آخرین اخبار
۰۶ آبان ۱۴۰۲ - ۱۰:۳۷
بازدید:۴۸۴
ماندانا تیشه یار در یادداشتی می نویسد: این نخستین بار نیست که ایران در عرصه روابط خارجی اش با چنین پدیده ای روبه‌رو می شود و از بازی قدرت های بزرگ برکنار می ماند. در سده نوزدهم و اوایل سده بیستم نیز در بازی بزرگ میان روسیه و انگلیس، در حالی که تقریبا همه سرزمین های پیرامون ایران به استعمار قدرت های بزرگ در آن دوران درآمده بودند، بنا به توافق میان آن قدرت ها، ایران، با توجه به موقعیت استراتژیک و ویژگی های ژئوپلیتیکی اش که پیوند دهنده مناطق اقتصادی و مجموعه های فرهنگی گوناگون به شمار می رود و موقعیتی فرادست به قدرت های حاضر در این سرزمین نسبت به دیگر رقبا می بخشد، به عنوان منطقه حایل ماند و اگرچه توانست استقلال سیاسی و حاکمیت سرزمینی خود را حفظ کند، اما از حضور اقتصادی دولت های قدرتمند در زمینه های گوناگون و جلب سرمایه گذاری ها و گسترش زیرساخت ها بهره مند نشد. تنها با تغییر ساختار نظام بین الملل و موازنه قوا در دوران پس از جنگ جهانی اول بود که به آهستگی تحولی در جایگاه ایران و روابطش با دیگر کشورها در عرصه بین الملل رخ داد. 
کد خبر : ۴۹۷۴۸

 فردای پایان جنگ جهانی دوم، درست از روزی که چین و هند به استقلال دست یافتند، علی‌رغم همه نشیب و فرازها، هر دو همسایه در بسیاری از موضوعات روندهای یکسانی را در پیش گرفتند. به زودی روشن شد که دولت های نوپا در این دو کشور، بر پایه تجربه های پیشین در دوران استعمار، با دوری جستن از الگوی نظام اقتصادی سرمایه داری، یکی از آنها رویکرد کمونیسم مائویی و دیگری سوسیالیسم نهرویی را در پیش گرفته اند. در هر دو کشور به آهستگی رد پای استعمار اقتصادی از جامعه زدوده شد و از دهه ۱۹۸۰، رفته رفته رویکردهای چپ گرایانه جای خود را به سیاست های اقتصادی متمایل به نظام سرمایه داری دادند. کم یا بیش، از دهه ۱۹۹۰ رشد شتابان اقتصادی این دو قدرت آسیایی آغاز شد و تا امروز ادامه یافته است. اگرچه که در این دوران نو، دولت های غربی آنها را در دو دسته جداگانه جای داده اند؛ هند تبدیل شد به دوست/متحد غرب و چین به عنوان رقیب/دشمن غرب خوانده شد. 

 

 

 


علت رویکرد دوگانه غرب نسبت به این دو کشور، بیش از آنکه زمینه اقتصادی داشته باشد، به تفاوت های ساختارهای سیاسی آنها بازمی گردد. چین به صورت سنتی از نظام سیاسی متمرکز اقتدارگرا برخوردار بوده و هند بنا به ساختارهای سیاسی کهن در این سرزمین، در بیشتر اوقات در وضعیت سیاسی تمرکززدایی شده، پراکندگی قدرت میان نهادهای گوناگون را تجربه کرده است. 

با این‌همه، هند و چین شانه به شانه یکدیگر، همچنان رویکردهای مشابهی را در عرصه های گوناگون در دهه های اخیر دنبال کرده اند. هر دوی آنها بنیان توسعه مادی خود را بر الگوی اقتصاد صادرات محور بنا کرده اند و امنیت دسترسی به بازارهای مصرف در سراسر جهان برایشان اهمیت دارد. هر دوی آنها نیازمند واردات انرژی هستند و بنابراین امنیت انرژی نیز از اولویت برایشان برخوردار است. هر دو، پرجمعیت ترین کشورهای جهان به شمار می روند و دارای نیروی کار ارزان ساده و متخصص به ویژه در حوزه علوم نوین هستند. هر دو در مناطق گوناگون جهان همچون خلیج فارس، آفریقا، آسیای مرکزی، شرق آسیا، اروپا و آمریکای لاتین در حال رقابت خاموش با یکدیگر هستند. هر دو در نهادها و سازمان های گوناگون منطقه ای و بین المللی، از جنبش عدم تعهد و گروه ۷۷ گرفته تا سازمان همکاری شانگهای و بریکس، مشارکت فعال دارند. هر دو خواهان تغییر ساختار نظام بین الملل از حالت تک قطبی و یا یک – چند قطبی به جهانی چندقطبی و به دور از سلطه هژمونیک یک ابرقدرت هستند. و سرانجام آنکه، در سال های اخیر هر دو کشور در برابر فشارهای ایالات متحده آمریکا و همپیمانان اروپایی اش برای تحریم اقتصادی روسیه مقاومت کرده و به گسترش روابط خود با روسیه ادامه داده اند. 

نکته جالب اینکه به همان اندازه که این دو قدرت نوپدید، در برابر فشارهای تحریمی غرب علیه روسیه ایستادگی کرده اند، به همان اندازه در دهه های اخیر پذیرای سیاست های تحریمی غرب علیه ایران بوده اند. رویکرد دوقلوهای آسیایی در برابر ایران در دهه های گذشته، در بیشتر اوقات همسو بوده است. از هنگام استقلال این دو کشور در دهه ۱۹۴۰ تا فروپاشی نظام سلطنتی در ایران در پایان دهه ۱۹۷۰، چین و هند در دوران جنگ سرد نخست ایران را در بلوک غرب و خود را نزدیک به بلوک شرق می دیدند. سپس از دهه ۱۹۷۰ و آغاز عصر تنش زدایی، به آرامی روابط خود با ایران را گسترش دادند. هر دوی این کشورها از انقلاب اسلامی در ایران چندان به گرمی استقبال نکردند و هر دو یک دهه بعد، همکاری های خود با ایران را به تدریج گسترش دادند. 

روند همکاری های ایران با دو غول آسیایی، در آغاز سده بیست و یکم چشم انداز روشنی را به نمایش می گذاشت و انتظار می رفت که ایران با دنبال کردن سیاست نگاه به شرق، بتواند به گسترش روابط و همکاری های خود با تمدن های کهن آسیایی دست یابد. با این‌همه، در دو دهه اخیر، سطح مراودات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و علمی ایران با هر دو کشور چین و هند کاهش یافته است. در حالی که این دو قدرت بزرگ، هویت بین المللی خود در جهان امروز را در بلوک های جداگانه ای تعریف کرده و حتی رویکردهای متفاوتی را در قبال ایران در موقعیت های گوناگون در پیش گرفته اند، اما در عمل می توان دید که هر دو کشور رویکردهای مشابهی را، به ویژه در عرصه های اقتصادی، نسبت به ایران دنبال کرده اند. از هنگام برون رفت آمریکا از برجام، چین و هند سطح روابط در حوزه انرژی را با ایران کاهش داده اند، از سرمایه گذاری بلند مدت در عرصه های گوناگون در این کشور خودداری کرده اند، بازارهای ایران را برای صدور کالاهای خود به طور جدی هدف قرار نداده اند و در پرداخت بدهی های مربوط به نفت خریداری شده از ایران، رویکرد مشابهی را دنبال کرده‌اند و به بهانه تحریم های ایالات متحده، از پرداخت پول ها خودداری کرده اند. 

 

 

 

 

نکته جالب توجه این است که با اینکه بنا به اعلام رسمی ایالات متحده، بندر چابهار از حوزه تحریم ها علیه ایران بیرون گذاشته شده و تاکنون تحریم های مشخصی در حوزه ترابری علیه این کشور اعمال نشده، نه راهگذر ترابری شمال – جنوب و توسعه بندر چابهار از سوی هند به صورت جدی دنبال شده و نه چین سرمایه گذاری چندانی در ایران برای اجرای پروژه ترابری شرقی – غربی ابتکار کمربند و راه انجام داده است. این در حالی است که هر دو کشور در گفت وگوهای دیپلماتیک با ایران بارها به علاقمندی خود برای همکاری و حضور در پروژه های گوناگون اقتصادی در این کشور تاکید داشته اند و با این‌همه، رویکرد نادیده انگاشتن ایران در سیاست ها و برنامه های منطقه ای هر دو قدرت بازیگر همچنان ادامه یافته است.

این نخستین بار نیست که ایران در عرصه روابط خارجی اش با چنین پدیده ای روبه‌رو می شود و از بازی قدرت های بزرگ برکنار می ماند. در سده نوزدهم و اوایل سده بیستم نیز در بازی بزرگ میان روسیه و انگلیس، در حالی که تقریبا همه سرزمین های پیرامون ایران به استعمار قدرت های بزرگ در آن دوران درآمده بودند، بنا به توافق میان آن قدرت ها، ایران، با توجه به موقعیت استراتژیک و ویژگی های ژئوپلیتیکی اش که پیوند دهنده مناطق اقتصادی و مجموعه های فرهنگی گوناگون به شمار می رود و موقعیتی فرادست به قدرت های حاضر در این سرزمین نسبت به دیگر رقبا می بخشد، به عنوان منطقه حایل ماند و اگرچه توانست استقلال سیاسی و حاکمیت سرزمینی خود را حفظ کند، اما از حضور اقتصادی دولت های قدرتمند در زمینه های گوناگون و جلب سرمایه گذاری ها و گسترش زیرساخت ها بهره مند نشد. تنها با تغییر ساختار نظام بین الملل و موازنه قوا در دوران پس از جنگ جهانی اول بود که به آهستگی تحولی در جایگاه ایران و روابطش با دیگر کشورها در عرصه بین الملل رخ داد. 

به نظر می رسد که این بار نیز بعید است ایران بتواند به صورت دوجانبه و یا حتی در چارچوب های چندجانبه، از بن بست روابط با قدرت های آسیایی بیرون بیاید. در واقع، می توان اینطور در نظر گرفت که این بار هم انزوا/تنهایی استراتژیک ایران در روابطش با قدرت های منطقه ای، قاره ای و جهانی، تنها با تغییر بنیادین ساختار موازنه قوا در سطح بین المللی و آغاز فرایند پدیداری جهان پساقطبی که در آن، به جای واحدهای ملی، مناطق (که شامل مجموعه ای شبکه ای از دولت ها، سازمان ها، نهادها و حتی افراد باشند) نقش مهمتری بازی کنند، از انزوا بیرون آمده و امکان ایفای نقشی موثرتر به عنوان کانون تولید انرژی، قطب ترابری میان شرق و غرب و شمال و جنوب و عرصه ای برای جذب سرمایه گذاری های خارجی را داشته باشد و از منظر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به تعامل گسترده تر با جهان پیرامون خود بپردازد. رویکردهای نوین چین، هند و دیگر قدرت های بزرگ در چارچوب سازمان همکاری شانگهای و بریکس و پذیرش اعضای جدید از جمله ایران، خبر از تغییر آهسته روندها در سطح بین المللی، تغییر رویکردها نسبت به همکاری با ایران و تغییر جایگاه این کشور در ساختار نوین جهان می دهند.

 

 

به قول حافظ شیرازی، شاعر نامدار پارسی گوی: عالمی دیگر بباید ساخت، و ز نو آدمی... 

(نسخه انگلیسی این یادداشت در شماره ۲۱۵ گزارش ویژه بنیاد پژوهشی آبزرور در هندوستان با موضوع «اژدها بر روی شن ها؛ حضور چین در غرب آسیا» در اکتبر ۲۰۲۳ منتشر شده است.)

اشتراک گذاری:
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها