آخرین اخبار
۱۰ مهر ۱۴۰۲ - ۱۰:۳۴
بازدید:۳۰۹
یوسف رستمی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: امروز پس از گذشت چندین دهه باید آموخته باشیم که هر امر مهمی که به سرنوشت کشور و مردم مربوط می شود در دایره منطقی و خرد جمعی تحلیل و تصمیم گیری شود تا مصلحت کشور در اولویت قرار بگیرد و رضایت اکثریت مردم را به دنبال داشته باشد.
کد خبر : ۴۳۶۱۰

نویسنده: یوسف رستمی

 صدام حسین، رئیس جمهوری اسبق همسایه غربی ایران در روز 31 شهریور 1359 تهاجم گسترده و ناجوانمردانه خود را با بهانه ظاهری نقض معاهده 1975 الجزایر از سوی ایران آغاز و بخش های زیادی از سرزمین کشور عزیزمان را به زیر چکمه های سربازان داعشی خود برد. هر چند، مرور تاریخچه آن معاهده نشان می دهد که احساس درونی و برداشت صدام از آن معاهده برتری ایران بوده است که بایستی در زمان مناسب جبران شود.

 

 


ظاهرا شرایط بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که از طرفی حاکمیت جمهوری اسلامی تثبیت نشده بود و از طرف دیگر ارتش از هم پاشیده و اکثریت سران آن اعدام، خانه نشین یا فراری شده بودند و نیز درگیری های داخلی بین گروه ها و جناح های مختلف این فرصت را به صدام داده بود تا به قول خودش جبران مافات کند. اما او این کار را با برنامه ریزی دقیق و با مظلوم نمائی در مجامع بین المللی و مستندسازی حق به جانب به گونه ای که در آینده در سازمان های بین المللی و حقوق بشری محکوم نشود آغاز کرده بود. صدام در مرداد 59 صدام در کنفرانس سران عرب در عربستان حمله به ایران را مطرح و حمایت آنها را جلب کرد. 15 شهریور 59 وزارت امور خارجه عراق به ایران نامه نوشت که مطابق قرارداد 1975 بایستی ارتفاعات زین القوس و میمک را تخلیه کنید. 16 شهریور بدون جواب ایران ارتفاعات خان لیلی و زیتل کش را اشغال کردند دوباره نامه نوشتند که به زودی به میمک حمله می کنند!

عراق در حوزه دیپلماسی بسیار فعال و حساب شده بود و به وزارت امور خارجه ایران نوشت ما قصد آزمندانه ای نداریم، ایران به سرزمین عراق تجاوز کرده و قرارداد 1975 را نقض کرده است. به سازمان ملل، کشورهای غیرمتعهد، کنفرانس اسلامی، اتحادیه  عرب، سازمان وحدت آفریقا، بازار مشترک اروپا، سازمان جنوب شرقی آسیا و سازمان کشورهای قاره آمریکا نامه نوشتند که ایران مرتکب تجاوزهایی شده که عراق آن را دفع کرده است.

سعدون حمادی، وزیر امور خارجه وقت عراق در روز 30 شهریور 59 آخرین  نامه را به سازمان ها و نهادهای بین المللی نوشت که ایران تمام تعهدهای خود را نسبت به معاهده الجزایر نقض کرده است. دولت عراق پایبند حفظ رابطه خوب با همه کشورهای همسایه بخصوص با ایران است و به هیج وجه قصد جنگ بیش از آنچه آن را دفاع مشروع باشد ندارد. به این ترتیب عراق تلاش کرد تهاجم نظامی خود به ایران را به عنوان دفاع از خودش جا بزند که متاسفانه تا حدودی موفق شد!

حدود چهار ماه پس از آغاز جنگ، ایران به دلیل حضور صدام در اجلاس سازمان کنفرانس اسلامی در طائف عربستان شرکت نکرد و صدام با یکه تازی و با ارائه اسناد و مدارک مجعول ایران را آغازگر جنگ و عراق را کشور دفاع کننده معرفی کرد.

در مقابل، ما که مظلومانه مورد تجاوز وحشیانه حکومت بعثی عراق قرار گرفته بودیم نه تنها شکایتی به هیچ ارگان بین المللی نکردیم بلکه وقتی والدهایم، دبیرکل وقت سازمان ملل شخصا از نماینده ایران در سازمان ملل پرسید شما که مورد هجوم همسایه تان قرار گرفتید شکایتی ندارید؟ جواب منفی بود!! 

