ما در مقطع نوجوانان با افتخار بیگانه نیستیم. تیم «حمید درخشان» نایب قهرمان آسیا شد و به جام جهانی رفت. از آن تیم «حسین کعبی» در تیم ملی بزرگسالان ۹۰ بازی ملی کرد، «شیث رضایی» هم به بازوبند کاپیتانی پرسپولیس رسید.
سال ۲۰۱۷ نوجوانان ما در جام جهانی تا یک چهارم نهایی بالا آمدند، با امیرحسین پیروانی و از آن تیم هم «اللهیار صیادمنش» حالا در انگلیس بازی میکند. نتیجه، هدف کوتاه مدت هر تیمی است و رشد بازیکن تا مدارج بالا، هدف بلند مدت کار در سطوح پایه و ما در فوتبال به هر دو هدف قبلاً رسیدهایم.
اما تیم «حسین عبدی» ویژگیهایی سوای تیمهای موفق قبلی دارد. بردن برزیل کار کوچکی نبود، آن نمایش خوب در مرحله مقدماتی که منجر به صعود شد و مهمتر از آن قرعهای که میتواند ما را برای اولین بار تا نیمه نهایی برساند. هنوز از تیم عبدی زیاد خواهیم شنید...
اما خود حسین عبدی به تنهایی میتواند سوژه باشد. کاپیتان پرسپولیس سال ۷۷ بازنشسته شد و۲۵ سال کجا رفت که فوتبال از خدمات و تجربه او محروم بود؟ حسین عبدی برای جمع کردن این تیم هیچ آلبومی نداشت، باشگاههای ما به تیمهای پایه اهمیتی نمیدهند و عبدی خود از سرتاسر ایران این استعدادها را یکی یکی پیدا کرد.
اما نگاه کنید به رفتاری که او به عنوان یک معلم به شاگردانش آموزش میدهد و هر کدام این رفتارها دقیقاً گمشده فرهنگ فوتبالی ماست. عبدی بعد از شکست مقابل انگلیس - با گل بعد از دقیقه ۹۰ زیر آن باران سیلآسا از مردم عذرخواهی میکند، در حالی که یک سال قبل تیم بزرگسالان ما با ستارههای اروپایی ۶ گل از همین حریف خورد و کسی عذرخواهی نکرد!
عبدی هنگام مصاحبه - او از معدود مربیان ماست که به طور کامل به زبان انگلیسی مسلط است - با رسانههای خارجی وقت اذان به احترام سکوت میکند و وقتی از او در کشوری که خیلیها اهل «شوآف» هستند دراین مورد میپرسی میگوید: «وظیفهام را انجام دادم و لازم نیست کسی از من تقدیر کند»
همین وظیفه شناسی گمشده فوتبال ماست. اینجا بازیکن و مربی بابت وظیفهای که به خاطرش پول میگیرند، هیچ کاری نمیکنند و تازه از زمین و زمان طلبکارند. اشتباه میکنند و گردن داور یا رسانه میاندازند، موقع پیروزی خودشان رستم داستان هستند و موقع شکست همه مقصرند جز آنها!
حسین عبدی فرهنگ دهه ۶۰ و ۷۰ را دوباره زنده کرد. فرهنگی که دل همه ما برایش تنگ شده، احترام به بزرگتر و جان دادن برای پیراهن تیم ملی، آن نظم که حالا همه افسوس نداشتنش را میخوریم.
عبدی تلفن بازیکنان را گرفته و آنها هر دو سه روز یک بار طبق برنامه و نوبت از طریق سرپرست تیم با خانوادههایشان صحبت میکنند. حتی در فوتبال روز دنیا هم میبینیم که مربیان تیمهای بزرگ بازیکنان را قرنطینه و گوشیها را جمع میکنند تا بازیکنان روی بازی تمرکز کنند و حاشیه فضای مجازی روی نتیجه تاثیر نگذارد.
چرا راه دور؟ چند سال قبل تیم ملی جوانان ما در موقعیتی مشابه بازیکنی داشت که شب قبل از مسابقه ساعت ۴ صبح در فضای مجازی پیام گذاشته بود! همین حالا در سطح بزرگسالان مربی نامدار و لژیونر ما ورود گوشی به رختکن را ممنوع کرده! وقتی خود بازیکن رعایت نکند، این وظیفه مربی است که حواسش باشد چون او در قبال مردم پاسخگو خواهد بود.
هنوز فراموش نکردیم که «جلال طالبی» چطور بعد از جام ملتهای ۲۰۰۰ که بازیکنان قبل بازی تا صبح لب ساحل بودند، آن جمله معروف را در برنامه ۹۰ گفت: «من پاسبان نیستم!» عبدی از نسلی میآید که مربیان پاسبان بودند، پاسبان تیم و استعدادهای ایران...
او به بهانه اتهام دیکتاتوری از زیربار مسئولیت شانه خالی نمیکند. تازه طرف حساب او نوجوانان ۱۷ ساله هستند که هنوز تجربهای درفوتبال یا زندگی ندارند. وقتی لژیونرهای با تجربه و بالای ۳۰ سال رعایت اصول حرفهای را نمیکنند، دیگر از نوجوان ۱۷ ساله چه توقع؟
و عبدی به درستی به شاگردانش یاد داده - همانطور که احترام به پیراهن تیم ملی و عذرخواهی از مردم را به آنها آموخت - که آنها برای ماموریت کاری و خدمت به وطن آمدهاند نه برای تفریح یا جهانگردی، پس به جای داشتن گوشی و گرفتن عکس یادگاری باید تمرکز آنها روی مسابقه باشد.