به گزارش صد آنلاین ، جوان ورزشکار که به اتهام سرقتهای خشن به ۷ سال زندان محکوم شده بود، ۳ ماه پس از پایان دوران محکومیتش و آزادی از زندان، دست به جنایتی خونین زد.
ساعت ۲۲ جمعه گذشته گزارش یک درگیری مرگبار به قاضی امیرحسین علیمردان، بازپرس جنایی تهران اعلام شد. گروهی از کارآگاهان تجسس پلیس آگاهی تهران راهی محل حادثه در یکی از خیابانهای پایتخت شدند و در بررسیها معلوم شد که پسری جوان حدودا ۲۲ ساله هدف یک ضربه چاقو قرار گرفته و اگرچه به بیمارستان منتقل شده، اما به دلیل شدت جراحات جان باخته بود. عامل جنایت بچه محل مقتول بود که شاهدان او را میشناختند. او پس از درگیری قصد فرار داشته اما اما برادر مقتول از راه رسیده و مانع فرار او شده بود. در این شرایط ماموران موفق شدند متهم به قتل را دستگیر کنند.
او در بازجویی ها به قتل اعتراف کرد و گفت دعوا به خاطر متلکپرانی بوده و وی از ارتکاب این جنایت پشیمان است. متهم به قتل برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. کاش من جای مقتول بودم متهم به قتل جوانی ۳۲ ساله است. او سالهاست کشتی میگیرد و میگوید اگر راه درستی را در پیش می گرفت قطعا مدال قهرمانی در کسب کرده بود نه اینکه به اتهام قتل دستگیر شود. چرا گریه می کنی؟ چون ناخواسته آدم کشته ام. چون باید تا آخر عمرم با عذاب وجدان زندگی کنم. کاش زمان به عقب برمیگشت و جای من با مقتول عوض می شد. ای کاش که عوض می شد و الان من زیر خاک بودم. من تحمل زندگی در زندان را ندارم و اگر پایم به زندان باز شود قطعا به زندگیم پایان می دهم. پرونده ات نشان می دهد که سابقه داری؟ سابقه سرقت و درگیری دارم. با چه شگردی سرقت می کردی؟ با دوستم سوار بر موتور می شدیم و می رفتیم بالای شهر. سپس می گشتیم دنبال یک سوژه مناسب. بعد به سمتش هجوم می بردیم و با تهدید اموالش را می بردیم. چنانچه مقاومت می کرد با چاقو به جانش می افتادیم تا به خواسته مان برسیم. آن وقت کسی در این بین به قتل نرسید؟ خوشبختانه نه. تا یک قدمی مرگ پیش رفتند اما زنده ماندند. البته ضربه ها را به صورت سطحی می زدیم. می دانستیم چطور بزنیم که زنده بمانند. چند وقت به جرم سرقت زندان بودی؟ وقتی دستگیرو بعد محاکمه شدم، به خاطر سرقت مقرون آزار و خشن بودن دزدی هایمان، دادگاه ما را به ۷ سال حبس محکوم کرد. ۷ سال تمام در زندان بودم و ۳ ماه قبل آزاد شدم. حالا دوباره باید به زندان بگردم و ۳ ماه بیشتر طعم آزادی را نچشیدم. برگردیم به شبی که مرتکب قتل شدی، از آن شب بگو چه اتفاقی افتاد؟ من با نامزدم قرار گذاشته بودم تا با هم چرخی در خیابان ها بزنیم. ابتدا به پارک رفتیم که در آنجا مقتول و دوستانش را دیدیم. مقتول بچه محل مان بود. دوستانش شروع کردند به متلک پرانی. آنها به نامزدم متلک انداختند و همین موجب شد تا من به شدت عصبانی شوم. دعوای اولیه من با دوستان مقتول در پارک بود. مقتول هم به هواخواهی از دوستانش وارد درگیری شد اما با دخالت مردم دعوای اول ختم به خیر شد و پایان یافت.
من هم به همراه نامزدم از پارک خارج شدیم. در بین راه هم مشروبات الکلی مصرف کردم و به همراه نامزدم به بستنی فروشی رفتیم. پس از خوردن بستنی به سمت خیابان رفتیم تا پیاده روی کنیم. حدود ۳ ساعت بعد از دعوای اول بود که دوباره مقتول و دوستانش را دیدم. دوستان وی بار دیگر به نامزدم متلک انداختند و دعوای دوم شکل گرفت. خیلی عصبانی بودم و در عالم مستی به جان دوستان مقتول افتادم و کتکشان زدم. البته آنها هم مرا به باد کتک گرفتند و مقتول هم به هواخواهی از دوستاش با من درگیرشد. چون تنها بودم ناچار شدم از چاقویی که همراهم بود استفاده کنم برای ترساندن آنها. اصلا نمی دانم چه شد که چاقو به قفسه سینه مقتول اصابت کرد. من قصد کشتن او را نداشتم و نمی دانید چقدر خودم را سرزنش میکنم که از چاقو استفاده کردم. در عالم مستی بودم و اصلا حواسم نبود. بعد از قتل هم تصمیم به فرار گرفتی؟ وقتی دیدم مقتول خون آلود روی زمین افتاده تصمیم گرفتم فرار کنم. تا چند دقیقه اول که شوکه بودم بعد همان لحظه برادر مقتول رسید و مانع فرارم شد. من واقعا تحمل زندگی در زندان را ندارم. نمی دانید هر یک دقیقه زندان چقدر سخت می گذرد. انگار زمان متوقف می شود و عقربه های ساعت حرکت نمی کنند. تصور اینکه دوباره قرار است به زندان بروم و هر لحظه کابوس چوبه دار ببینم برایم وحشتناک است. کاش من جای مقتول بودم..