نویسنده: ماها یحیی، مدیر کارنِگی خاورمیانه
حمله حماس چندین پویش را که در سال های اخیر، به شکل فزاینده ای در حال تعریف سیاست در خاورمیانه بودند، از کار انداخت. نخستین و آشکارترینشان این مغلطه بود که مسئله فلسطین و فلسطینیان، دیگر برای کشورهای اهمیتی ندارد و دستیابی به ثبات در منطقه ممکن است حتی اگر فلسطینی ها تحت ساختار خشونت بار اشغالگری اسرائیل باقی بمانند. یعنی اینکه کشورهای عربی می توانند بی توجه به موضوع فلسطین توسعه یابند و روابط بین المللی خود را گسترش دهند حتی اگر فلسطین موضوع لاینحلی بماند و مردم آن تحت ستم باقی بمانند. واکنش های مردمی نشان داد که فلسطینی ها و بی عدالتی ای که در حق آنان اعمال می شود، مسائل نمادین سیاسی ای هستند که قادرند خشم جهان عرب را – بیش از دیگر مردمان گیتی – برانگیزند. حتی اگر رسانه های غربی که تلاش می کنند افکار عمومی جهانی را مدیریت کنند واقعیات را به گونه دیگری نشان دهند و جای ظالم و مظلوم را تغییر دهند.
خشم از رفتار اسرائیل با فلسطینی ها، که حتی پیش از حمله هفتم اکتبر هم افکار عمومی عربی را فراگرفته بود، اکنون عمیقتر می شود. این وضعیت همچنین حال و هوای فزاینده ضدغربی را تقویت می کند چرا که ایالات متحده آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپای غربی، حمایت بی قیدوشرطی از بمباران غزه توسط اسرائیل به عمل آوردند که بی محابا مناطق مسکونی و شهروندان عادی را قتل عام می کند.
همچنین مسئله فلسطین را به کانون گفتمان عمومی بازگرداند و مطالبه یک راه حل سیاسی برای مسئله فلسطین را دوباره زنده کرد و توجهات را بر دستیابی به راه حلی یک کشوری در پرتوی ناممکن بودن یک راه حل دو کشوری متمرکز کرد. خشم عمومی در منطقه و اتهامات معیارهای دوگانه علیه کشورهای غربی، همچنین بیشتر تلاش های دیپلماتیک برای کسب حمایت کشورهای کلیدی جهان جنوبی از اوکراین را هم زائل کرد. به این ترتیب فلسطین به موضوع اصلی جامعه جهانی تبدیل شده و توجه به حقوق فلسطینیان و بی توجهی به سرنوشت آنها به دغدغه اصلی افکار عمومی جهان به ویژه جهان جنوبی تبدیل شده است. واکنشی که کشورهای مسیحی امریکای لاتین در قبال این موضوع نشان داده اند می تواند نقطه عطفی در توجه به حقوق فلسطینیان محسوب شود.
دیگر این که حمله هفتم اکتبر، روند عادی سازی میان شماری از کشورهای عربی و اسرائیل را عمیقا فریز کرد و حتی آنهایی که به عادی سازی روابط با اسرائیل پرداخته بودند را به تجدید نظر در سیاست هایشان وا داشت. بحرین که پیمان امنیتی با اسرائیل امضا کرده بود مجبور شد روابط خود را با اسرائیل کاهش دهد و ترکیه که روابط خود را به این کشور مجددا احیا کرده بود و از رئیس جمهوری اسرائیل در آنکارا استقبال کرده بود مجددا به مرحله تعلیق روابط بازگشت.
سومین ذهنیتی که آشفته شد، این بود که تلاش های چنددهه ای ایران برای تحکیم نفوذ منطقه ای اش، در حال میوه دادن است. اوایل سال جاری، آشتی عربستان سعودی و ایران، شناسایی ضمنی شبکه بازیگران غیردولتی منطقه ای ایران توسط عربستان را در خود داشت. هم زمان، پیشرفتی در کاهش تنش میان واشنگتن و تهران حاصل شد. ایران همچنین با کمک نیروهای نیابتی اش توانست اسرائیل را در احاطه بگیرد. امروز همه اینها، ناکار شده است. جایگاه ایران ارتقا یافته، قدرتش به رخ همگان کشیده شده و به بازیگری موثر تبدیل شده است که در هیچ حالتی نمی توان آن را نادیده گرفت، حتی کشورهای غربی که تلاش داشتند آن را منزوی کنند و ارتباطاتش را محدود کنند و با تضعیف مستمر آن را وادار کنند تا به خواسته هایشان عمل کند اکنون شاهدند که همه برنامه هایشان به هم خورده است و مجبورند با قدرت ایران کنار بیایند.
منبع:کارنگی
211111ض