کورت والدهایم در کتاب کاخ شیشه ای سیاست در صفحه 244 می نویسد در سفر (شهید) رجائی به سازمان ملل کوشیدم تا ایشان این پیام را به خانه ببرد که تا زمانی که تهران آمریکایی ها را در گروگان داشته باشد نباید انتظار کمکی داشته باشد و شرط اولیه برای رسیدن صدای ایران به گوش جهانیان پایان گروگانگیری است. 

شاید علت، ذهنیتی بود که در مسئولین جمهوری اسلامی شکل گرفته بود که تمام سازمان های بین المللی تحت سیطره استکبار جهانی هستند و امیدی به احقاق حق از طریق آنها نیست و ما باید حق خودمان را خودمان بستانیم. شاید هم عدم شناخت کافی از روابط بین الملل و منشور سازمان ملل پس از جنگ جهانی دوم که کشورهای عضو را از تعدی و تعرض به دیگر کشورها باز می دارد از دلایل عدم اقدام ایران در جلوگیری از تهاجم صدام از طریق مراجع بین المللی بوده باشد.

ابراهیم یزدی، معاون وقت نخست‌وزیر در امور انقلاب در گفت وگو با تاریخ ایرانی که 6 مهر 93 منتشر شده است اظهار می دارد: "اسفند ۱۳۵۷ درگیری‌های مرزی بین ایران و عراق آغاز شده بود چنانکه در بمباران خانه‌های مسکونی منطقه سیرین در نزدیکی بانه ۱۵ نفر کشته شدند. ما از اسفند ۵۷ حمله عراق به ایران را مطرح کردیم، بنابراین جنگ قابل پیش‌بینی و پیشگیری بود. البته از نظر دیپلماسی قابل پیشگیری‌ بود و نه از نظر نظامی، به همین دلیل در اسفندماه که آن درگیری‌ها رخ داد، آقای الیاسین، سفیر عراق در تهران را احضار کردیم. من در نخست‌وزیری بودم. من و مرحوم بازرگان با الیاسین صحبت کردیم، گفت آقا من خودم طرفدار انقلاب شما هستم. بعد گله کرد، گفت آقای حسن البکر پیام تبریکی برای آقای خمینی به مناسبت پیروزی انقلاب فرستاده که در راستای حسن روابط است، ولی پاسخ به پیام ایشان خیلی موهن است. ما گفتیم خیر، چنین پاسخی داده نشده، الیاسین پاسخ را به ما نشان داد. پاسخی که در روزنامه‌ها منتشر شده بود با نامه‌ای که فرستاده بودند، متفاوت بود. یک جایی، یک کسی در آن پاسخ دخل و تصرف کرده‌ بود."

نمونه دیپلماسی فعال در جنگ، کاری است که مسئولین کشور کویت پس از تهاجم صدام و اشغال آن کشور توسط عراق به خوبی انجام دادند و با مظلوم نمایی و تظلم خواهی از سازمان ملل و شورای امنیت علاوه بر دفع تجاوز دشمن و رفع تصرف سرزمینشان تادیب صدام و گرفتن خسارت 4/52 میلیارد دلاری بواسطه هفت ماه تصرف خاکشان از عراق را باعث شدند. کاری که ما برای هشت سال تصرف خاکمان، پرپر شدن بهترین جوانانمان و نابودی زیربناهای اقتصادمان لااقل برای امتحان کردن مراجع بین المللی انجام ندادیم!

جالب است بدانیم در زمان تهاجم عراق، ایران به دلیل اختلافات بین نخست وزیر، رئیس جمهور و مجلس، وزیر امور خارجه نداشته است. ضعف محرز و مفرط در دیپلماسی و حوزه سیاسی در آن زمان باعث شد صدای مظلومیت ملت ایران به گوش کسی در جهان نرسد و فقط جوانان غیور و شجاع با سلحشوری و شهامتی مثال زدنی که مورخان جنگ در جهان به آن اشاره کرده اند و با نثار خون خویش ماشین جنگی صدام را از کار انداختند. چه بسا اگر فرصت به دیپلماسی داده می شد و سیاستمداران دلسوز و کاربلد به جای فرماندهان، جنگ را اداره و هدایت می کردند شاهد خسارت های مادی و معنوی به مراتب کمتری برای کشور عزیزمان می بودیم.

امروز پس از گذشت چندین دهه باید آموخته باشیم که هر امر مهمی که به سرنوشت کشور و مردم مربوط می شود در دایره منطقی و خرد جمعی تحلیل و تصمیم گیری شود تا مصلحت کشور در اولویت قرار بگیرد و رضایت اکثریت مردم را به دنبال داشته باشد.

 

منبع / دیپلماسی ایرانی 

اشتراک گذاری:
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها