به گزارش صد آنلاین ، نخست، در بازه زمانی پس از انقلاب چین، سیاست تقابلی و انقلاب فرهنگی مائو بوده است و در بازه بعدی، تغییر ۱۸۰ درجه ای سیاست دنگ شیائو پنگ و دوران اصلاحات وی است. استراتژی کلان پینگ در ایران و دنیا به عنوان سیاستی تنشگریز معرفی شده است که همواره از تقابل با غرب بر حذر است و اساسا هماوردی را بین خود و غرب تعریف نمی کند. بر همین اساس و در کشورمان نیز، این الگو در سالهایی تجویز و اعمال شده است.
در این یادداشت بر آن است که با بررسی دیدگاه راش دوشی(Rush Dushi) کارشناس جوان اندیشکده بروکینگز و شورای امنیت ملی امریکا، در کتاب «بازی طولانی: استراتژی بزرگ چین برای جایگزینی نظم آمریکایی» به این امر بپردازید که اساسا سیاست مواجهه چین با امریکا چه بوده است؟ هرچند باید این موضوع را مد نظر داشت که به هر حال این کتاب نیز نوشته یک فرد امریکایی است که می تواند برداشت آن نسبت به چین دقیق یا بدون سویه گیری نباشد، اما حداقل این نوع صورت بندی از استراتژی کلان چین می تواند ذهن تحلیل گر ایرانی را نسبت به خصر روایت فوق الذکر نسبت به راهبرد چین روشن کند
دوشی در ابتدای کتاب خود دیدگاه های مختلف و اختلاف نظرهای گسترده نسبت به خواست چین را مطرح می نماید. برخی معتقدند پکن جاهطلبیهای جهانی دارد؛ برخی دیگر معتقدند تمرکز آن عمدتاً منطقهای است. برخی ادعا میکنند که چین یک برنامه ۱۰۰ ساله هماهنگ دارد. برخی پکن را یک قدرت تجدیدنظرطلب جسورمیدانند، برخی دیگر آن را ذینفع نظم کنونی میدانند. برخی میگویند پکن میخواهد ایالات متحده از آسیا خارج شود و برخی دیگر فکر می کنند که چین نقش متوسط ایالات متحده را تحمل می کند. تحلیل هایی نیز وجود دارد که قاطعیت اخیر چین را محصول شخصیت رئیس جمهور فعلی چین می داند. اما نویسنده کتاب بازی طولانی مانند افرادی که فضای بین الملل را تراژدی قدرت های بزرگ می دانند استراتژی کلان چین را جایگزینی خود به عنوان راهبر و نظم ساز جهانی می داند.
این فارغ التحصیل هاروارد و پرینستون توضیح میدهد که رقابت ایالات متحده و چین بر سر نظم منطقهای و جهانی است. وی استدلال میکند که چین از طریق سه «سیاست جایگزینی(Displacement Policy)» متوالی که در سطوح نظامی، سیاسی و اقتصادی دنبال میشود، به دنبال جایگزینی آمریکا از راس هرم نظم منطقهای و جهانی بوده است.
اولین استراتژی چین (۲۰۰۸-۱۹۸۹) به دنبال کاهش نظم آمریکا در منطقه بود. این استراتژی پس از سه گانه ی اتفاقات میدان تیان آن من، جنگ خلیج فارس، و فروپاشی شوروی پدیدار شد.این استراتژی ابتدا در سطح ملی به دنبال مقابله باسیاست های امریکا و سپس در سطح بین المللی در پی جلوگیری از نظم امریکایی چین، به ویژه در آسیا بود. در همین بازه بود که با سیاست تنش گریزی دنگ سرمایه گذاری های بزرگی در حوزه نظامی صورت گرفت. . چین در این بازه توانست مشارکت در سازمانهای منطقهای، به همسایگان خود اطمینان دهد و علاقه آنها را برای پیوستن به ائتلاف موازنه احتمالی به رهبری ایالات متحده را کاهش داد و همچنین از قوانین این سازمان های چند جانبه برای محدود کردن قدرت ایالات متحده از جمله در حوزه استقرار نظامی و اجبار اقتصادی استفاده کرد.
در گام دوم چین به دنبال ایجاد نظمی چینی در منطقه بود. در حقیقت دومین استراتژی جایگزینی در طول سال های (۲۰۱۶-۲۰۰۸) به دنبال ایجاد پایهای برای هژمونی منطقهای در آسیا بود. پس از بحران مالی جهانی سال ۲۰۰۸ و ادراکی که در پکن از ضعف قدرت ایالات متحده ایجاد شده بود، این کشور در پی اتخاذ رویکردی جسورانه تر و حرکت به سمت نظم سازی منطقه ای حرکت کرد. آغازکلان طرح کمربند در سال ۲۰۱۳، راه نیز می توان در همین راهبرد تعریف نمود.
سومین گام و استراتژی به دنبال حذف نظم امریکا محور و جایگزینی آن با نظم چین محور در سطح جهانی است. پس از برگزیت، انتخاب ترامپ و همهگیری ویروس کرونا، چین در حال پیگیری سومین راهبرد جایگزینی بوده است. راهبردی که تلاشهای خود را در سراسر جهان برای جایگزینی ایالات متحده به عنوان رهبر جهانی گسترش میدهد. پینگ بازه زمانی فعلی را «تغییرات بزرگی که در یک قرن دیده نشده» نامیده است. حضور چین در مناطق مختلف و همکاری های راهبردی در همین استراتژی قابل شناسایی است.
از سال ۲۰۱۷، شی جینپینگ در بسیاری از سخنرانیهای مهم سیاست خارجی کشور اعلام کرده است که جهان در بحبوحه «تغییرات بزرگی است که در یک قرن دیده نشده است». نکته جالب اینجاست که این عبارت تا قبل از ۲۰۱۶ در مقالات چینی یافت نمی شد. اما در سال ۲۰۱۹ بیش از ۳۵۰۰ بار از این عبارت و انگاشت چینی ها از جهان امروز استفاده شده است. شی جین پینگ در آخرین لحظات دیدار با پوتین در روسیه و قبل از سوار شدن به خودرو به وی بیان داشت که تحولی که در ۱۰۰ سال گذشته رخ نداده در حال وقوع است و آن را ما با هم رقم میزنیم
صرف نظر از صحت سنجی برداشتی که دوشی بیان می دارد بنظر می رسد برداشت های تصمیم سازان امریکا نسبت به چین تغییر یافته است. اتخاذ سیاست هایی مانند چرخش به آسیا در زمان اوباما، جنگ تجاری زمان ترامپ و سیاست خطر زدایی در زمان بایدن حاکی از آن است که امریکا، چین را رقیبی جدی برای نظم سازی می داند. برای بیش از یک قرن، هیچ دشمن یا ائتلافی از دشمنان ایالات متحده به ۶۰ درصد تولید ناخالص داخلی ایالات متحده نرسیده است. اما چین از این دامنه عبور کرده است. در این میان هر چند برخی در چین هنوز به بازی برد- برد دلبسته اند اما در یادداشت قبلی نسبت به سیاست خطر زدایی غرب اشاره شد که غرب تصمیم مقابله با چین را گرفته است.
زمانی سیاست تائو گوانگ یانگ هوی(Tao Guang Yang Hui) در دستور کار چینی ها قرار گرفته بود. این عبارت که کوتاهنویسی شده بیست و چهار کارکتر چینی بود و توسط دنگ شیائو پینگ استفاده شده بود، به زبان ساده یعنی چراغ خاموش رفتار کن. اما این سیاست را می توان راهبرد تک خطی و همیشگی چین ندانست. حرکت چین به سمت مقابله و ارائه جایگزین برای نظم امریکایی به ویژه در سال های اخیر حداقل برای قشر مهم تصمیم سازان امریکا، مشهود بوده است. لذا از بین بردن حصر تحلیلی کارشناسان ایرانی نسبت به این موضوع که می توان اقدامات چین را در پی مقابله با نظم امریکایی دانست و نه صرفا تنش گریزی، می تواند راهگشای مسائل بین المللی ایران باشد. در ضمن پرداختن به جزئیات نحوه جایگزینی امریکا توسط چین نیز برای کشوری مانند ایران حتما آموزنده است. نکته نهایی هم آن است که جایگاه سیاست تنش گریزی سطح آن عملیاتی-تاکتیکی است و نه راهبردی-استراتژیک. این نکته هم برای امریکایی ها مشخص شده است و هم برای چینی ها. لذا عاملی حیاتی در تعیین سیاست خارجی هر کشوری، جانمایی صحیح سیاست های راهبردی و تاکتیکی است.
*پژوهشگر اندیشکده حکمرانی شریف