استفاده کند. در سال ۲۰۱۲، دولت ایالات متحده توانست با بکارگیری SWIFT و قدرت مالی خود بهطور موثری ایران را از سامانه مالی جهان حذف کند و پیامدهای بیرحمانه ای را به وجود آورد. پس از تحریمها، اقتصاد ایران وارد رکود شد و تورم در این کشور به حدود ۴۰ درصد رسید.
این، همان قدرتی است که ایالات متحده از کنترل خود بر گلوگاه های مالی جهان به دست میآورد. اما همانطور که فارل و نیومن نشان میدهند، آنچه ایالات متحده میتواند با کنترل خود بر گلوگاه های دادهها انجام دهد، از این هم چشمگیرتر است. در بسیاری از نفاط، یا شاید در هر نقطه ای که کابلهای فیبرنوری به سرزمین آمریکا وارد میشوند، دولت ایالات متحده "اسپلیترهایی splitters" را نصب کرده است: منشورهایی که شعاعهای نور حامل اطلاعات را به دو جریان تقسیم میکنند. یک جریان به مقصد گیرندگان میرود اما جریان دیگر به سازمان امنیت ملی آمریکا میرود که سپس از محاسبات یا رایش های با توان بالا برای تجزیه و تحلیل دادهها استفاده میکند. به این ترتیب، ایالات متحده توانایی نظارت بر تقریباً تمام ارتباطات بینالمللی را دارد. شاید فرشته ها ندانند که آیا شما آدم بدی هستید یا خوب اما احتمالاً سازمان امنیت ملی آمریکا NSA این را میداند!
البته سایر کشورها میتوانند از آمریکا جاسوسی کنند و این کار را هم می کنند. به ویژه چین، برای جاسوسی بر فناوری های پیشرفته آمریکایی تلاش زیادی دارد. اما هیچ کس بهتر از واشنگتن جاسوسی نمیکند و چین با همه تقلایش نتواسته است به اندازه ایالات متحده، ربایش اطلاعاتی داشته باشد. همان طور که فارل و نیومن اشاره میکنند، آمریکا هنوز هم بر مالکیت معنوی کارسازی سلطه دارد، نه در اندازه نرمافزاری که تراشههای نیمههادی ها را می گرداند بلکه نرمافزاری که از آن برای طراحی تراشههای نیمههادی جدید و پیچیده استفاده میشود، که هنوز یک بازار اساسی و کارساز است. این نویسندگان می گویند: "مالکیت معنوی ایالات متحده، سراسر زنجیره تولید تراشههای نیمههادی ها را در بر گرفته است."
همهٔ آن قدرت
نمونه های روشنگر زیادی از این واقعیت وجود دارد که واشنگتن امپراتوری زیرزمینی خود را به یک سلاح تبدیل می کند، از جمله در تحریمهای آمریکا علیه ایران. اما نمونه ای که شاید به بهترین شکل نشان دهد که چگونه همهٔ سه عنصر اصلی این امپراتوری – یعنی کنترل بر دلار، کنترل بر اطلاعات و کنترل مالکیت معنوی – با یکدیگر ادغام میشوند، به زیر کشیدن موفق و شگفتانگیز شرکت چینی هواوی است.
تنها چند سال پیش، مقامات آمریکایی و سردمداران سیاست خارجی آمریکا، نگران هواوی بودند. این شرکت که ارتباط نزدیکی با دولت چین داشت، به نظر میرسید آمادگی دارد تا تجهیزات 5G را برای بخش بزرگی از کره زمین فراهم کند و مقامات آمریکایی نگران بودند که این گسترش به طور موثر به چین قدرت میدهد تا در دیگر نقاط جهان ردیابی و شنود کند، درست همان کاری که ایالات متحده انجام داده است.
پس واشنگتن از امپراتوری پیچیده خود برای به زانو درآوردن هواوی استفاده کرد. بر اساس گزارش فارل و نیومن، ابتدا ایالات متحده متوجه شد که هواوی بهطور پنهان با ایران تعامل داشته و از این رو تحریمهای ایالات متحده را نقض کرده است. سپس، با استفاده از دسترسی ویژه آمریکا به دادههای بانکی بینالمللی، توانست شواهدی فراهم کند که نشان داد این شرکت و مدیر مالی اصلی آن، منگ وان ژو (که اتفاقاً دختر بنیانگذار هوآوی بود)، با اطلاعات نادرست به شرکت خدمات مالی بریتانیایی HSBC درباره عدم انجام تجارت با ایران، مرتکب کلاهبرداری بانکی شده است. مقامات کانادایی، به درخواست ایالات متحده، در دسامبر ۲۰۱۸ او را در حالی که از ونکوور عبور میکرد، دستگیر کردند. وزارت دادگستری ایالات متحده هواوی و منگ را به اتهام کلاهبردای و چندین جرم دیگر محاکمه کرد. همچنین ایالات متحده از محدودیتهای صادرات فناوری آمریکایی استفاده کرد تا به شرکت تولید تراشه تایوان، که نیمه هادی های حساس زیادی را تأمین میکند، فشار آورد و دسترسی هواوی به تراشههای پیشرفتهتر را قطع کند. در همین حین، پکن دو شهروند کانادایی را در چین بازداشت کرد و عملا آنها را به گروگان گرفت. منگ، پس از سپری کردن تقریباً سه سال حبس خانگی در کانادا، به توافقی تن داد که در آن به بسیاری از اتهاماتش اعتراف کرد تا اجازه بازگشت به چین به او داده شد؛ دولت چین سپس شهروندان کانادایی را آزاد کرد. اما در آن زمان، توان هوآوری بسیار کاهش یافته بود و چشم انداز سلطه چین بر 5G دست کم در آینده نزدیک وجود نداشت. ایالات متحده به آرامی جنگ پسامدرنی را علیه چین آغاز کرده و در آن پیروز شده بود.
در نگاه اول، این طور به نظر میآید که این پیروزی، خبر خوبی باشد. واشنگتن سرانجام توانست دسترسی یک رژیم دیکتاتوری به فن آوری را محدود کند بی آن که به زور متوسل شده باشد. توانایی ایالات متحده در قطع دسترسی کره شمالی به بخشی از سیستم مالی جهان یا تحریم موفق بانک مرکزی روسیه نیز ممکن است افتخارآمیز باشد. دشوار بتوان به استفاده ایالات متحده از قدرتهای پنهان خود برای بستن راه تروریسم جهانی، شکست دادن کارتلهای مواد مخدر یا سست کردن کارزار ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، برای تسلط بر اوکراین اعتراض کرد. اما بدون شک در استفاده از این قدرتها، ریسکهایی هم وجود دارد. فارل و نیومن به عنوان نمونه، نگران احتمال گسترش بیش از حد این قدرتها هستند. آنها مینویسند که اگر ایالات متحده از قدرت اقتصادیاش بیش از حد استفاده کند، ممکن است پایه این قدرت را تضعیف کند. به عنوان مثال، اگر آمریکا از دلار در برابر شمار بسیار زیادی از کشورها به عنوان یک اسلحه استفاده کند، ممکن است این کشورها با موفقیت همدست شوند و روشهای جایگزینی برای پرداختهای بینالمللی انتخاب کنند. اگر کشورها به طور عمیق نگران جاسوسی ایالات متحده باشند، ممکن است کابلهای فیبر نوری را به کار بگیرند که از ایالات متحده عبور نکند. همچنین اگر واشنگتن محدودیتهای بیش از حدی را بر صادرات کالاهای آمریکایی اعمال کند، شرکتهای خارجی ممکن است از فناوری آمریکایی دور شوند. به عنوان مثال، نرمافزارهای طراحی شده توسط چینیها ممکن است کیفیت نرمافزارهای آمریکایی را نداشته باشند اما دشوار نیست تصور کرد که برخی رژیمها کیفیت پایینتری را به عنوان بهایی برای خارج شدن از سلطه واشنگتن بپذیرند.
البته تا اینجا، هیچ یک از این مسائل رخ نداده است. به رغم مقالات و تحلیل های بیشمار درباره احتمال افول دلار، این ارز هنوز هم در جایگاه برتر جهانی است. در واقع، همان طور که فارل و نیومن مینویسند، دلار در مقابل "حماقت شرورانه" دولت ترامپ تاب آورد. نصب کابلهای فیبر نوری که ایالات متحده را دور می زند، ممکن است آسانتر باشد و افراد غیرفن آور واقعاً نمیدانند چقدر آسان است که نرمافزارهای آمریکایی جایگزین شود. با این حال، قدرت پنهان واشنگتن به نظر میرسد بسیار پایدار است.
اما این همه به معنی عدم وجود هر گونه حد و حدودی در رفتار آمریکا نیست. فارل و نیومن نگران هستند که چین، که خود یک قدرت اقتصادی توانمند است، چه بسا تصمیم بگیرد که "با فرورفتن در تاریکی از خود دفاع کند": ارتباطات مالی و اطلاعاتی با جهان را قطع کند (که تا حدودی هم این کار را شروع کرده است). چنین اقدامی هزینههای اقتصادی قابل توجهی برای همه خواهد داشت. این اقدام کاهش نقش چین به عنوان کارگاه جهانی را موجب میشود که به نوبه خود ممکن است جایگزینی آن همانند جایگزینی دلار آمریکا، دشوار باشد.
همچنین ریسک آشکاری وجود دارد که کشورهایی که در جنگهای بدون دود تسلیم شوند، با شروع جنگهایی با دود، انتقام بگیرند. همان طور که فارل و نیومن مینویسند، منافع تجاری یکی از عواملی بود که به جنگ جهانی دوم منجر شد: آلمان و ژاپن هر دو در جنگهای توسعه طلبانه درگیر شدند تا حدودی به این دلیل که دسترسی خود به مواد خامی را تضمین کنند که ممکن بود با تحریمهای بینالمللی متوقف شود. سناریوی وحشتآور امروز این است که چین، در هراس از به حاشیه رفتن، با حمله به تایوان که نقش کلیدی در صنعت نیمه رسانای جهان دارد، واکنش نشان دهد.
حتی اگر ایالات متحده از امپراتوری پنهان خود بیش از حد استفاده نکند یا به تنشهای گرم دامن نزند، هنوز هم یک دلیل اصلی برای نگرانی از قدرت اقتصادی و دادهای کارساز واشنگتن وجود دارد: اینکه ایالات متحده همیشه در سمت درست تاریخ قرار نداشته باشد. واشنگتن تصمیمات غیراخلاقی بسیاری در سیاست خارجی خود گرفته و ممکن است از کنترل خود بر گلوگاههای اقتصاد جهانی، برای آسیب زدن به افراد، شرکتها و کشورهایی استفاده کند که نباید هدف حمله قرار گیرند. به عنوان مثال، ترامپ تعرفههایی را بر کانادا و اروپا اعمال کرد. سخت نیست تصور کرد که اگر او موفق به کسب پیروزی در دوره دوم ریاست جمهوری اش شود، تلاش کند اقتصاد کشورهای اروپایی، که نقدهایی به سیاست خارجی یا حتی داخلی او دارند را مختل کند. برای نگرانی از عدم پاسخگویی امپراتوری پنهان، نیازی نیست هر چیز را از زاویه جنگ عراق ببینیم یا اصرار کنیم که ایالات متحده به نحوی ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه را مجبور به حمله به اوکراین کرده است.
قوانین جاده
فارل و نیومن پیشنهادی برای کاهش این ریسکها ارائه نمیدهند، به جز این که اشاره میکنند که سزاوار است همان تفکر پیچیدهای که قبلاً به رقابتهای هستهای اختصاص داده شد، به امپراطوری پنهان آمریکا هم اختصاص داده شود. با این حال، کتاب آنان با برجسته کردن چگونگی دگرش سرشت قدرت جهانی، به شکل قابل توجهی به شیوه تفکر تحلیلگران درباره نفوذ، کمک میکند. همچنین سیاستگذاران و پژوهشگران باید طرح هایی را برای اصلاح این مشکلات فرموله کنند.
یک راهحل ممکن، وضع قوانین بینالمللی برای بهرهبرداری از گلوگاههای اقتصادی در راستای قوانینی است که از زمان شکل گیری توافقنامه کلی تعرفه و تجارت جهانی در سال 1947، تعرفه ها و دیگر اقدامات تحفظی را محدود کرد. همان طور که هر اقتصاددان تجاری میداند، توافقنامه کلی تعرفهها (و سازمان تجارت جهانی که از آن نشأت گرفت) نه تنها از کشورها در برابر یکدیگر محافظت میکند، بلکه آنها را از گزند غرایز و مقاصد بد خودشان هم محفوظ می دارد.
دشوار خواهد بود کاری مشابه اشکال جدیدتر قدرت اقتصادی انجام داد. اما برای ایمن نگه داشتن جهان، کارشناسان باید سعی کنند تا ضوابطی را ارائه دهند که همان تأثیر مهار کننده را داشته باشند. دستیابی به این هدف بسیار مهم است و بی پاسخ گذاشتن چنین مسائل مهمی، ریسکهای بسیار بالایی را در پی می آورد.
منبع: فان فارز